eitaa logo
الحقنی بالصالحین«یرتجی»
2.7هزار دنبال‌کننده
20هزار عکس
10.4هزار ویدیو
259 فایل
انس با شهداء برای همنشینی با امام زمان«ع» ومرافقةالشهداء من خلصائک اَللّهُمَّ ارْزُقْنا تَوْفِیقَ الشَّهادَةِ فِی سَبِیلِکَ تَحْتَ رایَةِ وَلِیِّکَ الْمَهْدِیّ(عجل الله) السلام علیک یا من بزیارته ثواب زیارت سیدالشهداء یرتجی
مشاهده در ایتا
دانلود
3.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🦋یه لحظه مثل همین بچه به دستات نگاه کن... ذوق میکنی از اینکه میتونی انگشتاتو حرکت بدی.. خوب دقت کن انگار تا الان نگاشون نکرده بودی... خوب نگاه کن و حرکتشون بده... اونوقته که از ته دلت میگی خدایا شکرت❤ خدایا ما رو ببخش که چشممون همیشه به نداشته هامونه😔
🔴 ‏زن ها اینگونه کردند، با و و با نه با فحاشی و عریان شدن! 🇮🇷 https://eitaa.com/joinchat/1943797967C7cf4bb6c3d
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بیست و نهمین روز از چله 🍃🌷سی و پنجم ( )🍃🌷 مهمان سفره شهیدان 🥀جنیدی 🥀هستیم.
شهیدان جنیدی در خانواده‌ای مجاهد و روحانی متولد می‌شوند. پدر شهدا پس از سال‌ها تحصیل و تدریس در حوزه علمیه قم در سال ۱۳۵۴ به زادگاهش شهرستان پیشوا بازمی‌گردد. وی پس از انقلاب به پیشنهاد آیت‌الله محمدی گیلانی و با حکم امام خمینی به امامت جمعه شهرستان رودسر منصوب می‌شود و بعد از رحلت امام هم با حکم مقام معظم رهبری تا پایان عمرش در سال ۱۳۷۷ در این سنگر مقدس خدمت می‌کند.
ابو الشهدا آیت الله احمد جنیدی (درگذشت: ۱۳۷۷) امام جمعه رودسر بود. چهار فرزند وی به شهادت رسیدند: یک) شهید نصرالله جنیدی، سوسنگرد، ۱۳۵۹ دو) شهید رضا جنیدی، روستای غمچیان (مریوان)، ۱۳۶۲ سه) شهید محمد جنیدی، جزیره مجنون، عملیات خیبر، ۱۳۶۲ (۱۴ سال پیکرش مفقود بود) چهار) شهید عبدالحمید جنیدی، جانباز شیمیایی و موج انفجار، ۱۳۷۹ مقام معظم رهبری در سال ۱۳۸۲ در جمع مردم ورامین چنین بیان داشت: «رحمت خدا بر مرحوم جنیدى روحانىِ پاک بازِ پدر سه شهید، بلکه چهار شهید- چون پسر چهارم او هم که از دنیا رفت، آن طورى که اطّلاع دادند، جزو کسانى بود که آسیب شیمیایىِ دوران جنگ را دیده بود.»
مادر شهیدان «نصرالله، محمد، عبدالحمید و رضا جنیدی» می‌گوید: «فرزندانم طاقت ماندن در این دنیا را نداشتند و برای دفاع از خاک کشورشان جانشان را فدا کردند و اینک ما باید با صبر و گذشت راه شهدا را ادامه بدهیم.»
نصرالله سومين فرزند من و نخستين شهيد خانواده بود كه 20 سال داشت و وقتی جنگ آغاز شد خواب و خوراک نداشت؛ وقتی از مدرسه می‌آمد و سفره پهن می‌شد دور سفره می‌گشت و گريه می‌كرد؛ پدرش می‌گفت: «همه می‌رويم شما ناراحت نباش»؛ نصرالله هم با گريه می‌گفت: «آقاجان كجا می‌رويم، دشمن دارد به تهران می‌آيد آنوقت ما بنشينيم غذا بخوريم و به فكر خودمان باشيم»؛ بعد از آن فوراً به تهران آمد و دوره جنگ‌های چريكی را ديد و در گروه شهيد چمران بود كه در كنار كرخه به شهادت رسيد. پيكر نصرااله را 55 روز بعد از شهادتش به خانه آوردند.
شهيد دوم خانواده، آخرين پسرم رضا بود كه در سپاه پذيرفته شد و 40 روز در منجيل آموزش ديد؛ گفتم مادر، پدر و برادرهايت در جنوب هستند شما هم سعی كن به جنوب بروی؛ گفت «نمی‌خواهم به هتل بروم بلكه می‌خواهم بجنگم»؛ به همين دليل به غرب رفت و در پاک سازی روستاهای مريوان به شهادت رسيد. بعد از شهادتش كردهای ضدانقلاب 20 هزار تومان پول خواستند تا پيكر رضا را به ما تحويل دهند؛ من هم به بچه‌های سپاه پيغام دادم كه بگوييد: «به شما پول بدهم كه باز اسلحه جور كنيد و عزيزهای ديگرمان را بكشيد. بچه من مال شما» كه بعد از 13 ماه در سال 63 در مرحله پاكسازی كه رزمندگان كُرد مسلمان انجام دادند، پيكر رضا را آوردند در حالی كه چند پاره استخوان و بادگير و پلاكش بيشتر نبود.