eitaa logo
زندگی با کتاب🤓
363 دنبال‌کننده
515 عکس
63 ویدیو
31 فایل
بیشتر از انچه میخوانید #فکر کنید.🤓 اگر به صرف خواندن عادت کنید،در بین متنها وسطرها محدود می شوید. آن وقت نوآور نمی شوید. #زندگی_با_کتاب راه ارتباطی 🌐 @Ketabdar_alzahra حرف شما https://abzarek.ir/service-p/msg/1895518
مشاهده در ایتا
دانلود
📚 در این کتاب یک داستان از زندگی کنونی میخوانیم و در مقابل آن یک داستان از زندگی ائمه(ع)، به راستی چقدر زندگی ما شبیه پیشوایان دینی‌مان است؟ ⏳ [کتاب داستان های رو به رو نوشته مظفر سالاری] 📚|@zendegibaketab
زندگی با کتاب🤓
#معرفی_کتاب📚 در این کتاب یک داستان از زندگی کنونی میخوانیم و در مقابل آن یک داستان از زندگی ائمه(ع)
درباره کتاب داستان های رو به رو یک سر ماجراهای کتاب در تاریخ اسلام است و سر دیگر در زندگی همین روزها. داستان‌های روبه‌رو ماجراهایی جذاب از مقاطع تاریخی مختلف است. این کتاب تکرار تاریخ را با زبانی جذاب و گیرا و در دل داستان به تصویر می‌کشد. مظفر سالاری متولد سال ۱۳۴۱ در یزد است. خودش می‌‌گوید از دوم دبستان که با کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان آشنا شد عشق به ادبیات هم دروجودش روشن شد و باعث شد دوست داشته باشد روزی بنویسد اما بعد از این‌که دیپلم گرفت و وارد حوزه­‌ٔ علمیه شد همکاری‌اش با نشریات کودک و نوجوان جدی‌تر شد. مولف در این کتاب به کمک داستان نشان می دهد که این خود انسان است که با انتخاب‌هایش سعادت یا شقاوت را برای زندگی‌اش رقم می زند. اتفاقاتی از یک جنس و آدم‌هایی در موقعیت‌های یکسان، گاهی شبیه هم انتخاب می‌کنند و گاهی کاملا برعکس و مخالف.
♡•♡•
هر پلک زدن نشانهٔ مرگ یک لحظه است و مژه ها سوگوارانی سیاه پوش در ماتم قتل عام لحظه هایند... 📚|@zendegibaketab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📚 در این کتاب ۱۰۰ داستان نکته دار و کوتاه از آیت الله قاضی به زبانی ساده و شیوا میخوانیم🌱 [کتاب استاد نوشته محمدجواد میری] 📚|@zendegibaketab
📚 آن روز ده پانزده نفری بودیم که پای درس اخلاق استاد نشسته بودیم. دیدیم سید جوانی وارد حجره شد و ساکت یک گوشه نشست. آقای قاضی همیشه جلوی پای مهمان بلند می‌شد و گاه تعارف می‌کرد که در بالای مجلس بنشیند. اما این بار فضا خیلی سرد و سنگین بود. سید جوان در کمال ادب دو زانو دم در اتاق نشست و استاد هم سکوت کرد. شاید یک ربع به سکوت گذشت. هیچ کسی حرف نمی‌زد. هر دو سرشان پایین بود. ناگهان آقای قاضی رو کرد به من و گفت: «آقای حاج شیخ عباس! آن کتاب را بیاور». من یادم رفت بپرسم «کدام کتاب؟» ناخودآگاه دستم به سوی کتابی رفت و آوردمش. استاد گفت:«باز کن» گفتم:«آقا کدام صفحه را؟!» گفت:« هر کجایش که بود!» باز کردم دیدیم اول صفحه نوشته شده «حکایت». شروع کردم بلند بلند به خواندن آن حکایت. حکایت عجیبی بود. «مملکتی بود که در آن مملکت، سلطانی حکومت می‌کرد. فسق و فجور این سلطان و خاندانش فساد و بی‌دینی را فراگیر کرده بود. مردی الهی علیه آن سلطان قیام کرد. هرچه این آن سلطان را نصیحت می‌کرد، فایده ای نداشت. لذا مجبور می‌شد اقدامات شدیدتری علیه او انجام دهد. سلطان هم دستور داد آن عالم را دستگیر کنند و به زندان بفرستند و سپس به یکی از ممالک همسایه تبعید کنند. پس از مدتی، آن عالم را به مملکت دیگری که حرم ائمه در آن بود، تبعید کردند تا اینکه آن سلطان فرار کرد. آن عالم نیز