eitaa logo
الحقنی بالصالحین«یرتجی»
2.7هزار دنبال‌کننده
20هزار عکس
10.4هزار ویدیو
259 فایل
انس با شهداء برای همنشینی با امام زمان«ع» ومرافقةالشهداء من خلصائک اَللّهُمَّ ارْزُقْنا تَوْفِیقَ الشَّهادَةِ فِی سَبِیلِکَ تَحْتَ رایَةِ وَلِیِّکَ الْمَهْدِیّ(عجل الله) السلام علیک یا من بزیارته ثواب زیارت سیدالشهداء یرتجی
مشاهده در ایتا
دانلود
6.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
در این دنیا هر که را دیدم در دل تنگ خود غمی دارد امان امان از غم دوری که برای خود عالمی دارد
13.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
رمز عاقبت بخیر فرزندانمون اینه ...
16.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
صبح روز ، همزمان با حضور دسته لبنانی‌ها در حرم سیدالشهداء، صدای روضه شهید سید حسن نصرالله پخش می‌شود. چقدر جای این صدا خالی است ...
🌟فضیلت شگفت انگیز خواندن ۱۰۰مرتبه در بعد از ظهر جمعه 🌷امام کاظم علیه السلام درباره قرائت سوره قدر(انا انزلنا) در روز جمعه می‌فرمایند: برای خداوند در روزجمعه هزار نفحه رحمت است که هر بنده ای به اندازه‌ای از این رحمت عطا می‌کند و هر کس این سوره را بعد از ظهر جمعه صد بار قرائت نماید خداوند همه آن هزار نفحه رحمت را به او خواهد داد. (منبع: الامالی، صدوق، ص ۷۰۳) 🔸البته در مفاتیح الجنان آمده است که خداوند آن هزار رحمت را مضاعف می‌کند (چند هزار رحمت می‌کند) و به او عطا میکند. 🔸همچنین حاج آقا رحیم ارباب می‌گوید: آسيد جمال گلپایگانی نامه‌اي براي من نوشته و درآن نامه سفارش كرده که: در طول هفته هر عمل مستحبي را يادت رفت، اين را يادت نرود كه عصر را بخوانی.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ازخُـداونـدیِك‌چـیزخواسـتَم ... خواسـتَم‌ڪه خُـدایـٰااگَـرمـَن‌بخواهـَم‌بـه‌انـقِلـٰآب‌ اسلـٰامۍخِـدمَـت‌ڪُنم‌بـٰاید خُـودَم‌راوقـف‌انقلـٰاب‌ڪُنم ازخُـداخـواستَـم‌ایـنقدر بہ‌مَـن‌مشغَلـه‌          بدهَـدڪه‌ حتۍ‌فِڪرگـناه‌هَم‌نَڪُنم!' 🎙شهید‌حـٰاج‌قـٰاسم‌‌سلیمانی
روی تابلوی دست این آقا نوشته شده: "اگر قرار بود برای هر کدوم از بچه‌های غزه یک روز به مجلس ختم بریم، باید بیشتر از «پنجاه‌ و‌ دو سال» هرروز این کار رو انجام می‌دادیم‌..." باور کردنی نیست ولی واقعیت داره! لا اله الا الله
🌷 بازگشت زودهنگام اسرا، یک رویا بود ✏️رهبر انقلاب: روزی بود که وقتی نام آزادگان و گروگانهای عزیز ما در دست دشمن - یعنی شما - برده میشد، دل را غبار غم و اندوه میپوشاند. یک فضای یأس‌آلود بر دلها حاکم بود. واقعاً انسان نمیدانست که سرنوشت این عزیزان، این جوانان پاکیزه و مطهّر، این فداکاران میدانذجنگ، در دست آن رژیم قسىّ‌القلب و دور ازانسانیّت، چگونه خواهد شد و به کجا خواهد رسید. من فراموش نمیکنم در ماههای رمضان، وقتی که این دعای شریف را میخواندیم: «اَللّهمَ‌فُکَّ کُلّ‌اَسیر»، قلب من مورد هجوم غمهای گوناگونی قرار میگرفت. ✏️غم اسیران، غمِ پدران و مادران و همسران و فرزندان، غمِ آن لحظه‌هایی که ما به تفصیل نمیدانستیم چگونه است، اما میدانستیم که چقدر تلخ است، قلبمان را میفشرد و از اعماق قلب، این دعا را عرض میکردیم و فقط امید ما به معجزنمایی ذات مقدّس احدیّت جلّت عظمته بود. والّا اسباب عادّی، روال قضایا را طور دیگری نشان میداد. این‌که اسیرانِ پاک نهاد و فداکار ملت ایران، به تعداد دهها هزار، بی حرف وبهانه، در مدّتی کوتاه، آن هم با ابتکار دشمن و با شروع او، راه بیفتند و به داخل کشور بیایند، جزو رؤیاهایی بود که به نظر ما، جز با قدرت استثنایی خدا، امکان‌پذیر نبود. والّا، همه چیز تابع قدرت خداست. ۷۱/۵/۲۶ 🗓 ۲۶مرداد، سالروز آغاز بازگشت آزادگان دوران دفاع مقدس به میهن اسلامی 💻 Farsi.Khamenei.ir
4.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 خاطره شنیدنی رهبر انقلاب از سخنرانی مرحوم ابوترابی در حسینیه امام خمینی پس از آزادی از اسارت رژیم صدام 👆 انتشار به مناسبت تقریظ رهبر انقلاب بر کتاب «پاسیاد پسر خاک» در رویداد ملی «آزادگان ایران» 💻 Farsi.Khamenei.ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
8.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌷 چقدر جای امام خالیست ✏️نخستین دیدار جمعی از آزادگان با رهبر انقلاب اسلامی در سال ۶۹ 🗓 ۲۶مرداد، سالروز آغاز بازگشت آزادگان دوران دفاع مقدس به میهن اسلامی 💻 Farsi.Khamenei.ir
🔹شهید محمدعلی بنی‌اسدی در دفاع مقدس ۱۲ روزه در برابر رژیم صهیونیستی ایستاد و جانش را در راه وطن تقدیم کرد. آنچه می‌خوانید روایت مادری است که از آخرین تماس فرزند شهیدش می‌گوید. 🔹 نمی‌دانستم آخرین بار است که محمدعلی تماس می‌گیرد.اگر می‌دانستم، گوشی را زمین نمی‌گذاشتم... 🔹با صدایی آرام، اما لرزان ادامه می‌دهد: به او گفتم مادر مواظب خودت باش... گفت: مادر من سرباز انقلابم. مادر، اگر چیزی از تو بخواهم... اگر شهید شدم... برایم انجام می‌دهی؟ 🔹نمی‌دانستم چه بگویم. انگار برق از سرم پرید. یک‌باره گریه‌ام گرفت، نمی‌توانستم خودم را کنترل کنم. پسرم محمدعلی گفت: مادر، صبور باش. هنوز چیزی نشده. اما اگر اتفاقی افتاد، چند خواهش ازت دارم. ماه رمضانِ آخر، دو سه روز را به خاطر مأموریت نتوانستم روزه بگیرم؛ می‌شود برایم بگیرید؟ وقتی بچه بودم، چند نماز صبح‌ام قضا شد؛ اگر توانستید برایم بخوانید؛ خواهش دیگری هم دارم؛ حقوق آخرم را به سپاه برگردانید که اگر در کاری کم گذاشتم، مدیون بیت‌المال نمانم. 🔹بغضم ترکید. طاقت شنیدن نداشتم، حرفش را قطع کردم. حسین، پسر بزرگم را صدا زدم و گفتم: بیا ببین محمدعلی، برادرت، چه می‌گوید... 🔹بغض دلم را می‌فشرد و اشک امانم نمی‌داد، صدای علی هنوز در گوشم زنده است. نه فقط صدا، که ایمانش، شرمش، تقوایش و وصیتش که تا همیشه روی دلم مانده است: نمی‌خواهم مدیون بیت‌المال بمانم.