eitaa logo
الحقنی بالصالحین«یرتجی»
2.7هزار دنبال‌کننده
20هزار عکس
10.4هزار ویدیو
259 فایل
انس با شهداء برای همنشینی با امام زمان«ع» ومرافقةالشهداء من خلصائک اَللّهُمَّ ارْزُقْنا تَوْفِیقَ الشَّهادَةِ فِی سَبِیلِکَ تَحْتَ رایَةِ وَلِیِّکَ الْمَهْدِیّ(عجل الله) السلام علیک یا من بزیارته ثواب زیارت سیدالشهداء یرتجی
مشاهده در ایتا
دانلود
🔻پیکر مطهر ۵ تن از شهدای مفقود در سوریه شناسایی شد روابط عمومی کل سپاه: 🔹پیکرهای پاک و مطهر پنج تن از شهدای ایرانی که حین ماموریت مستشاری در سوریه به شهادت رسیده بودند، کشف و پس از انجام آزمایش های DNA هویت آنان شناسایی شد. 🔹بسیجی شهید "سعید انصاری" از استان تهران، پاسدار شهید "حمید محمدرضایی" از استان قزوین، پاسدار شهید "محمد قنبریان" از استان سمنان، پاسدار شهید "سید جواد اسدی" از استان مازندران و بسیجی شهید "میثم نظری" از استان تهران. 🔹پیکرهای مطهر این شهدای والامقام هفته آینده بر دوش مردم قدرشناس و انقلابی ایران اسلامی در استانهای خود تشییع و خاکسپاری می‌شوند. ✅ @shohadayeiran57
سید حسن نصرالله: از دیدن تصاویر دیدار امام خامنه ای(مدظله) با بشار اسد، اشک ریختم. پ.ن: هر کس دل در گرو انقلاب و اسلام داشته باشد، اشک شوق ریخته است/مگر می‌شود اشک شوق نریخت در برابر تحقق وعده الهی که همانا وارثان زمین، مستضعفانند. #گام_دوم_انقلاب
محرمانه ✴️ گوشه‌هایی از کمک ایران به جبهه مقاومت در سوریه 🔻سردار شهید حسین همدانی: 🔹اسفند ۹۱ تروریست‌ها کاملاً به نقطه پیروزی نزدیک شده بودند. آنها با حمایت همه‌ جانبه عربستان، قطر، امارات و کشورهای غربی توانسته بودند حلقه محاصره را تنگ‌تر و به کاخ ریاست جمهوری سوریه در دمشق نزدیک شوند. طوری که عنقریب کاخ را به اشغال خود درآورند. 🔹آن شب وضعیت بسیار بغرنجی پیش آمده بود، البته خانواده‌ها را فرستاده بودیم به جاهای امن، بشار اسد هم کار را تمام شده می‌دانست و دنبال رفتن به یک کشور دیگر بود. 🔹آخرین پیشنهاد آن شب به بشار اسد داده شد. گفتم: حالا که همه‌چیز تمام شده و کاخ ریاست جمهوری در آستانه سقوط می‌باشد، شما باید این آخرین پیشنهاد ما را عملی کنید. گفتند: چه کنیم؟ گفتم: درِ اسلحه‌خانه‌ها را باز کنید و مردم را با اسلحه‌های موجود در آن مسلح کنید تا خود مردم جلوی این تروریست‌ها را بگیرند. 🔹شکر خدا با این پیشنهاد موافقت کردند و همان شب با این اقدام سوریه از سقوط حتمی نجات پیدا کرد و مردم تروریست‌های تکفیری را از اطراف کاخ ریاست جمهوری و بعد هم شهرهای سوریه عقب راندند. 🔹همین نیروها هسته اولیه تشکیلاتی به نام «دفاع وطنی» را شکل دادند که الآن در سوریه با داعشی‌ها، النصره‌ای‌ها و... می‌جنگند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
چه رازی‌ست در #گمنامی... که هرکه دلداده حضرت‌زهرا(س) شد مثل مادر غریبانه پر کشید و تا قیامت بی مزار خواهد ماند... معروف در آسمان و مجهول در زمین توسل به شهدای گمنام یعنی ایستادن پشت دری که هیچ گاه بسته نمی شود...
سردار شهید #عبدالحسین_برونسی نام: عبدالحسین برونسی نام پدر: حسینعلی ولادت:سال 1321/06/03مشهدتربت حیدریه/روستای گلبوی کدکن شهادت:1363/12/23عملیات بدر وضعیت تاهل: ‌متاهل اخرین مقام: سرباز امام خمینی(ره) و فرمانده تیپ ۱۸ جواد الائمه نحوه شهادت: اصابت ترکش خمپاره بر بدن شهید/ سن شهادت: 42 ساله علاقه: حضرت زهرا(س) قسمتی از وصیتنامه شهید: گر بدانم با خون من حتی یک دختر حجاب خود را رعایت میکند حاضرم صدها بار کشته شوم
شهید برونسی در خاطراتش می نویسد: در دوران سربازی و در پایان دوره آموزشی یکبار من را از طرف پادگان بردند بیرجند، جلوی یک خانه ویلایی بزرگ. گفتند از این به بعد در اختیار صاحب این خانه هستی! وارد خانه که شدم دریکی از اتاق ها باز بود. گفتم یا الله، صدای زن جوانی بلند شد: یا الله گفتنت دیگه چیه؟! بیا تو! زیر لب گفتم خدایا توکل بر خودت. داخل که رفتم، چشم هایم یکهو سیاهی رفت… گوشه اتاق روی مبل، زن جوان بی حجابی لم داده بود. با یک آرایش غلیظ و حال بهم زن! بلافاصله از اتاق زدم بیرون. گوشم بدهکار هارت و هورتش نشد… خدمتکارهای خانم دنبالم بودند که دوباره من را بکشانند داخل. ولی حریفم نشدند. وقتی موضوع به گوش مافوقم در پادگان رسید، قرار شد به عنوان تنبیه تمام توالت ها را تمیز کنم. امیدوار بودند زیر بار نظافت توالت ها کمر خم کنم و کوتاه بیایم.اما وقتی دیدند حریف اعتقاد و مسلکم نمی شوند کوتاه آمدند.
همسر شهید: بعضی ها از تقسیم اراضی* خوشحال بودند ولی عبدالحسین ناراحت. صاحب زمین گفته بود زمین ها از شیر مادر حلال تر. اما در جوابش گفت اگر شما هم راضی باشی حق یتیم رو نمی شه کاری کرد. بعد هم رفتیم مشهد و در مغازه سبزی فروشی مشغول کار شد، یک روز آمد و گفت: نمی روم. پرسیدم چرا؟ گفت آدم درستی نیست سبزی ها را می ریزه توی آب که سنگین تر بشه. بعد رفت تو لبنیاتی، آنجا هم زیاد نماند. گفتم چطور؟ گفت کم فروشی می کنه، جنس بد و خوب را قاطی می کنه. از فردایش رفت سرگذر برای بنایی، کم کم تو کار جا افتاد و بعد از مدتی شاگرد می گرفت. دستمزدش هم از قبل بهتر شده بود.
: بعد عملیات رمضان برایم تعریف کرد موقعی که عملیات لو رفت و در آن شرایط سخت، گیر کردم، شما هم که گفتی برگردیم، ناامیدیم بیش تر شد. تنها راه امیدی که مانده بود توسل به واسطه های فیض الهی بود. توی همان حال صورتم را گذاشتم روی خاک و متوسل شدم به وجود مقدس حضرت زهرا (س) و با حضرت راز و نیاز کردم. یکدفعه صدای خانمی به گوشم رسید. صدایی ملکوتی که به من فرمودند. این طور وقت ها که به ما متوسل می شوید ما هم از شما دستگیری می کنیم ناراحت نباش… چیزهایی را که دیشب به نیروها گفتم و دستورهایی که برای حرکت نیروها دادم، همه اش از طرف خانم بود. خبر آن عملیات مثل توپ صدا کرد خیلی زود خبرش به پشت جبهه رسید و سؤال همه این بود آقای برونسی شما چطور این همه تانک و نیرو را منهدم کردین؟ آن هم با کمترین تلفات؟! خونسرد جواب داد من هیچ کاره بودم.
همرزم شهید: همیشه سخت ترین مسیرها را توی عملیات ها به گردان عبدالله می دادندکه مسئولیتش با شهید برونسی بود. روی همین حساب هم پیش خودی ها و دشمن معروف شده بود. توی رادیو عراق اسمش را با غیظ می آوردند و برای سرش جایزه گذاشته بودند.
– مقام معظم رهبری: شهید برونسی تحصیلات عالیه که نداشت، وقتی سخنرانی می کرد تأثیر حرفش از آدم های تحصیل کرده به مراتب بیش تر بود، کاملاً تحت تأثیر قرار می داد. روحیه انقلابی این است. در قسمتی از وصیت نامه شهید برونسی می خوانیم : من با چشم باز این راه را پیموده ام و ثابت قدم مانده ام. خوب به آیت قرآن گوش کنید و سرمشق زندگی تان قرار دهید. آیت قرآن را زمزمه کنید تا شیطان به شما رسوخ پنهانی نکند. فرماندهی برای من لطف نیست یک تکلیف شرعی است. مسلماً در راه امر به معروف و نهی از منکر از مردم نادان زیان خواهید دید، تحمل کنید و بر عزم راسخ تان پایدار باشید.