eitaa logo
حسینیه شهدا
249 دنبال‌کننده
168 عکس
48 ویدیو
1 فایل
+که هرکس دل به دریا زد؛ رهایی یافت🕊 خدایا زندگی و حیات ما را وقف امام زمان قرار بده :) موقوفہ‌ی #حجة‌ابن‌الحسن❤️ + دانشجومعلم + دبیر کلاس‌های کنکور ادبیات + مربی تربیتی + نویسنده راه ارتباطی👀: @ghariiibe
مشاهده در ایتا
دانلود
عملیات کربلای ۵ بود. تازه هنوز نه روز از ۱۷ سالگی‌اش گذشته بود. وصیت نامه‌اش را شروع کرد به نوشتن. اول حلالیت طلبید! بعد تقاضا کرد که عزیزانش در فراقش نگریند و اگر می‌خواهند علاقه‌شان را نشان بدهند هدفش را دنبال کنند و نگذارند سلاحش بر زمین بماند. به نماز جمعه تاکید کرده بود و خواسته بود که ادامه دهنده راه امام باشند. گفته بود اگر امام تنها بماند عاقبتمان مثل کوفیان است و دنیا و آخرت نخواهیم داشت.
همراه عزیز من! شما امروز مهمون نوجوون اسطوره ۱۷ ساله خراسان بودی💚 برای شادی روحِ این عزیز صلواتی هدیه می‌کنید؟ درنهایت... سعی کنیم ادامه دهنده‌ی راهش باشیم. کاش بشه به خودمون؛ به هم سن و سال‌هامون این اسطوره ها رو معرفی کنیم... بند دنیا شدیم که چی بشه؟!🥀 ولی‌الله های زیاد داریم که ناشناخته هستن... ولی‌الله های زیادی باید ساخته بشوند برای یاری امام عصر... پنج شنبه سر مزار شهید به یادتون خواهم بود به نیت حاجت رواییتون ان‌شاءالله یا علی مدد🌿 التماس دعا
بسم‌الله‌النور✨ 2
Karen Homayounfar1_1055126608.mp3
زمان: حجم: 2.63M
دوست‌ داشتید همراه مطالعه گوش کنید🌱! گوارای روحتون :)💕
(1) داستان آشنایی ما به سه سال پیش برمی‌گردد. فرایش آزمون ورودی پایه دهم داشتم. استرس تمام وجودم را فراگرفته بود. تمام پناهم گلزار شهدا بود. لابه‌لای مزارها می‌گشتم. بین این همه شهید دلم می‌خواست واقعا مهمان یک شهید بشوم و بنشینم و بیخیال هر چیزی برایش حرف بزنم. نقاب قوی بودنم را بردارم و بگویم:《خیلی زحمت کشیدم و تلاش کردم. اگر به چیزی که میخواهم نرسم دلم خیلی می‌شکند.》 اینها را در ذهنم مرور می‌کردم تا رسیدم به این اسطوره. چیزی که مرا تا آخر آن روز پای مزارش نگاه داشت چشمان معصومش بود. از همان عکسش معلوم بود سنی ندارد. دلم سوخت و بخاطر معصومیتش نشستم و کلی گریه کردم. او فقط داشت که شهید شد. برای امنیت من و ما که امروز تکلیفمان را درست انجام بدهیم. جدای از قرارِ پنج‌شنبه‌هایمان؛ شب کنکور هم از خودت خواستم آرامش بدهی و الحق که همیشه برای حاجات من بی‌مقدار پیش خدا واسطه شدی♥️
(2) برادرت که رفت؛ نمی‌توانستی خودت را پشت جبهه ببینی، بار و بندیل جمع کردی و رفتی... برایت سن و سال مهم نبود. امام گفته بود بروید؛ شما هم فرمان را اجرا کردی غیرتتان نگذاشت وطنتان را دست اجنبی ببینی یا ناموس را در خطر! مادرتان هم شد مادر مادر شهید سیدرضا و سید ابوالفضل عزیز🌱
(3) غبطه می‌خورم به بچه‌های دهه شصتی! سنشون کم بود اما عمق نگاهشون خیلی زیاد بود... حالا نگاه من به زندگی چیه؟ آرزوی اونا چی بود؟ ارزوی من چیه؟ بهتر از همه‌ می‌فهمیدند دنیا فانیِ پس تمام آرزوی اونها بود وگرنه همین آقا سید در وصیتش نمی‌نوشت:《روی قبر من ناکام ننویسید چون به کام خود رسیدم》🥀
(4) راستش دنبال شهادت بودن فقط به گذاشتن پروفایل نیست! باید . لابه‌لای تمام وصیت‌نامه‌های شهدا را بگردی محال است از نگفته باشند. جزء سبک زندگی شهدا بوده و هست.. آقا سید ما هم در وصیتش گفته بود: خواهش می‌کنم فرمان امام را گوش کنید و نافرمانی نکنید حالا شما جای امام بگذار آیت‌الله‌خامنه‌ای! خامنه‌ای عزیز بدل خمینی کبیر💚
(5) داستان (سید)ها فرق می‌کند. یکی می‌شود منِ کمترین که همیشه خجالت زده‌ام دربرابر حضرت مادر! یکی می‌شود آقاسیدابوالفضل پانزده ساله که سرش را بالا می‌گیرد؛ روسفید است پس در وصیت‌نامه‌اش می‌نویسد:《 برادرا، خواهرا! به حرف مادر عمل کنید.》 خدا می‌داند چه دیده و شنیده بود که نوشت 《خدانکند از چشمان مادرم اشکی روان شود》 این جمله را چند بار خواندم. یک غیرت خاصی در این تک‌جمله نهفته است.شاید منظورش این باشد من با دادن جانم برای امنیت شما حقی به گردنتان دارم فلذا اگر دل مادرم بشکند یا اشکی از او روان شود روز قیامت من هم جلویتان را می‌گیرم. جمله‌اش مرا به خودم آورد تا محکم‌تر ارثیه‌ی مادر را بگیریم خواهرا💚 آن چادر یک بار خاکی شد امروز حواسمان باشد دشمن از سرمان نکشد و روی زمین دوباره خاکی بشود. تمام دخترها علمدارند. علمدار ارثیه مادر🌱
https://harfeto.timefriend.net/17238939163989 شما بگو مهمونِ برادر شهید من🌱 تونستی با متن ارتباط بگیری؟ نظرتون راجع به 2 چیه؟✨
بسم‌الله‌النور✨