1.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 🎙 چه کنیم زندگیمان با برکت شود!
زمان:
حجم:
905.7K
👇👇👇
مراقبتهای چله بیست و یکم
#استاد_نیلچی_زاده
چله بیست و یکم
🌟 💫 رزمایش محمدی صلی الله علیه وآله
مهدوی عجل الله تعالی فرجه الشریف 💫🌟
#مراقبت بر
✅ 1- صلوات نرجس خاتون سلام الله علیها
✅ 2- دعای عهد
✅ 3- زیارت آل یاسین
✅ 4- نماز استغاثه به امام زمان علیه السلام
✅ 5- دعای هفتم صحیفه سجادیه
✅ 6- سلام بر اباعبدالله الحسین علیه السلام
#مراقبه رفتاری؛
✅ 7- احیای سبک زندگی اسلامی ایرانی با تاکید بر ضرورتهای
زمان حاضر،قواعد بهداشتی
#استاد_نیلچی_زاده
⭕️ فرق بین اصحاب و انصار
🔹 اصحاب ۳۱۳ نفر میباشند و اینها همانهایی هستند که حضرت علی و امام صادق درباره آنها فرمودند: «آنان پرچمداران او هستند»(۱) هرکدام از این اشخاص نقش مهمی در فتح کشورها و فرماندهی لشگرها به عهده دارند.
🔸 انصار، مؤمنان و صالحانی هستند که به امام زمان در مکه ملحق می شوند و تحت پرچم ایشان با دشمنان خدا و رسولش میجنگند.
❄️ امام صادق در فضیلت خواندن دعای عهد میفرمایند: «هرکس ۴۰ روز با این دعا خداوند را بخواند از انصار قائم ما خواهد بود و چنانچه بمیرد خداوند تبارک و تعالی او را از قبر خارج خواهد نمود»(۲)
🔆 برای عاقبت به خیر شدن، یا باید جزء اصحاب امام زمان باشی یا یک از هزاران یار و انصارش. ظهور نزدیک است و امام درحال یارگیری.
♦️ یک "طِرِمّاح" برای حسرت تمام تاریخ شیعه کافیست.
📚 ۱. غیبت نعمانی، باب۲۰، ح۳
۲. بحارالانوار، ج۵۳، ص۹۵
الحقنی بالصالحین«یرتجی»
چله بیست و یکم 🌟 💫 رزمایش محمدی صلی الله علیه وآله مهدوی عجل الله تعالی فرجه الشریف 💫🌟 #مر
سلام علیکم 💐
سومین روز از ✨چله بیست و یکم ✨ سر سفره شهید سرفراز 🌷مهدی علیدوست 🌷 هستیم
اصلیت ما آذربایجانی است. اهل شهرستان بستانآباد روستای آلانق، اما ۲۲ سالی میشود که در قم ساکن هستیم. پدرم طلبه حوزه بود و برای همین ما به قم مهاجرت کردیم. اگر بخواهم از مهدی برایتان بگویم باید از خوبیهایش صحبت کنم و نگرانم که مخاطبین شما بگویند حالا که فرزندش شهید شده از خوبیهای او میگویند. اما حقیقت این است که مهدی واقعا نمونه بود. خوب، مهربان و خوشاخلاق. من در مدت حیاتش هیچ گاه از او تندی و بد اخلاقی ندیدم. احترام فوقالعادهای برای من و پدر و خانوادهاش قائل بود. خیلی بیریا کار میکرد. رضایت خدا برایش در اولویت بود. برخورد خوبی با اطرافیان داشت و واجبات را انجام میداد و تمام تلاشش این بود که همه از ایشان راضی باشند. پسرم سادهزیست بود و به زرق و برق این دنیا اهمیت نمیداد. از همان دوران نوجوانی به بسیج، پایگاه و مسجد علاقه داشت. پای ثابت مسجد و محافل مذهبی بود. مهدی ۱۸ سال داشت که از علاقهاش به سپاه برایمان گفت. میخواست وارد این نهاد نظامی و مقدس شود و لباس رزم بر تن کند تا به اسلام، کشور و مردمش خدمت کند. ما هم با تصمیم مهدی موافقت کردیم. مهدی عاشق سپاه بود.
مهدی مدتی بعد که سپاهی شد، گفت مادر میخواهم به گردان صابرین ملحق شوم گردانی که همیشه در شرایط رزم و جهاد قرار دارد. پسرم خوب میدانست که در آنجا به همه آن چه در نظر دارد خواهد رسید. بعد از ثبت نام وارد گردان صابرین شد تا اینکه بحث جهاد در سوریه به میان آمد. اردوها و مأموریتهای کاری مهدی کمی او را از خانواده دور کرده بود و ما دلتنگ ایشان شده بودیم. وقتی از دلتنگی برایش گفتم به من گفت: «مادر جان، دلتنگ من نشوید بسپارید به خدا که او میداند ما کجا میرویم و چه میکنیم.»