eitaa logo
زندگی از غسالخونه تا برزخ
17.9هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
3.1هزار ویدیو
13 فایل
مقصد همه ما در ایستگاه اخر (غسالخونه) آیا اماده ای از کانال راضی بودید برای مادر بنده و همه ارواح مومنین فاتحه ای بفرستید بنده غساله نیستم از خاطرات غسال و غساله های محترم استفاده میکنیم جهت اثر گذاری بیشتر راه ارتباطی 👇 @Yaasnabi
مشاهده در ایتا
دانلود
زندگی از غسالخونه تا برزخ
سلام در حواب کسانی که میگن سلبریتی ها درست میگن مردم خسته ن از اوضاع کشور و اوضاع اقتصادی و اعتراض ک
قطعا نارضایتی‌ها و مشکلات اقتصادی بوده اگر بگیم نیست، دروغ گفتیم بهتر هست در وصف اون‌افراد این‌جوری بگیم: "حق با تو هست ولی تو با حق نیستی" مثلا یکی پدرش رو می‌کشن، اون‌فرد هم می‌ره دادگاه شکایت می‌کنه و دادگاه بهش حق می‌ده این‌جا می‌گیم : "حق با تو بود" اما همین‌فرد مثلا می‌ره زیر پرچم امام علی (ع) و در جنگ شرکت می‌کنه این‌جا می‌گیم: "تو با حقی" الان هم همین هست فردی به بی‌نظمی‌ها، ساختار اشتباه، وضع معیشتی و... اعتراض داره حق با او هست اما مثلا برای گرفتن حقش رفته زیر پرچمی که سال‌ها هست مردمش رو داره تحریم می‌کنه پس او با حق نیست گذشته از این‌ها یکی از ویژگی‌های بد انسان غیر از دروغ گفتن، دروغ گوش دادن (سماعون الکذب) هست دروغ گوش دادن خودش معلول هست آدم‌ها به دلایل مختلفی گرایش پیدا می‌کنن به دروغ گوش دادن دلایلی مثل نفرت، لجبازی و...
زندگی از غسالخونه تا برزخ
سلام در حواب کسانی که میگن سلبریتی ها درست میگن مردم خسته ن از اوضاع کشور و اوضاع اقتصادی و اعتراض ک
سلام وقتتون بخیر در پاسخ به سوالی که در کانال گذاشتید فقط میتونم با اطلاعات کمی که دارم بگم سطل زباله ی توی خیابون یا ماشین آمبولانسی که تنها وظیفه‌اش حمل بیماران هست چه نقشی در وضعیت اقتصادی الان ما دارند؟یا جوان بسیجی‌ای که تنها جرمش دفاع از عقاید و ناموسش بوده؟یا خانم چادری و آقای قاری قرآنی که هیچ سمت دولتی ندارند؟ متاسفانه در جریان این آشوبها که اسمش رو می ذارم عده ای از مردم جاهل به امر، با آشوبگران همصدا شدند و اسم این کارشون رو اعتراض به وضعیت اقتصادی گذاشتند!! حال آنکه ما نه در شعار(زن زندگی آزادی) و نه در حرکات اغتشاشگران هیچ نشانی از اعتراض به اوضاع اقتصادی ایران ندیدیم... تنها دیدیم که غیرمستقیم به خدا و مستقیما به ائمه اطهار و قرآن و حجابمون و پیامبرمون(ص) اهانت کردند،مشکل اصلیشون حجاب و(مثلاً) آزادی نبود بلکه با دین و آیین ما مشکل داشتند. ای کاش بعضی ها بفهمند که ما برای این خاک شهید دادیم تا ناموسش و حجابش و کشورش حفظ بشه. در پناه خدا باشید یاعلی.
