eitaa logo
زندگی از غسالخونه تا برزخ
18.2هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
3.1هزار ویدیو
13 فایل
مقصد همه ما در ایستگاه اخر (غسالخونه) آیا اماده ای از کانال راضی بودید برای مادر بنده و همه ارواح مومنین فاتحه ای بفرستید بنده غساله نیستم از خاطرات غسال و غساله های محترم استفاده میکنیم جهت اثر گذاری بیشتر راه ارتباطی 👇 @Yaasnabi
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
556.9K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حواست هست چکار داری میکنی تو این دنیا؟ کانال زندگی از غسالخانه تا برزخ http://eitaa.com/joinchat/2599157794Cd132efc1d5
8.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دنیا همین است دریای پرنعمتِ گلالودِ هجوم آور نه در او غرق شو نه از او قهر کن پرهیزانه از دور باش زیرکانه از او صید برگیر پی‌نوشت: به ویژه صیدهای ماندگار عباس موزون کانال زندگی از غسالخانه تا برزخ http://eitaa.com/joinchat/2599157794Cd132efc1d5
1.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
لحظه مرگ این فرد کانال زندگی از غسالخانه تا برزخ http://eitaa.com/joinchat/2599157794Cd132efc1d5
1.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مرگ ها و بیهوشی ها روی آنتن زنده خدایا تا مارا نیامرزیدی خاکمون نکن کانال زندگی از غسالخانه تا برزخ http://eitaa.com/joinchat/2599157794Cd132efc1d5
5.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خدایا عاقبت مارا ختم بخیر بگردان بنویس الهی آمین ❤️ جهنم رفتن نوبت نمیخواهد سخنران : حاج شيخ احمد كافی حضرت مهدی(عج) اَکثِروا الدُّعاءَ بِتَعجِیل الفَرَجِ فَاِنَّ ذلِکَ فَرَجُکُم برای تعجیل در ظهور من زیاد دعا کنید که خود فَرَج و نجات شما است ﴿ کمال‌الدین،ج ٢، ص ٤٨٥﴾ کانال زندگی از غسالخانه تا برزخ http://eitaa.com/joinchat/2599157794Cd132efc1d5
زندگی از غسالخونه تا برزخ
خاطرات غساله ی زنان 👇
منبع خاطرات خانم غساله در اینستاگرام که این محتوا را مینویسند کپی بدون این منبع حرامه 👇👇👇👇 @neiynava313 خاطرات غسالخانه ی زنان🧕 همیشه ازم پرسیدید زهرا تا الان چیزی عجیبی دیدی تو غسالخونه وهمیشه سعی کردم به این سوالتون جواب ندم بخاطر اینکه فکر میکنم هرکسی درکی از اون فضا و اتفاقاتش نمیتونه داشته باشه۰۰۰۰ ولی الان به یه گوشه ش میخام اشاره کنم؛ طبیعیه که هر سری برم اونجا دگرگون میشه حالم چیز کمی نیست اخه یه عزیزی از یک خانواده داره برای همیشه ازشون جدا میشه حجم کاری زیاد بوداون روز ج‌.نازه پشت ج.نازه خسته شده بودیم اما چیزی به زبون نمی اوردیم گله نمیکردیم از شدت خستگی چنگ میزدم به شونه هام تا سرحال بیام اخه اذیت میشدم وقتی میدیدم رفیقم غسل میده و من زودی بدنم کم میاره عقربه های ساعت تند تتد میرفتن جلو غسل ها رو به هرسختی بود انجام دادیم نزدیک اذان مغرب بود هوا داشت تاریک میشد که ماهنوز تو غسالخونه بودیم ج.نازه ی اخر رو اوردن رفیقم گفت بریم ؟ تا تجدید وضو کنیم اماده شیم اذان گفته این ج‌نازه رو بزاریم برای ۷صبح گفتم نگاه جسمی نداره لاغر اندامه زودی کارش تموم میشه پس بزار الان انجامش بدیم به نماز هم میرسیم، اینقدر غسالخونه بو ی ج.نازه گرفته بود که نفس کشیدن برام سخت بود اخم هام تو هم بودن از بوووووو تعفن ، کیسه کیسه میکردم کارو ها و لباس های میت ها رو میزاشتم دم غسالخونه تا بو کمتر بشه ؛ به رفیقم گفتم تا لباسشو در بیاری برم کفن روچک کنم کم کسری داره امادش کنم که کارمون زودتر تمام شه یهوی رفیقم زد بیرون از اتاقی که ج‌نازه بود گفت زهرا نمیتونم برام عجیب بود اخه هیچ وقت من ندیدم رفیقم چیزی بگه در سخت ترین شرایط کارشو انجام داده گفتم ینی‌چی نمیتونی؟ الان وقت اذانه ها خانم گفت بیا تو ببین قیچی دستم کفن رو روی شونم گذاشتم رفتم تو اتاق ادامه دارد۰۰۰
زندگی از غسالخونه تا برزخ
منبع خاطرات خانم غساله در اینستاگرام که این محتوا را مینویسند کپی بدون این منبع حرامه 👇👇👇👇 @neiynav
منبع خاطرات خانم غساله در اینستاگرام که این محتوا را مینویسند کپی بدون این منبع حرامه 👇👇👇👇 @neiynava313 به شدت بوی تعفن می اومد حس کردم الانه که دوتامون بیهوش بشیم از بوی عفونت؛ داد زدم سرش گفتم با روسری صورتت رو بپوشون مریض میشی با این بو؛ گفت بیا ببین چ خبره اینجا بو بیشتر وبیشتر بیشتر شد نقابم روی صورتم بود سفت چسبوندمش به بینی و دهنم ، گفتم زود باش چی میخای نشونم بدی یهویی پارچه رو بلند کرد یک فرو رفتگی عمیق پر از معذرت میخام عفونت و بوی بد بد بد هرچی که بگم کم گفتم با دیدن اون صحنه شروع کردم اوق زدن حال رفیقمم داشت بد میشد گفتم بزار روشو نبینم دیگه گفت بگو تکلیف چیه نمیتونیم این رو غسل بدیم زودی پریدم دم غسالخونه دوتا در رو باز کردم فقط هوا عوض شه از دور صدای اقای س می اومد چی شده خانم قلندری گفتم هیچی نزدیک نشید مشکلی نیست، رفیقم بدو بدو اومد سمتم زهرا نمیشه اصلا نمیشه غسلش داد اب بهش بخوره دیگه جای موندن تو غسالخونه از بو نیست همینجور که نشسته بودم پاشدم ، بهش نگاه کردم گفتم سخته خیلی هم سخته اما چاره چیه؟؟ من و تو برای چی اینجایم؟ اومدیم که غسلی گردن ج۰نازه ها نمونه ینی میگی بدتر اون سوختگی بود که زیر دستمون لیز میخورد و صورت نداشت؟ ینی میگی بدتر اون خود۰کشیه بود که چشاش از حدقه اومدن بیرون؟ ما از این سخت تر داشتیم وازش بر اومدیم یا زهرا س بگو و شروع کن تند سریع میشوریم ان شاالله خدا ازمون راضی باشه حرفای خوب خوب می اومد سر زبونم اما همین که به ج.نازه نزدیک تر میشم جیگیرم زیر رو میشد، تو دلم گفتم خدایا غلط کردم توان بده بمونم و غسل بدم جلو رفیقم ضعیف نشم، اون باحرفای من داره شروع میکنه؛ نفس نمی کشیدم که مبادا بو تعفن بم بخوره، شروع کردیم غسل دادن سر ج‌نازه رو دستش گرفت تند تند سطل های قرمز رنگ رو پر اب میکردم میریختم روی سرش سرو گردن شسته شد، سمت راست رفتیم یواش نفس میکشیدم🥺 ایقدی سختم بود ،‌دستای سرد و کبودش رو گرفتم تو دستام اب ریختم از شونه ش تا نوک انگشتش، شستم شستم تا رسیدم به اون پارچه ی که باید بلند میکردم واب میریختم 🥺 دوستم نگاهم کرد و پارچه رو بلند کرد اب ریختیم و اون چیزی که فکرش میکردم شد بو پخش شد فقط با ذکر رفتیم جلو اخ که دلم میخاست فرار کنم از اون اتاق اخ که با دیدن اون چسب که چسبیده بود به اون زخم و در نمی اومد دلم میخاست گریه کنم ، اخ که این مادر چی کشیده با این همه درد عروس اون خانم اومد داخل گفتم نیا خانم نیاااا مریض میشی هی گریه میکرد میگفت خودم مرتب حمومش میدادم بزار بیام داخل اومد ؛ دلم نمیخاست عروسم رو قضاوت کنم اما همش تو ذهنم این بود تو زندگی دنیاش چطور ادمی بوده؟؟؟ اهل نماز بوده؟؟؟ سکوت کردم ادامه دارد۰۰۰
312.1K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
به نظرتون چرا گناه در بین مردم عادی شده؟ جوابها زیر این پست رو ببینیم👇