به مملکت خود بازگشت و زمام آن را در دست گرفت...» آقای قاضی گفت:« کفایت می‌کند. کتاب را ببند و بگذار سر جایش». سپس خود آقای قاضی شروع کرد به سخن گفتن. اشاره کرد به فتنه‌ها و آزمایش‌هایی که در آینده اتفاق می‌افتد. مجلس تمام شد. سید جوان برخاست و رفت؛ ولی ما هنوز در شوک بودیم که چرا آن جلسه به این شکل گذشت. شیخ عباس قوچانی که بعد از وفات آقای قاضی، وصی شرعی او هم شده بود، سال‌ها بعد از این اتفاق، وقتی اخبار ایران به گوشش خورد کم کم پشت صحنه ماجرای جلسه آن روز برایش روشن شد. وقتی امام خمینی به نجف تبعید شد شيخ عباس قوچانی برای اولین بار پیش او رفت، چهره او را شناخت. همان جوانی بود که آن روز... شیخ عباس از اولین کسانی بود که بعد از انقلاب هم به ایران آمد و با امام خمینی بیعت کرد. رفتار خاص آن روز آقای قاضی شاید آزمونی برای کشف میزان قدرت روحی آقا روح‌الله خمینی بود. می‌گویند بیرون از جلسه، وقتی از او پرسیدند:« آقای قاضی را چگونه یافتید؟» پاسخ داده بود:«فردی بسیار بزرگ؛ بزرگ‌تر از آنچه فکر می‌کردم!» بعدها هم در وصف او گفته بود:«قاضی کوهی بود از عظمت و مقام توحید». [کتاب استاد نوشته محمدجواد میری] 📚|@zendegibaketab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حضرت رقیه بنت الحسین (ع) سند مظلومیت اسرای اهل بیت (ع)🥀 حضرت رقیه (س) بهترین آموزگار تربیتی برای یک خانوادهٔ مسلمان و معتقد است که فرزندانشان را این چنین تربیت کنند و از همان کودکی، آنان را از درک و اندیشه والای اسلامی برخوردار سازند. حضرت رقیه (س) با دیدن سر بریده پدر، با گفتن جملاتی رسا و نغز، معرفتی که نتیجهٔ پرورش یافتن در مکتب اهل بیت: است را به نمایش می‌گذارد. آن بانو بدون عنوان کردن خواسته‌های کودکانه خود، با چند پرسش و خواسته، همهٔ حرف‌هایش را با پدر شریفشان می‌زند: پدرجان! چه کسی محاسنت را به خون سرت رنگین کرده است؟ چه کسی رگ‌های گلویت را بریده است؟ چه کسی مرا در این خردسالی یتیم کرده است؟ درباره کتاب حضرت رقیه بنت الحسین (ع) سند مظلومیت اسرای اهل بیت (ع) حضرت رقیه (س) یکی از بارزترین و شاخص‌ترین نمادهای مظلومیت اهل بیت: و زیباترین الگوی تربیتی به شمار می‌رود. آن مجلّله پرورش یافته دامان امام حسین، امام سجاد و حضرت زینب: است. ایشان (س) در محیطی رشد یافتند که همهٔ اعضای خانواده‌شان بهترین محیط تربیتی را برای کسب فضایل اخلاقی و اسلامی وی فراهم آورده بودند. حضرت رقیه (س) نیز با سن کم و زندگانی کوتاه‌شان، چنان معرفت و شناخت والایی داشتند که رخدادهای پیش آمده را به خوبی درک می‌کردند. هدف از نگارش این کتاب، معرفی و اثبات وجود آن نازنین بانو می‌باشد تا مُشت محکمی بر دهان بی‌پروایانِ بی‌خرد و بی‌سوادانِ یاوه‌گویی باشد که به دلیل عدم اطلاع از متون مقاتل، تاریخ اسلام و روایات معتبر، منکر وجودِ ملیکهٔ دو عالم، گوهر منوّره حضرت خاتم الانبیاء محمّد مصطفی (ص)، سه ساله حرم اهل بیت:، حضرت رقیه (س) شده‌اند. که البته و به یقین قلم‌فرسایی در باب عظمت و بیان مناقب، مصائب، مظلومیت و ایثار آن اختر تابناک، کاری است بس مشکل و به مصداق ما لا یدرَک کلُّه، لا یترَک کلُّه، به بررسی گوشه‌هایی اندک از شخصیت و تاریخ غم‌انگیز زندگانی آن بانوی محترمه پرداخته می‌شود، چرا که هرچه دربارهٔ این بانوی مکرّمه قلم‌فرسایی کنیم واژه‌ای را نخواهیم یافت که حقّ مطلب ایشان را ادا نماید. 📚|@zendegibaketab