مادرم به او اجازه نمیداد که به سوریه برود اما او دست بردار نبود و به من گفت تا با مادرم صحبت کنم و رضایت او را بگیرم.
رحمان برادر دیگر شهید در این باره گفت : یک روز با من تماس گرفت ودر خواست۲۰۰ هزار تومان پول برای خرج خانه کرد وقتی این پول را گرفت مدتی مفقود شد و تلفنش هم خاموش بود، ما خیلی نگران شدیم تا اینکه با تماس پسرعموم متوجه شدیم که محمد علی برای پیوستن به تیپ فاطمیون به سوریه رفته است.
عمران همچنین از سختی های حضور او در تیپ فاطیون برایمان گفت و یادآوری کرد: شهید ابتدا می خواست از تهران به سوریه برود برود، در پلیس راه مهریز او را دستگیر کردند و هرچه توضیح داده بود که من از تیپ فاطمیون هستم، قبول نکرده بودند و حتی او را با یک سیلی بدرقه کرده بودند و گفته بودند که تو را چه به این حرفها.
با اصرار زیاد بالاخره دهم ماه رمضان سال گذشته ثبتنام کرد و روزههایش را گرفت و بعد از رمضان رفت. بعد از حضور ۷۵ روزه در تیپ چهار نفر نیروی داوطلب برای جنگ در یک نیزار میخواستند به گفته همرزمانش محمد علی نخستین داوطلب بوده و در کنار او یک لبنانی و دو ایرانی از اصفهان هم بودند که همه شهید میشوند.
عمران برادر شهید مدافع حرم درباره علاقه او به سردار سلیمانی نیز بیان داشت: سخنرانیهای سردار سلیمانی خیلی برایش مهم بود و همانها را تکرار میکرد، میگفت حاج سردار گفته نباید در خواب باشیم و دشمن به پشت خانه ما برسد.
مادر شهید حسینی همچنین داستانی از پدر شهید و دستگیر او توسط طالبان در افغانستان به جرم شیعه بودن تعریف کرد و گفت: شوهرم از مقلدین امام (ره) بود و سال ۶۰ در جبهه جنگ ایران و عراق و در منطقه هویزه حضور داشت که بعد از بازگشت به افغانستان خبری از پدر شهید نداریم. اما عده ای گفته اند که توسط طالبان دستگیر شده است.
محمد علی برای رفتن به سوریه از من رضایتنامه میخواست اثر انگشت من را میخواست، یک روز وقتی خواب بودم انگشت مرا گرفت و می خواست که پای رضایت نامه بزند که مچش را گرفتم، آن وقت بود که سر تا پای مرا بوسید و گفت؛ «برایم جزع و فزع نکنید، برای حضرت زینب(س) گریه کنید».
طاهره خانم در حالی که چشمانش پر از اشک بود و با بغض در گلو ادامه داد : به خدا توکل کردم و رضایت دادم که برود، من قیامت جواب حضرت زینب(س) را نمیتوانم بدهم، خدا را شکر میکنم که در راه خیر و زینب(س) رفت.
حالا خواهر شهید چشم به راه داماد خانواده است که از خان طومار برگردد و جشن تولدی برای نوزاد در راه خود بگیرند و نام محمد علی را بر روز فرزندشان بگذارند.
هدایت شده از مهندسی ذهن استاد نیلچی زاده
35.81M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#تصویری
بارها سوختیم و دم نزدیم
هیچ حرفی از زیاد و کم نزدیم
2.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹انتخاب شهدا قبل از شهادت توسط امام زمان عجل الله
اللّهمَّ عَجَّل لِوَلیّکَ الفَرَج
اَللّهُمَّ ارْزُقْنا تَوْفِیقَ الشَّهادَةِ فِی سَبِیلِکَ تَحْتَ رایَةِ وَلِیِّکَ الْمَهْدِیّ(عجل الله)
9.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📻 پیام شهدا برای اوضاع این روزهای کشور چیست؟
(🎙تمامی صداها واقعی است!)
در روز جمعہ صد نفحہ یا صد رحمت نازل مے شود. نود و نہ تاے آن براے کسے است کہ سوره قدر را در عصر جمعہ یکصد باربخواند و براے او همچنین نصیبے درآن یک رحمت دیگر هم هست.
📚 #المراقبات #میرزا_جواد_اقا_ملکی_تبریزی
📝 بیقراری مادرانه
🔻کار هر جمعهاش شده، از وقتی آرمانش همسایه این #شهدا شده، جمعهها صبح با یک زیلو و قرآن جیبی کنار پسرش آرام مینشیند.
🔸زیلو را پهن میکند و با دستمالی تمیزی که در سقف شیروانی جاسازشده تمام قبور شهدای همسایه پسرش را تمیز میکند.
🔹با آنها دردل میکند ،،، مادری میکند برای آنها! میگوید؛ آرمان من جوان است، اول راه است، دستش را بگیرید. دست مرا هم بگیرید.
🔸این جوانها که میآیند، اینها را فراموش نکنید ...دوباره بر میگردد کنار آرمانش! کمی #قرآن میخواند، با گوشی #زیارت_عاشورا میگذارد نفسی تازه میکند.
🔺تازه متوجه اطرافش شده چقدر برای پسرش ارزش قائلند گروه گروه با خانواده میآیند تبسمش از حرکت آرمانش است، از راهی که مسیرش همیشه باز است. برای من، شما و همه !!!
#شهید_آرمان_علیوردی🌷
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#الّلهُمَّ_عَجِّلْ_لِوَلِیِّکَ_الْفَرَجْ