زندگی از غسالخونه تا برزخ
سلام در حواب کسانی که میگن سلبریتی ها درست میگن مردم خسته ن از اوضاع کشور و اوضاع اقتصادی و اعتراض ک
سلام ...ما از خانواده متوسطی هستیم مشکلات اقتصادی زیاده...فشار زندگی زیاده...ما میخواستیم اعتراض کنیم به اختلاس ..ب دزدی بعضی از مسولین.....نه به نظام....ما با اصل نظام و دینمون مشکلی نداریم...ماظاهرمون شاید انقلابی نباشه ولی جونمون واسه رهبرمون میره....این بازیگرا فک میکنن چی کاره ان ؟ فک کردن چون ۴ تا فیلم بازی کردن مردم به خاطر اونا و حرفاشون دین و خاکشون و میفروشن؟؟!!! نخیر.... زندگی به سختی میگذره...ولی خودمون درستش میکنیم... سلام وقتتون بخیر خوبین،در مورد نظرخواهی تون و اینکه آیا اغتشاش هست یا اعتراض،میتونم بگم که این یک جنگ کامل بود و از جنگ های نظامی خیلی به مراتب سخت تر بود.با دلیل بهتون بگم که جَو جامعه رو به شدت مسموم کردن از لحاظ نا امیدی از لحاظ ترس و وحشت انداختن به بطن جامعه از لحاظ اقتصادی از لحاظ فرهنگی و...، باعث این گرونی های اخیر هم اغتشاشات هستش،این اغتشاشات باعث شد تمرکز دولت از مسائل اصلی(اقتصاد و رفاه) به دفع شر اغتشاشات معطوف شود.خدایی بین اینایی که ریختن بیرون به لحاظ شخصیتی کسی بود که وقار و متانت داشته باشه.اصلا اینا حرف حسابی میتونستن بزنن،حرف و خواسته ی اینا فقط برهنگی بود.
😭 سلام به شما و تمام دلسوختگان داغ حاج قاسم صبح جمعه با صدای پسرم بیدار شدم و صدای بلند قرآن که از تلوزیون پخش میشد. پسرم گفت مامان اون آقایی که خیلی دوستش داشتی رو شهید کردن و من تا ظهر اون روز از شدت غم و اشک و حسرت نتونستم از جام تکون بخورم. احساس کردم یکبار دیگه پدرم رو از دست دادم.بعد از فوت پدرم غمی به سنگینی داغ حاج قاسم به دلم ننشست. حتی داغ حاجی سخت تر از روز یتیم شدن خودم بود.
😭 سلام وقت بخیر خداقوت من حقیقتش تاقبل ازشهادتشون ایشون رودرست نمیشناختم ولی بعدها ک فهمیدم ایشون کی بودن متاثرشدم به حال خودم ک ای دل غافل،،اما این رورها سردار راکم دارد ک اعلام کند تا سه ماه دیگر کسی می اید ک همه چیزراخوب وخوش میکند😭 ولی حدود هفت ماه بعدازشهادتشون خواب دیدم توی کوهی ایستادن ی نفرسفیدپوش کنارشون بود ک من فقط شونه به پایین اون شخص رودیدم سردار رودیدم بالبخند زیبایی ی پاکت به من داد دورپاکت نوار قرمزی بود سفیدی وسرخی پاکت ونوار چشم رومیزد دادن به من وگفتن ک بگیر توی این پاکت ی مڗده هست ومن گرفتم دوسال وخورده ای هست انقدر باعکسشون حرف میزنم ک یطوری منو متوجه کنن ک مژده ک گفتن چی بوده ولی لیاقتش رونداشتم😔 سردار تو خوابم با همین لباسشون بودن
😭 1⃣من هر وقت حاج قاسم و از تلوزیون میدیدم خیالم راحت بود میگفتم هیچ اتفاقی برای کشورنمیافته حاجی حواسش هست گاهی میگفتم چرا محافظ نداره بدون محافظ میره تو مناطق جنگی عراق یا سوریه خلاصه همش دعا میکردم میگفتم خدایا خودت مراقبش باش تا اون روز صبح از خواب بیدار شدم نماز خوندم گوشیم و نگاه کردم واتساپ پیام اومده بود تسلیت گفته بودن برای ترور حاج قاسم تا چند دقیقه شوکه شده بودم میگفتم دروغه تو پیاما دنبال پیامی میگشتم که ترور حاج قاسم و تکذیب کرده باشه اما هر چی گشتم فقط تسلیت بود و تصاویر خودرو شهیدان خیلی حالم بد بود هر کاری کردم نتونستم صبحانه بخورم فقط گریه میکردم میگفتم دیگه امنیت کشورمون رفت دیگه خیالمون راحت نیست الان هم که این اغتشاشات و حمله داعش به شاهچراغ اتفاق افتاد میگم اگه حاج قاسم بود یکی از این روهای تلخ و نمیدیدیم😭😭😭 2⃣برای پرستاری پدرم به شهرستان رفته بودم برای نماز صبح که بیدار شدم خوابم رو تو ذهنم متعجب مرور میکردم در خواب دیدم که انگشتری که همسرم از حاج قاسم عزیز هدیه گرفته بود گم شده و همه ی ما با اضطراب دنبالش میگشتیم.بیخیال خوابم شدم بعدنماز سری به گوشی زدم دیدم غوغاییه تو گروه بچه های هیئت تند تند دنبال مطلب اصلیه میگشتم گریه امونمو برید به حیاط رفتم تا میتونستم گریه کردم و صبح باهمسرم تماس گرفتم او که در جریان نبود بههش گفتم انگشترت کجاست گفت پیشمه خوابمو براش گفتم وگفتم دیگه اون کسیکه انگشتررو بهت هدیه داد پیشمون نیست😭😭😭😭😭😭😭😭😭
😭 روزهای سختی داشتیم همسرم توی یه شرکت دانش بنیان با همکاراش سخت کار میکردن که بتونن وابستگی به خارجی ها رو تبدیل به امید به نیروهای داخلی کنن! حتی جمعه ها هم از صبح زود تا آخر وقت کار میکردن. اونروز صبح زود جمعه با صدای زنگ موبایلم از خواب پریدم، دیدم همسرمه زنگ تلفن اون ساعت صبح توی دلمو خالی کرد، سریع گوشی رو جواب دادم ؛ -بله؟ جانم؟ صدای سکوت و سکوت.... -الو صداتو ندارم، جانم؟ با صدایی که از شدت گریه گرفته بود گفت:«شد اونی که ازش میترسیدیم، شد اونی که نباید میشد» و صدای گریه ش حالا دیگه به گوش می‌رسید! فکرم پیش چند نفر رفت مغزم جرأت نداشت، قفل کرده بود انگار، فقط زبونم پرسید: «کی؟؟؟ چی شده؟؟؟» وسط صدای گریه گفت :«سردار سردار» تو دلم گفتم سردار سلیمانی که منظورش نیست، اونکه می‌دونه چطوری از خطر رد بشه، اون پشت و پناه مردمه ، یه جورایی بابامونه، خدا حتماً برامون نگهش میداره پس کی رو میگه؟؟؟ و پرسیدم :«کدوم سردار؟؟» این بار با گریه داد زد:«سردار سلیمانی» با عصبانیت گفتم:«برو بابا خواب دیدی! مگه میشه؟ باز ازین چرندیات تو مجازی خوندی؟؟؟» و بی خداحافظی گوشی رو قطع کردم دوییدم پای تلویزیون و شبکه ی خبر و اینجا بود که دیوارها روی سرم خراب شدن هرچی بیشتر دنبال دروغ بودن این خبر می‌گشتم بیشتر از صحتش مطمئن میشدم و دیگه اشکم بند نمیومد، ترس توی دلم از تنهایی، انگار که یه پشت و پناه محکم رو از دست داده باشم تا همین الآنم هست سردار تنها کسی بود که هیچوقت ندیده بودمش ولی توی مراسم تشییعش در تهران،و تا روزها و حتی همین الان با مرور خاطره ی اون روز براش گریه کردم و گریه می‌کنم . وسط شلوغی این روزا، گاهی فکر می‌کنم کاش بشه برگرده و بازم پشت دشمن از شنیدن اسمش بلرزه و پا پس بکشه ! سلام خوبی میخاستم بگم ما اصلا خانواده مذهبی نیستیم ولی باور میکنید وقتی حاج قاسم شهید شد دنیا رو سرنون خراب شد با اینکه کامل ماهم نمیشناختیمش روز مراسمش خواهرم که بچش رو از دست داده بود میگفت بریم مراسم خواهرم با مادرم رفتن مراسم همون که رسیدن توی پارکینک حرم یکفعه ماشینش اتیش میگیره سریع میان بیرون و ماشین اتیش گرفت ما همش میگیم معجزه بود که توی پارکینگ حرم اتیش گرفت اگر توی جاده اتیش میگرفت صد درصد منفجر مزشد وهمه باهم میسوختن حیف هنچین ادمهایی که از بین برن و ادمایی 🖤
😭 تنها خاطره روز قبل شهادت حاج قاسم رو برای شما عزیزان کانال تعریف میکنم و بنده رو در این ساعات دعا کنید چه لحظات سخت و پر از حسرت و اندوه و غصه ای بود اون سال... ١٣ دي ماه سال ٩٨ رو میگم... امروز(دوشنبه ١٢ دی ١٤٠١) پیش یکی از صمیمی ترین رفقای خودم بودم که از مداحان با اخلاص و متدین کشوری است... تنها کسی بود که روز قبل شهادت حاج قاسم با حاجی تو حرم مطهر حضرت رقیه سلام الله علیها بود... از روز قبل شهادت گفت قبلا تعریف کرده بود برام اما امروز باز یادآوری کرد و با حسرت و بغضی که توی صداش داشت خاطرات رو مرور می کرد و برام تعریف می کرد. میگفت ١١ دی ماه ٩٨ شب بود تو حرم مطهر حضرت زینب سلام سلام الله علیها بودم تو صحن قدم میزدم که یهو چشمم به شهید وحید زمانی نیا افتاد خوشحال شدم چون میدونستم هر وقت وحید میاد سوریه با حاجی اومده و میشه حاجی رو زیارت کرد.... وحید گفت حاج قاسم نیست و رفته به یکی دوتا جا تو منطقه سر بزنه ولی اگر حاجی رو میخوای ببینی فردا صبح بیا حرم حضرت رقیه(س) میاد اونجا. میگفت فردا صبح روز ١٢ دی رفتیم حرم حضرت رقیه(س) تا حاجی رو دیدیم بخاطر آشنایی از قبل که با حاج قاسم داشتیم همو بغل کردیم و بعد به سمت ضریح مطهر رفتیم و روبروی ضریح نشستیم... حاج قاسم بهم گفت شما روضه خوانی برادر.. گفتم بله حاج آقا چی بخونم؟ گفت روضه ابالفضل بخون. 😭😭😭 گفت منم شروع کردم روضه عباس(ع) رو خوندن و فضای جلسه هم بهم ریخت و همه گریه می کردند و واقعا فضای عجیبی بود طوری که حاجی هم از گریه حالش خراب شد و شونه هاش تکان می‌خورد و یکی دوبار دوستان گفتند روضه رو تموم کن حاجی حالش بد شده... گذشت اون ماجرا و بعد روضه حاجی مارو بغل کرد و انگشتری که دستش بود در واقع آخرین انگشتری که هدیه داد رو به من داد و خودش تو دستم کرد و هنوز اون نفس گرم و عطر بغل حاجی تو مشامم هست و چه روز بدی بود صبح جمعه ١٣ دی ماه سال ٩٨ بعد از نماز صبح مشغول خواندن دعای ندبه برای حرم مطهر حضرت زینب سلام الله علیها بودم که خبر شهادت حاجی و همراهان شهیدش رو دادند و وقتی خبر رو اعلام کردیم کل صحن حرم حضرت زینب(س) می‌زدند تو سر صورتشون و زار زار گریه می کردند... بعد که تصویر دست قطع شده حاجی رو دیدم متوجه شدم چرا حاجی از من خواست روضه حضرت ابوالفضل(ع) رو بخونم... 😭😭 https://eitaa.com/joinchat/4073259207Cd2916ef4d3
با این توئیت نتانیاهو هم کاملا دلیل این توئیت طارمی مشخص شد! امیدوارم متوجه بشه توی چه پازلی افتاده!
سلام مدیر گرامی درباره موضوع کانالتون خانه داری و کار و فرزنداوری من هم کانال اموزش هنری دارم هم سه تا بچه دارم🤦‍♀😁 دو تا پسر ۹ و ۵ ساله و یک دختر ۱/۵ساله هم تو خونه م علاوه بر سه گل خودم دارم گل و گیاه پرورش میدم😍 هم از کار اموزشهام درامد زایی دارم همه این کارا رو تو خونه م میکنم هم همسرداریمو دارم هم فرزنداوری و فرزندپرورویمو دارم هم خونه داریمو دارم هم دستم تو جیب خودمه و از نظر درامد مستقل شدم و به همسرمم کمک میکنم تو دخل و خرج خانواده خلاصه که کار نشد نداره کافیه ادم بخواد با این شبکه ها که اکثر خانوما صبح تا شب توشون فعالن بده که بیکار بچرخیم. والا من هر چی کار میکنم روحیه و انگیزه م بیشتر میشه و این روحیه خوبم به خودم و خانواده م منتقل میشه
زندگی از غسالخونه تا برزخ
سلام مدیر گرامی درباره موضوع کانالتون خانه داری و کار و فرزنداوری من هم کانال اموزش هنری دارم هم سه
یک نکته فراموشم شد من از اول که کارمو تو مجازی شروع کردم نیت کردم کار رو با زندگیم قاطی نکنم کارم تایم خودشو داشته باشه اشپزیم و خونه داری و همسرداری و بچه داری هم همینطور غیر ممکنه بچه های من گشنه باشن و من تو گوشی غرق باشم صبح که بلند میشم صبح زود اولین کارم بار گذاشتن غذام هست بعد بچه هارو بلند میکنم صبحونه میدم به همه کارام که برسم میرم سر گوشی و کارمو شروع میکنم بین روز بچه هام میوه و تنقلاتشونو میدم باهاشون بازی میکنم سعی کردم غرق نشم تو گوشی به بهانه کار و پول چون الویت زندگی من اول شوهر و بچه ها و خونه م هست بعد اون کار امیدوارم کمکی هر چند کوچیک در انگیزه دادن به خانومهای هموطنم برداشته باشم😍 از شما بزرگوار هم متشکرم که انعکاس میدید🌺🙏🌺🙏🌺🙏❤️❤️
زندگی از غسالخونه تا برزخ
تجربه هاتون یا نظراتتون رو دوستان بفرستید برای بنده بزنم کانال درباره اینکه چطور بین خانه داری و کا
من چندسال پیش هم لیسانس ام وگرفتم هم همزمان حوزه ودانشگاه ارشد قبول شدم که به پیشنهاد همسرم حوزه رو ادامه دادم. ولی نه با دانشگاه نه حوزه نتونستم کار پیدا کنم تویه اداره مشغول کار تو بایگانی شدم درسمم میخوندم با تولد دختر بزرگم یکم هزینه هامون رفت بالا همسرمم چون دل مشغولی خاص برخی آقایون محترم وپیدا کرده بود😉(البته که نود درصدشون شریف وباغیرت ان).مجبور بودم هم خرج تحصیل وهم خرج زندگیم ودربیارم .تو تولیدی هم مشغول شدم .خیلی بادخترم بهم خوش میگذشت اصلا برام سخت نبود .دختر بزرگم کلاس اول رفت دختر دوم ام به دنیا آوردم تا توشهر غریب دورم شلوغ باشه وفک تنهایی نکنم یه سری مشکلات پیش اومد که همزمان هردوتا کارم واز دست دادم الان شکر خدا دوباره سرپا شدم دوتا دلبر جان دارم .تو خونه کار هنری میکنم .وبه امید خدا میخوام کمبود محبتای همسرم واطرافیان وبا فرزند سوم پر کنم اگه خدابخواد.هرچند دراصل نیتم فقط عمل به خواسته ی دل رهبرمه که بزرگترین دغدغه شون فرزند آوریه. شکر خدا بچه هامم درجه یک وعالی ان . خیلیا رک میگن احمقی که با این شوهر بازم بچه میخوای. ولی مهم نیست .خودشونن😏 یک مزیتش اینه که بچه هام هرسه از یه پدرومادران. دواینکه بهتر که مردم وله.اینطوری کاری به من وبچه هام نداره.اونجوری که دلم میخواد تربیتشون میکنم بدون دخالت دستهای پشت پرده😎 سه اینکه هرچی دورم شلوغتر باشه آرامش بیشتری دارم . چهار هم اینکه میخوام ومیتونم مشکلات همه تموم میشه ولی همیشه نمیشه مادرشد وبچه هات شب یکی با دستای کوچیکش سرت وشونه کنه واون یکی پاهات وروغن بزنه وماساژ بده وباهم شعر بخونین و بازی کنین وباهم درس بخونین . فک نکنم با وجود این دلبرا کسی دورو برم از من خوشبخت تر باشه.