در مورد فقره أيقَنتُ أنّك أنتَ أرحَمُ الرّاحمين که قبلا درموردش بحث کردیم یه نکته ریز در ترجمه اش وجود داره
ღـ٨ـﮩ{🪴}ـ۸ـﮩღ
أيقَنتُ أنّك أنتَ أرحَمُ الرّاحمين
اين جمله، جمله اسمیه است و جمله اسمیه برای تاکید میاد.
(أنّ) هم برای تاکید است، این دو تاکید.
بعد (انت) که ضمیر منفصل هست بعد از کاف خطاب که اسم (أنّ) است، می آید؛ این هم برای تاکید است دیگر!
پس مطلب در اینجا خیلی مؤکد و خیلی مهم است و با چند تأکید بیان شده که:
یقین من بر این اساس است که در جایی که موضع رحمت و عفو است حتماً حتماً حتماً تو ارحم الراحمینی، و در جایی که جای گوش مالی است تو أشد المعاقبینی.
#کتابشرحفقراتیازدعایافتتاح
باور خدیجه به محمدﷺ
روز افزون بود و رفتار و گفتار
و زوایای گوناگون زندگی محمد
برای خدیجه آیههای خداوند بودند
که از آسمان تقدیر ازلی نازل میشدند.
خدیجه در زندگی محمد
هیچ نکته ای را نمییافت که
با انتظار او از محمد مخالف باشد.
هر چه زمان میگذشت، پرواز خدیجه
با بال عشق محمد، بلندتر، و از فاصله
او از هر چه زمینی است بیشتر میشد
و افق های تازه تری از فضای عشق و
پرستش در چشم او نمایان میگردید.
او هر چه از زمین و زمینی ها بیشتر
فاصله میگرفت، فاصلهاش از قریش
نیز بیشتر میشد،
به گونهای که احساس میکرد
عملا با انتخاب محمد،در مقابل
قریش و ارزشهای جاهلی استکبار
قریش ایستادهاست.
خدیجه برگشت، در حالیکه
خودش ثابت قدمتر شده بود.
او به خودش تبریک گفت، به انتخاب
بزرگش،به راه درستش و احساس کرد
کهمسئولیتبامحمدبودن از این لحظه
بر دوش او گذاشته شده است . او به
خانه برگشت و رو به محمـد کرد و با
اشتیاق و شکوفا گفت:
السلام علیک یا رسولالله
او به محمد ایمان آورده بود.
خدیجه اولین کسی بود
که به محمد ایمان آورد.
هر چیزی که بود
یک نکته مسلم بود
و آن نکته این بود که
خدیجه مفهوم استقامت در راه خدا
را با شیر در کام فاطمه ریخته بود و
فاطمه را از نخستین لحظات حیاتش
برای پایداری در راه و پیام و پیامبر
آماده کرده بود.
هر چند فاطمه، فاطمه بود؛
ولی مادری مثل خدیجه داشت…
- محمدحسنزورق؛ شهرگمشده -