پنج روز دیگه عید میشد
آمدو رفت های مشڪوک سمیه و مهدی خیلی توجه منو جلب ڪرده بود
توحیاط نشسته بودم ڪنار مادر بزرگم
داشتم با سجاف یقه ی لباسی ڪه از بعداز ظهر وقتم رو گرفته بود ڪلنجار می رفتم .
از صدای مادرم ڪه میگفت :(هول نشین خانم جون؛نامحرم نیست؛ آقا مهدی)
خانم جون با صدای بلند گفت:به به ؛عجبه چقدر این روزا میاین اینجا
مهدی:حاج خانم بد میڪنیم همش میایم دست بوسی شما 😃
خانم جون:بشین مادر جان اینجا برم برات یه چایی لبریز لبسوز بریزم
مهدی:نه حاج خانم ڪار دارم باید برم بیاین اینجا برا امر خیر میخوام باهاتون
صحبت ڪنم
مهدی:مامان نظرتونو نگفتین برا یاسر
بیان خواستگاری یانه؟!
خشڪم زد ؛ضربان قلبم💓💓 اون قدر تند شد ڪه به سختی میتونستم حرفاشونو بشنوم . احساس میڪردم الان صدای قلبم و 💓 توی حیاط همه میشنوند.
#ابریشم_سرخ
#داستان_واقعی
#قسمت_24
🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI
┅─═ঊঈ🌸🎀🌸ঊঈ═─┅
دعای روز شانزدهم ماه مبارک رمضان
بسم الله الرّحمن الرّحیم
اللهمّ وَفّقْنی فیهِ لِموافَقَةِ الأبْرارِ وجَنّبْنی فیهِ مُرافَقَةِ الأشْرارِ وأوِنی فیهِ بِرَحْمَتِكَ الى دارِ القَرارِبالهِیّتَكِ یا إلَهَ العالَمین.
خدایا در این روز مرا بر موافقت نیکان بدار و از رفاقت اشرار دور گردان و مرا در بهشت دارالقرار به رحمتت منزل ده به حق الهیتت ای خدای عالمیان
🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI
امام على عليه السلام:
اگر كسى را گرامى بدارى، در حقيقت خودت را گرامى داشته اى و حيثيت خويش را با آن آراسته اى. بنابراين...
🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI
گُفتم شرابِ وَصل،
به #اُوباش میدهند ؟
با خنده گُفت:
بندهیِ او، باش
میدهند ...
#شهید_ابراهیم_هادی
#سلام_صبحتون_شهدایی🌺
🍃🌹🍃🌹
🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI