eitaa logo
🇮🇷 عکس‌نوشتہ‌سیاسی 🇮🇷
5.9هزار دنبال‌کننده
44.3هزار عکس
13.9هزار ویدیو
362 فایل
🏴 السلام علیک یا أباعبدالله الحسین 🏴 ارتباط با ما @KavoshGar12
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷 🌷 قسمت تاوان خیانت بچه ها همه رفته بودن ... اما من پای رفتن نداشتم ... توی حیاط مدرسه بالا و پایین می رفتم ... نه می تونستم برم ... نه می تونستم ... از یه طرف راه می رفتم و گریه می کردم ... که خدایا من رو ببخش ... از یه طرف دیگه شیطان وسوسه ام می کرد ... - حالا مگه چی شده؟ ... همه اش 1/5 نمره بود ... تو که بالاخره قبول می شدی ... این نمره که توی نتیجه قبولی تاثیری نداشت ... بالاخره تصمیمم رو گرفتم ... - خدایا ... من می خواستم برای تو شهید بشم ... قصدم مسیر تو بود ... اما حالا ... من رو ببخش ... عزمم رو جزم کردم و رفتم سمت دفتر ... پشت در ایستادم... - خدایا ... خودت توی قرآن گفتی خدا به هر که بخواد عزت میده ... به هر کی نخواد، نه ... عزت من از تو بود ... من رو ببخش که به عزت تو خیانت کردم و با چشم هام دزدی کردم... تو، من رو همه جا عزیز کردی ... و این تاوان خیانت من به عزت توئه ... و در زدم ... رفتم داخل دفتر ... معلم ها دور هم نشسته بودن ... چایی می خوردن و برگه تصحیح می کردن ... با صدای در، سرشون رو آوردن بالا ... - تو هنوز اینجایی فضلی؟ ... چرا نرفتی خونه؟ ... - آقای غیور ببخشید ... میشه یه لحظه بیاید دم در؟ ... سرش رو انداخت پایین ... - کار دارم فضلی ... اگه کارت واجب نیست برو فردا بیا ... اگرم واجبه از همون جا بگو ... داریم برگه صحیح می کنیم نمیشه بیای تو ... بغض گلوم رو گرفت ...جلوی همه ...؟... به خودم گفتم ... - برو فردا بیا ... امروز با فردا چه فرقی می کنه ... جلوی همه بگی ... اون وقت ... اما بعدش ترسیدم ... - اگر شیطان نزاره فردا بیای چی؟ ... . . ادامه دارد... 🌷نوسينده:سيدطاهاایمانی🌹
🌷 🌷 قسمت امتحان خدا یا ...؟ - آقا نمیشه یه لحظه بیاید دم در؟ ... کارمون واجبه ... معلوم بود خسته و بی حوصله است ... - یا بگو ... یا در رو ببند و برو ... سرده سوز میاد ... چند لحظه مکث کردم ... - مهران ... خودت گند زدی و باید درستش کنی ... تا اینجا اومدن تاوان گناهت بود ... نیومدن آقای غیور امتحان خداست... امتحان خدا؟ ... یا امتحان علوم؟ ... - آقا ما تقلب کردیم ... یهو سر همه معلم ها با هم اومد بالا ... چشم هاشون گرد شده بود ... علی الخصوص مدیر و ناظم ... که توی زاویه در... تا اون لحظه ندیده بودم شون ... - برو فضلی ... مسخره بازی در نیار ... تو شاگرد اول مدرسه ای ... چرخیدم سمت مدیر ... - سلام آقا ... به خدا جدی میگیم ... من سوال سوم رو یادم نمی اومد ... بلند شدن برگه ام رو بدم چشمم افتاد به برگه جلویی ... بعدشم دیگه ... آقای رحمانی ... یکی از معلم های پایه پنجم ... بدجور خنده اش گرفت ... - همین یه سوال؟ ... همچین گفتی: آقا ما تقلب کردیم ... که الان گفتم کل برگه ات رو با تقلب نوشتی ... برو بچه جون... همه فکر کردن شوخی می کنم اما کم کم با دیدن حالت من... معلوم شد اصلا شوخی نیست ... خیلی جدی دوباره به معلم مون نگاه کردم ... - آقا اجازه ... لطفا سوال سوم رو به ما صفر بدید ... از ما گفتن بود آقا ... از اینجا گناهی گردن ما نیست ... ولی اگر شما باور نکنید و خطش نزنید ... حق الناس گردن هر دوی ماست ... - عجب پر رویی هم هست ها ... قد دهنت حرف بزن بچه... سرم رو انداختم پایین ... حتی دلم نمی خواست ببینم کدوم یکی از معلم ها بود ... - اگر فکر کنم همه اش رو تقلب کردی و کلا بهت صفر بدم چی؟ .... ادامه دارد... 🌷نويسنده:سيدطاها ايماني🌷 🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🗓 #تقویم_تاریخ دوشنبه ۲۰ خرداد ۱۳۹۸ ۶ شوال ۱۴۴۰ ۱۰ ژوئن ۲۰۱۹ 🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI
ختم صلوات امروز به نیت : 🌷شهید مدافع حرم، #احمد_حاجیوند_الیاسی 🍃 ولادت: ۶۹/۱۰/۲۶ (سالروز فرار شاه ملعون از کشور) 🍂 شهادت: ۹۴/۱۱/۱۲ (سالروز ورود امام راحل به کشور) 🕊 محل شهادت: عملیات آزادسازی #نبل_و_الزهرا 🍁 نحوه شهادت: 🌹 مسئولین یادشان باشد برای این انقلاب بهای سنگینی پرداخت کرده ایم. 🌺 سهم هر بزرگوار 5صلوات 🌺 🌼 هر روز مهمان یک شهید 👇 🇮🇷 @AXNEVESTESIYASI #اختصاصی_عکسنوشته_سیاسی
💠 از زبان برادر شهید ⬇️ 🍃🌹احمد همواره می‌گفت: ولایت مطلقه فقیه، عامل رستگاری ماست و ما باید به این اصل و قاعده و منطق همواره پایبند و معتقد باشیم و اگر این اصل را فراموش کنیم ما و کشور دچار آسیب می‌شویم چرا که این مملکت یک امانت در دست ماست تا آن را به صاحب اصلی آن تقدیم کنیم. احمد راه و منش ولایتمداری را نه به‌عنوان یک کلمه بلکه به‌عنوان یک اصل در سرتاسر زندگی درک کرده بود. 🍃🌹احمد با ‌ارتباطی گرم و صمیمی داشت و هرگز طاقت رنجش و دوری از پدر را نداشت و هر وقت پدر خسته از سر کار بر‌می‌گشت این احمد بود که لبخند مهربانی را بر دیدگان پدر جاری می‌ساخت. با آمدن پدر به منزل، احمد به استقبال او می‌رفت و برای او چای می‌ریخت و لباس‌های پدر را می‌شست و ناخن‌های دست پدر را می‌گرفت تا دستان پدر هنوز هم منتظر مهربانی احمد باشد. 🍃🌹وقتی قصد رفتن داشت و پدر در ابتدا مخالف رفتن او بود خطاب به پدر گفت: پدر من راهم را پیدا کردم، بگذار خوشبخت شوم. 🍃🌹احمد می‌گفت: آدم با کلام حسینی نمی‌شود، باید راه را شناخت و در مسیر آن حرکت کرد، راه حسین(علیه السلام) شجاعت و حضور است، آدم با سکوت و یک جا ایستادن حسینی نمی‌شود، برای حسینی شدن باید بلند شد، باید ایستاد و باید حرکت کرد. 🍃🌹همزمان با آغاز محرم حال و هوای احمد عوض می‌شد و او بی‌تاب عزای حسین می‌گریست و بر سینه می‌زد و نوای یا حسین سر می‌داد و همیشه می‌گفت: اگر می‌خواهیم حسینی شویم باید این راه را ادامه دهیم. 🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
چرا نگران شان اجتماعی یه دختر هستید ولی نگران نون گلوی یه پدر و خانواده اش نیستید؟! نگران آبروی رفته یه پدر جلوی خانواده و فامیل نیستید؟! راننده اسنپ گفته اجازه بدید برتون گردونم دم در خونتون یه اسنپ دیگه بگیرید اما دختره خودش پیاده شده بعد در کمال نامردی اطلاعات شخصی راننده رو منتشر کرده و نوشته این منو وسط بزرگراه بخاطر حجاب پیاده کرد! انصاف بدید حق با کیه؟؟؟!!! 🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI
اگر اون دختر حق داره به حجاب اعتقاد نداشته باشه و نخواد با حجاب بیاد بیرون اون راننده هم حق داره به حجاب اعتقاد داشته باشه و نخواد کسی بدون حجاب تو ماشینش بشینه! نخواد ماشینش بشه محل اعتراض دیگران به قوانین کشورش! خیلی موضوع ساده ایه حالا اینارو بی خیال وقتی ما سرمون گرم این ماجرا بود دولت چه خیانت جدید دیگه ای از تو آستینش درآورد؟! 🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI