eitaa logo
🇮🇷 عکس‌نوشتہ‌سیاسی 🇮🇷
5.9هزار دنبال‌کننده
44.4هزار عکس
13.9هزار ویدیو
363 فایل
🏴 السلام علیک یا أباعبدالله الحسین 🏴 ارتباط با ما @KavoshGar12
مشاهده در ایتا
دانلود
متولیان فرهنگی! طبق اعلام کارشناسان، سن شروع مصرف قلیان به ۱۴ سالگی کاهش یافته است. پژوهشگران اعلام کرده اند، ۳۵ تا ۴۰ درصد دانشجویان و ۲۰ تا ۲۵ درصد دانش آموزان دبیرستانی قلیان می کشند. اسفبارتر اینکه ظرف ۹ سال گذشته مصرف قلیان در بین دختران و زنان ۹ برابر شده ! به کجا می رویم؟! 🌸 @AXNEVESHTEHEJAB
هدایت شده از 🌷عکسنوشته شهدا 🌷
:) 🌹 حسین میگفت... هر خانمی که چادر به سر کند و عفت ورزد، و هر جوانی که نماز اول وقت را در حد توان شروع کند، اگر دستم برسد سفارشش را به مولایم امام حسین (ع) خواهم کرد و او را دعا می کنم. 🌷•••{ݪَبخَندِ شُہَدا}••• نشر با ذکر 🌹 🌹 @AXNEVESHTESHOHADA
‏نرخ روز شمار ‎ یعنی اینکه اگر مالکی با مستاجر خود تمدید نکند به فاصله روزهایی که خانه خالی است تا مستاجر جدید پیدا شود این مالیات به تعداد روزهایی خالی بودن ‎ اخذ خواهد شد! دیگه اینجوری مالکین طمع نمیکنن خونه خالی بمونه مستاجر با قیمت بالا بیاد برای خونه! 🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃بشارت امام باقر به منتظران مهدی امام باقر علیه السلام: «بر مردم زمانى مى‏‌آید که امام‌شان از منظر آنان غایب مى‏‌شود. خوشا به حال آنان ‏که در آن زمان در امر [ولایت] ما اهل‌ بیت(علیهم‌السلام) ثابت ‏قدم و استوار بمانند! کمترین پاداشى که به آنان مى‏‌رسد، این است که خداى متعال خطاب‌شان مى‏‌کند و مى‏‌فرماید: «بندگان من! شما به حجت پنهان من ایمان آوردید و غیب من‌را تصدیق کردید. پس بر شما مژده باد که بهترین پاداش من در انتظارتان است». کمال الدین، ج ۱، ص ۳۳۰ 🌸 @AXNEVESHTEHEJAB
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از 🌷عکسنوشته شهدا 🌷
ختم صلوات امروز به نیت : 🌺 سهم هر بزرگوار 5صلوات 🌺 🌷 @AXNEVESHTESHOHADA
هدایت شده از 🌷عکسنوشته شهدا 🌷
🌹🍃 زن‌، دو فرزندش‌ را از دست‌ داده‌ بود به‌ «نذر» می‌اندیشید، برای‌ماندگاری‌ نوزادی‌ که‌ قرار بود بیاید. نامش‌ را نذر کرد، فرزندش‌ را هم‌ نذرسیده‌ کرد و بی‌ خبر از این‌ که‌ همه‌ هستی‌ کودکی‌اش‌ را نذر کرده‌ است‌. نوزادپسر آمد. معصومه‌ نام‌ نیافت‌ که‌ دختر نبود، به‌ نذر مادر غلام‌ حضرت‌ رضاشد، محمد رضا به‌ دنیا که‌ آمد یک‌ دختر سیده‌ هم‌ کنارش‌ گذاشتند تا بماند،این‌ باور مذهبی‌ مادرش‌ بود در ماندگاری‌ پسرش‌. سال‌ 1340 بود دو سال‌مانده‌ به‌ «قُم‌ فانذر» قم‌ و محمدرضا اینک‌ سرباز خفته‌ در گهواره‌ی‌ امامش‌بود. مادر شیر را از وسط‌ حلقه‌ی‌ یاسین‌ به‌ کودک‌ خوراند. شش‌ ماه‌ تمام‌ باوضو و این‌ البته‌ نذر دیگر او بود تا کودک‌ شیر بنوشد، پاک‌ و معطّر به‌ عطردل‌انگیز آیه‌های‌ قرآن‌. و همه‌ی‌ این‌ها را مادر پیش‌ از تولد فرزند در خواب‌دیده‌ بود، مثل‌ این‌ که‌ کسی‌ به‌ او گفته‌ بود باید چنین‌ کند و او کرد. محمد رضااین‌ گونه‌ گذر سال‌ها را به‌ تماشا نشست‌، در تبسّم‌ و تکلّم‌ کودکانه‌. به‌ منزل‌پنجم‌ که‌ رسید به‌ تعلّم‌ پرداخت‌، آموزش‌ قرآن‌ و شش‌ ساله‌ که‌ شد قرآن‌می‌خواند و پس‌ از آن‌ کلاس‌ و درس‌ و مدرسه‌.                     🌹🍃  از دوازده‌، سیزده‌ سالگی‌ به‌ بعد سعی‌ می‌کرد روی‌ پای‌ خودش‌ بایستد وبرای‌ رفع‌ نیازهایش‌ از پدرم‌ پول‌ نگیرد. روزهای‌ تعطیل‌ دنبال‌ کار بود. به‌پنبه‌ جمع‌ کنی‌ می‌رفت‌، زیره‌ جمع‌ می‌کرد، گندم‌ درو می‌کردو میوه‌ چینی‌می‌کرد و خلاصه‌ هر کاری‌ که‌ می‌توانست‌ پول‌ در بیاورد. ابداً از کار ننگ‌نداشت‌ و خسته‌ نمی‌شد. من‌ هرگز به‌ یاد ندارم‌ که‌ از پدرم‌ برای‌ خودش‌ پولی‌بگیرد.   🌹🍃 بزرگتر که‌ شد علم‌ دار شد در ماه‌ محرم‌، با بیرق‌ سبز در دست‌، پیشاپیش‌دسته‌ی‌ سینه‌زنی‌ در حرکت‌ و گاه‌ نوحه‌خوان‌ و مداح‌، کوچک‌ بزرگ‌ اندیشه‌بود. درمنزل‌ یازدهم‌ به‌ تفکّر پرداخت‌ فکر می‌کرد بهتر است‌ به‌ عیادت‌مریض‌ها برود گاهی‌ او عیادت‌ از فلان‌ مریض‌ را به‌ یاد پدر می‌آورد. درمنزل‌ سیزدهم‌ روزه‌ می‌گرفت‌. انگار به‌ بلوغ‌ و تکلیف‌ رسیده‌ است‌. سال‌هابعد یکی‌ از فعّالان‌ یک‌ جلسه‌ی‌ مذهبی‌ در فیض‌ آباد شد و الفبای‌ دین‌آموخت‌. از همان‌ طریق‌ با نام‌ امام‌ خمینی‌ و اندیشه‌ و راه‌ او آشنا شد، به‌صف‌ انقلاب‌ پیوست‌. درمدرسه‌ی‌ پنج‌ کلاسه‌ای‌ که‌ او بود دو کلاس‌انقلابی‌تر بودند و عکس‌ شاه‌ را پایین‌ کشیده‌ بودند و او در یکی‌ از آن‌ دوکلاس‌ بود. چند تظاهرات‌ دبیرستانی‌ در بین‌ دانش‌آموزان‌ به‌ راه‌ انداخت‌ وچند تابلو مربوط‌ به‌ نمادهای‌ رژیم‌ شاه‌ را در بلوار اصلی‌ فیض‌آباد درهم‌شکست‌. به‌ منزل‌ هفدهم‌ که‌ رسید انقلاب‌ پیروز شد پس‌ از آن‌ اول‌ بسیج‌،سپس‌ کمیته‌ و بعد هم‌ سپاه‌ پاسداران‌ انقلاب‌ اسلامی‌ خواستگاه‌ او شد. مدتی‌در سپاه‌ خواف‌، تایباد و مدتی‌ هم‌ در قائن‌ برای‌ راه‌ اندازی‌ سپاه‌ قائن‌ خدمت‌کرد. این‌ منزل‌ تعهّد بود. منزل‌ بیستم‌ منزل‌ تأهّل‌ بود و وفای‌ به‌ نذر مادر. به‌خواستگاری‌ یک‌ سیده‌ رفت‌ و در یک‌ مهمانی‌ ساده‌ در هیئت‌ سینه‌ زنی‌ تأهّل‌اختیار کرد پس‌ از آن‌ برای‌ مدتی‌ اندک‌ با خانمش‌ به‌ تربت‌ رفت‌. حالا ازکردستان‌ خبرهای‌ تلخ‌ می‌رسید. داوطلبانه‌ به‌ کردستان‌ رفت‌ به‌ منزل‌ تهجّدو جهاد. این‌ منزل‌ بیست‌ و دوم‌ بود. در کامیاران‌ ساکن‌ شد به همراه‌خانواده‌ اش‌ با نام‌ مستعار «رضا صابری‌» رفتار انسان‌ دوستانه‌اش‌ با «کامیارانی‌ها» از او چهره‌ای‌ محبوب‌ ودوست‌ داشتنی‌ ساخت‌. آن‌ها هرگز به‌ چشم‌ دشمن‌ به‌ او ننگریستند. در این‌بین‌ جبهه‌ی‌ جنگ‌ را هم‌ فراموش‌ نکرد. شرکت‌ در عملیات‌ طریق‌القدس‌ و نیزفتح‌ «بستان‌» از میعادگاه‌های‌ حضور او در جبهه‌ بودند. سال‌ 64 ازکردستان‌ برگشت‌. سال‌ بعد برای‌ آخرین‌ بار به‌ کردستان‌ رفت‌ برای‌ تسویه‌حساب‌، اما هنگام‌ بازگشت‌ از یک‌ پایگاه‌ در کمین‌ دموکرات‌ها گرفتار آمد. باشلیک‌ یک‌ گلوله‌ی‌ آر.پی‌.جی‌ از جانب‌ دموکراتها به‌ آخرین‌ منزل‌ دنیایی‌خویش‌ رسید و با سر بریده‌، بدن‌ سوخته‌ گام‌ در منزل‌ تشهّد و تجرّد نهاد.آن‌ گاه‌ در مزار شهدای‌ «فیض‌آباد» به‌ آرامشی‌ ابدی‌ دست‌ یافت‌. **** 
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا