هدایت شده از ستاد پشتیبانی جبهه مقاومت
32 مظلوم (اکثرشان از اهالی قطیف بودند) که توسط دولت عبریِ سعودی اعدام و شهید شدند:
1. أحمد حسن علي آل ربيع
المنطقة: القطيف ، بلدة العوامية
2. أحمد حسين علي العرادي.
المنطقة: القطيف، بلدة العوامية
3. أحمد فيصل حسن آل درويش.
المنطقة: القطيف ، بلدة الملاحة
4. جابر زهير جابر المرهون.
المنطقة: القطيف، جزيرة تاروت
5. حسين حسن علي آل ربيع.
المنطقة: القطيف، بلدة العوامية
6. حسين علي جاسم الحميدي.
المنطقة: القطيف، مدينة سيهات
7. حسين قاسم علي العبود.
المنطقة: الأحساء
8. حسين محمد علي آل مسلم.
المنطقة: القطيف، بلدة الملاحة
9. حيدر محمد إبراهيم آل ليف.
المنطقة: القطيف، بلدة العوامية
10. سالم عبدالله عوض العمري الحربي.
المنطقة: المدينة المنورة
11. سعيد محمد سعيد السكافي.
المنطقة: القطيف، بلدة العوامية
12. سلمان أمين سلمان آل قريش.
المنطقة: القطيف، بلدة الشويكة
13. طالب مسلم سليمان الحربي.
المنطقة: المدينة المنورة
14. طاهر مسلم سليمان الحربي.
المنطقة: المدينة المنورة
15. عباس حجي أحمد الحسن.
المنطقة: القطيف، مدينة سيهات
16. عبدالعزيز حسن علي آل سهوي.
المنطقة: القطيف، بلدة العوامية
17. عبدالكريم محمد الحواج.
المنطقة: القطيف، حي القلعة
18. عبدالله سلمان صالح آل اسريح.
المنطقة: القطيف، بلدة العوامية
19. عبدالله عادل حسن العوجان.
المنطقة: القطيف، جزيرة تاروت
20. عبدالله هاني عبدالله آل طريف.
المنطقة: القطيف، بلدة العوامية
21. علي حسين علي العاشور.
المنطقة: الأحساء
22. علي حسين علي المهناء.
المنطقة: القطيف
23. فاضل حسن عبدالكريم لباد.
المنطقة: القطيف، بلدة العوامية
24. مجتبى نادر عبدالله السويكت.
المنطقة: القطيف، بلدة العوامية
25. محمد حسين علي العاشور.
المنطقة: الاحساء
26. محمد سعيد عبدرب الرسول آل خاتم.
المنطقة: القطيف، جزيرة تاروت
27. محمد عبدالغني محمد عطية.
المنطقة: القطيف، مدينة سيهات
28. محمد منصور أحمد آل ناصر.
المنطقة: القطيف، بلدة الملاحة
29. مصطفى أحمد عبداللطيف درويش.
المنطقة: القطيف، بلدة الملاحة
30. منتظر علي صالح السبيتي.
المنطقة: القطيف، بلدة العوامية
31. منير عبدالله أحمد آل آدم.
المنطقة: القطيف، بلدة العوامية
32. هادي يوسف رضى آل هزيم.
المنطقة: القطيف، بلدة العوامية
#قطیف
#شهدا
#شهید
#آل_سقوط
#مقاومت
@moghavematt
هدایت شده از ستاد پشتیبانی جبهه مقاومت
این خون ها سیل می شود و دودمانتان را بر باد خواهد داد...
@moghavematt
﷽
سلام علیکم
سیزدهمین روز از ❣چله
سیزدهم ❣سرسفره 🌷شهید مجید قربانخانی🌷مهمان هستیم
با عنوان
☀️ #چله_مهدوی_حسنی ☀️
👇👇👇
در این ۴۰ روز به نام نامی
☀️ حضرت بقیة الله عجل الله فرجه الشریف
☀️ و امام حسن مجتبی علیه السلام
مهمان شهدایی هستیم که
❣️سرّی آشکار شده با امام زمان علیه السلام و امام حسن مجتبی علیه السلام دارند.
در این ۴۰ روز مراقبت می کنیم بر
✅ دعای مکارم الاخلاق (حداقل روزی یک بند آن قرائت شود بطوریکه در طول این ۴۰ روز دوبار کل دعا خوانده شود)
✅ انجام اعمال ماه شعبان به ویژه صلوات شعبانیه
#المستغاث_بک_یا_صاحب_الزمان
اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ
5.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 #گزارش_ویدیویی
🔸شهید مجید قربانخانی بیست و یکم دی ماه سال ۱۳۹۴ هجری خورشیدی به همراه همرزمانش همچون شهید مصطفی چگینی، شهید مرتضی کریمی و شهید محمد آژند در خان طومان سوریه به شهادت رسیده و پیکر پاک این شهید والامقام مفقودالاثر شد.
🔹پیکر شهید مدافع حرم مجید قربانخانی پس از گذشت چهار سال دیروز در حرم مطهر امام رضا علیه السلام تشییع شد.
الحقنی بالصالحین«یرتجی»
🌷🍃 #آقــامجیــدخوشاومـدی🌷 خبر این است... ڪہ #شهیدی دیگر🕊 بہ وطن برگشتہ بنویسید چنین (روح بہ تن ب
❣حر مدافعان حرم❣
شهید مجید قربانخانی متولد مرداد ماه 1369 در محله یافت آباد تهران بود. تک پسر خانواده و لوتی مسلک بود که در کنار پدرش در بازار کار می کرد و سفره خانه ای نیز در محله یافت آباد داشت. وضع مالی خوبی داشت و از این بابت همیشه به نیازمندان کمک می کرد. برخی اخلاق های خاص و خالکوبی روی دستش باعث شده بود او را با نام مجید سوزوکی مدافعان حرم یا حر مدافعان حرم یاد کنند. مجید از نوجوانی عضو بسیج و بچه هیئتی بود اما آنقدر وابسته به این فضا نبود که روزی مدافع حرم شود.
دوستی او با مرتضی کریمی همه چیز را تغییر داد. این دوستی برای مجید سرآغاز یک تحول بزرگ بود. تحولی که او را به دفاع از حرم حضرت زینب(س) در سوریه رساند و نهایتا تا لحظه شهادت همراه مرتضی کریمی بود و با او در یک منطقه و یک عملیات به شهادت رسیده و مفقود الاثر شدند. او که عاشقانه حضرت زینب سلام الله علیها را دوست داشت، چندی پیش از اعزامش به سوریه به کلی تغییر کرده بود. نمازهای اول وقت، وصیت نامه نویسی و زمزمه های عاشقانه اش از هیئت گویای این دگرگونی بود. وقتی عنوان کرد که می خواهد به سوریه برود، کسی از نزدیکانش باور نمیکرد که او اهل این مجاهدت باشد. اما خیلی زود راهی شد و 21 دیماه سال 94 او به همراه همرزمانش همچون شهید مصطفی چگینی، شهید مرتضی کریمی و شهید محمد آژند در خان طومان سوریه به شهادت رسیده و مفقود الاثر شدند.
پدر شهيد، می گوید:
مجيد يك نيسان داشت كه با آن كار ميكرد و روزياش را در ميآورد. پشت دخل نان بربري هم تنها به اين دليل ميرفت تا اگر مستمندي را ميشناسد، نان مجاني به دستش بدهد. آقا مجيد از آن دست بچههاي جنوب شهري لوطي مسلكي بود كه دست خيرش زبانزد است. پدر شهيد ميگويد:«مجيد بچه زبر و زرنگي بود و درآمد خوبي داشت. غير از نيسان، يك زانتيا هم براي سواري خودش داشت. اما عجيب دست و دلباز بود و اگر مستمندي را ميديد، هرچه داشت به او ميبخشيد. فكر هم نميكرد كه شايد يك ساعت بعد خودش به آن پول نياز پيدا كند. گاهي طي يك روز كلي با نيسانش كار ميكرد، اما روز بعد پول بنزينش را از من ميگرفت! ته توي كارش را كه درمي آوردي ميفهميدي كل درآمد روز قبلش را بخشيده است. واقعاً دل بزرگي داشت، تكه كلامش اين بود كه «خدا بزرگ است ميرساند.»
پدر شهيد ميگويد:«داخل گوشي پسرم دو اسم به عنوان دخترانم ذخيره شده بود. گويا او دو خانواده را تحت پوشش قرار داده بود و به آنها كمك ميكرد. يكي از اين خانوادهها دو دختر داشتند كه پسرم آنها را با عنوان دخترانم ذخيره كرده بود. بعد از شهادت مجيد آن خانواده از كمكهاي پسرم خبر دادند و اينكه سعي ميكرد از هر جهت كمك حالشان باشد.»
ماجراهاي دست بخيري آقا مجيد داستان درازي دارد كه يك سرش به مرام علي(ع) متصل ميشود و سر ديگرش به بخشش جان و هستي كه مرام امام حسين(ع) است. پيكر شهيد مجيد قربانخاني اين بچه بامرام محله يافتآباد، هنوز در سرزمين غربت جامانده است. انگار كه دامنه بخشش او حتي جسمش را هم در برگرفته است.
شهيد قربانخاني سفره خانهاي را در انتهاي محله يافتآباد راهاندازي كرده بود. وجود اين سفرهخانه كه خيلي جاها از آن با عنوان قهوهخانه ياد كردهاند در كنار خالكوبي روي دست مجيد، باعث شده تا شهيد قربانخاني را مجيد سوزوكي جبهههاي دفاع از حرم لقب بدهند. اما مريم تركاشوند مادر شهيد با اين موضوع موافق نيست و ميگويد: «برخي از همرزمان پسرم كه تنها مدت كوتاهي او را ميشناختند، در مصاحبههاي تلويزيوني از خالكوبي روي دست پسرم حرف زدهاند و سفرهخانهاش را قهوهخانه ميگويند. در حالي كه مجيد از 14 سالگي با بسيج ارتباط داشت. چفيه روي دوشش ميانداخت و در امور فرهنگي و اجتماعي شركت ميكرد.»
ماجراي خالكوبياش را ميپرسم و پاسخ ميدهد: «اين خالكوبي نهايتاً مربوط به پنج ماه قبل از شهادتش بود. اسم من را هم روي دستش خالكوبي كرده بود. وقتي ايراد گرفتم كه چرا اين كار را كردي؟ گفت دوستانم اصرار كردند و من هم جوگير شدم. بعد حتماً پاكش ميكنم. پسرم 25 سالش بود كه شهيد شد. بزرگ شده يك محله جنوب شهري كه نوسان زيادي را در دوران جواني تجربه ميكرد. آن خالكوبي هم يك احساس زودگذر بود. حالا افرادي كه تنها چند ماه او را ميشناختند خالكوبي و سفره خانهاش را ميبينند، اما روزهايي كه براي بيماران HIV داوطلبانه خدمت ميكرد را نديدهاند.