🌹✨🌹✨🌹✨🌹
اگر میخواهید عشق حقیقی را درک کنید ...
👇
هر روز با ما همراه باشید
با
#شرح_عاشقی
⏰هرروز
در کانال
#مدرسه_علمیه_الزهرا_سلام_الله_علیها_یزد
@yazd_alzahra2
جلسه ششم شرح عاشقی.wav
حجم:
16.03M
🔶🔶🔶
#شرح_عاشقی 6⃣
کاش آن زمان سُرادق گردون نگون شدي
وين خرگهِ بلند ستون بيستون شدي
کاش آن زمان در آمدي از کوه تا به کوه
سيل سيه که روي زمين قيرگون شدي
کاش آن زمان ز آه جهان سوز اهل بيت
يک شعله برق، خرمن گردون دون شدي
کاش آن زمان که اين حرکت کرد آسمان
سيماب وار گوي زمين، بي سکون شدي
کاش آن زمان که پيکر او شد درون خاک
جان جهانيان همه از تن برون شدي
کاش آن زمان که کشتي آل نبي شکست
عالم تمام، غرقه ی درياي خون شدي
گر انتقام او نفتادي به روزحشر
با اين عمل معامله ي دهر چون شدي
آل نبي چو دست تظلم بر آورند
ارکان عرش را به تلاطم در آورند
#مدرسه_علمیه_الزهرا_سلام_الله_علیها_یزد
@yazd_alzahra2
🔶🔶🔶
#زنان_عاشورایی5⃣
💐بانو ماريه بنت منقذ 💐
اويكي از بانوان شهر بصره است كه به امام علي (علیه السلام) ارادت ميورزيد. 🌺🌺
او خانه اش را در بصره، محل تجمع شيعيان قرار داده بود. و در مورد رهبری امت اسلامی و نابسامانی های جامعه سخن میگفتند.
بدان حد که گروهی تصمیم به همراهی با نهضت امام حسین(علیه السلام)گرفتند و برخی نیز با نوشتن نامه✉️✉️✉️،از امام درخواست حضور در بصره کردند که امام،سفیر خود،سلیمان ، را حامل نامه ی 📜📜📜خویش ساخت و او را روانه بصره کرد.
ابن زياد كه تازه به حكومت كوفه منصوب 📝📝شده بود، به حاكم بصره نوشت كه مراقب رفت و آمدهايي كه به آن خانه ميشود، باشد.
زيرا ميترسيد😖😖 كه شيعيان بصره از آن خانه به طرف داري امام حسين (علیه السلام) برخيزند.
يزيد بن ثبيط از اشراف بصره و از شاگردان ابوالاسود فقيه و نحوي مشهور كه به آن خانه رفت و آمد ميكرد،🍃🍃🍃
از ماجرا مطلع شد و پيش از آن كه ماریه دست گير شود، ⛓ ⛓به همراه ماریه و دو تن از فرزندانش و سه تن از غلامانش از بصره به قصد مكه خارج شد🐎🐎🐎
و موقعي به حومه مكه رسيد كه امام حسين (علیه السلام) مكه را به قصد كوفه ترك كرده بود. 🐎🐎
به دنبال امام حسين (علیه السلام) شتافت🐎🐎 و در منزل ابطح به امام ملحق گرديد.☘☘
ثمره ي اجتماعات موجود در خانه ي ماريه آن بود كه تعدادي از شيعيان بصره همچون يزيد بن ثبيط، ادهم و سيف راهي كربلا شدند و در كنار امام حسين (عليه السلام) به شهادت رسیدند.🌹🌹🌹
#مردان_حسینی5⃣
💐قاسم پسر امام حسن(علیه السلام)💐
قاسم علیه السلام فرزند امام حسن (علیه السلام) که هنوز به سن بلوغ نرسیده و نوجوانی زیبا رو بود🌸🌸🌸 نزد سیّد الشهداعلیه السلام آمد تا اذن میدان بگیرد،
امام او را در آغوش گرفت و هر دو با هم گریستند.😢😢
به ایشان اذن میدان داده نشد ولی او به دست و پای امام (علیه السلام) افتاد و با اصرار اذن گرفت.📃📃
سپس به میان سپاه دشمن رفت و فریاد زد:
«اگر مرا نمی شناسید، من فرزند حسن و نواده پیامبرم. این حسین است که مثل اسیر در میان شماست، خدا باران رحمت بر شما نباراند. »❌❌
تعدادی از دشمنان او را محاصره کردند🐎🐎 و عمرو بن سعد بن نُفَیل با ضربت شمشیری⚔⚔ او را به زمین انداخت.
در این لحظه قاسم (علیه السلام) عمویش را صدا زد. 📢📢
حضرت به سرعت خود را رساند و بر گروه محاصره کننده حمله کرد و با شمشیر🗡🗡 دست عمرو را قطع نمود.
او نعره ای زد و تعدادی از دشمنان آمدند تا عمرو بن سعد را نجات دهند، در این بین بدن نازنین قاسم (علیه السلام) لگد مال سمّ اسبان گردید. 🐎🐎🐎🐎
در میدان وقتی گرد و غبار 🌪🌪فرو نشست دیدند امام (علیه السلام) بر بالین قاسم (علیه السلام) که در حال جان دادن بود😔😔😔 ایستاده
و میفرماید: «از رحمت خدا دور باد! ❌❌مردمی که تو را کشتند، روز قیامت رسول اللَّه(صلی الله علیه و آله) شخصاً دادخواهی خواهد کرد. »
و سپس فرمود: «بر عمویت بسیار دشوار است که او را صدا بزنی و نتواند اجابت کند». 🍂🍂
آن گاه امام (علیه السلام) پیکر مطهّر او را به سینه چسبانید و در کنار شهدای اهل بیت (علیهم السلام) قرارداد.🌹🌹🌹