🔻 #سخن_ناب👌
🎙 #حـاج_حسین_یکتـــا :
🌾شهدا وسط عملیات
#ولایت_پذیری رو تمرین کردند
🍂و ما الان #وسط معبریم
در یک پیچ مهـــم تاریخی🗓 !
🌾هر کس از #حضرت_زهــرا(س)
طلب کمک کنه؛ خانــــم دستش رو
خواهد گرفت👌 !
🍂وسط این همه #انحــراف و شبهه و
حرف و حدیث نباید کُپـی کنیم❌
درست #توســـل📿 کنید ؛ سیل و
طوفانے🌪 که اومده همه رو میبره !
🌾مگر اینکه #خــدا به کسی نظر کنه.
#شھــدا وسط معبر کم نیاوردند
و اقتدا به #ارباب کردند !
راست گفتند: به #امام_زمان دوستت
داریم❤️ و عمل کردند به حرفشون
🍂 نکنه ما کم بیاریم تو #عملیـات !
حرف ، سر و صدا نمیخرن❌ !
#عمـــــل میخـــــــــرن !
#دعای_مادرانه
#جمعه
خداوندا! ما را از جمله کسانی قرار ده که بیش از همه به تو نزدیکی جسته اند، و از آنان که بیش از همه روی به سوی تو دارند، و از کسانی که درخواستشان بیش از همه روا گشته و به پیشگاهت تضرع و فروتنی آورده اند.
خدایا! ما را تا روز قیامت، در زمره آنان قرار ده که گویی تو را می بینند،قیامتی که در آن، تو را ملاقات خواهند کرد، و ما را نمیران مگر بر رضای خودت .
خداوندا! ما را از کسانی قرار ده که به عمل خویش اخلاص به پیشگاهت آورده و در میان همه خلق و آفریدگانت، تو را دوست می دارند .
خداوندا! بر محمد و آل محمد درود فرست، و ما را با آمرزشی قطعی و حتمی بیامرز که پس از آن نه گناهی به انجام رسانیم و نه خطایی مرتکب شویم . خدایا! بر محمد و آل محمد درود فرست، درودی که همواره فزونی یابد و دایمی و پاک و بسیار و بدون فاصله و در پی هم باشد به رحمتت سوگند ای مهربانترین مهربانان .
سلام علیکم 💐
هفتمين روز از 🌟 چله نوزدهم 🌟 مهمان سفره شهید🌷محمود غلامی 🌷هستیم.
فرمانده گردان تفحص (شهید). او در نجف آبـاد اصـفهان به دنیا آمد. کودکی او
مـصادف بـا دوران انقـلاب اسـلامی بـود. در سـال ۱۳۶۰ و هـمزمـان بـا
فعالیـت گروهکها و ضد انقلاب، به اتفاق دوستانش رنـگ و قلـم مـو تهیـه
مـیکـرد و شـعارهایی را کـه علیـه شخصیتهای انقلابی برروی دیوار نوشته شده
بود، پاک و شعارهای انقلابی به جای آن مینوشت.
با آغاز جنگ تحمیلی درس را رها و در سن سیزده سالگی به عضویت بـسیج
درآمـد و بـه فعالیـت هـای فرهنگی مشغول شد و دو سال بعد به جبهه اعزام
گردید و در عملیات والفجر مقدماتی (۱۸ بهمن ۱۳۶۱) شرکت کرد و داوطلبانه
به گروه تخریب پیوست و در عملیاتهای والفجر ۳ و ۴ (مرداد ۱۳۶۲) حـضوری
فعال داشت . در دی ماه ۶۲ به عضویت رسمی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درآمد
و به اتفاق بـرادرش عازم جبهه شد و در عملیات های خیبر (۱۳ اسفند ۱۳۶۲)
و بدر (۱۹ اسفند ۱۳۶۲) شرکت نمود. در سـال۱۳۶۴ دوره مربیگری تخریب را
آموزش دید و با حضور در عملیاتهـای والفجر ۸ (۲۰ بهمـن ۱۳۶۴)، کربلای ۵
(۱۹ دی ۱۳۶۵)، کربلای ۸ (۱۸ فروردین ۱۳۶۶)، نصر ۷ (۱۴ مـرداد ۱۳۶۶)،
بیـت المقـدس ۲ (۲۵ دی ۱۳۶۶)، بیت المقدس ۴ (۶ فروردین ۱۳۶۷) و بیت
المقدس ۷ (۲۳ خرداد ۱۳۶۷) نقش آفرینی کرد و در همین سال در عملیات غدیر و
دفع تجاوزات عراق، بعد از قبولی قطعنامه از ناحیـه کتـف و دسـت مجروح و
با استنشاق گاز شیمیایی به درجه جانبازی نایل شد.
در یکی از روزهایی که در منطقه طلاییه بود به دلیل تنگی نفس، بی هوش شد و
تلاش امدادگر برای تنفس مصنوعی نتیجه بخش نبود . امدادگر با فشار محکمی که
به منظور ماساژ قلبـی بـر سـینه او وارد آورد باعث شکستگی دنده وی شد و
غلامی فتلکی ناگهان آهی کشید و به هـوش آمـد. در طـی ایـن دوران، شرایط
سخت تنفسی و اسارت برادرش هم او را از فکر جبهه غافل نکرد.
پس از پایان جنگ عازم شهرکرد شد و به ادامه تحصیل پرداخت. در سال ۱۳۶۹ به
منظور بازگرداندن اجساد شهدای به جا مانده در منطقه به عنوان تخریبچـی بـه
گـردان تفحـص پیوسـت و فهرسـتی ازشهدای هم رزمش تهیه کرد و به اتفاق چند
نفر از دوستان خود از جمله سعید شاهدی رهسپار منطقـه شرهانی شد . اما آن
منطقه به دلیل عدم عقب نشینی دشمن هنوز در دست عراق بود و در نتیجه حملـه
آمریکا به آن کشور، منطقه شرهانی آزاد گردیـد و بـا تـلاش او مجـوز ده
روز حـضور و تفحـص درشرهانی مهیا شد. در آخرین روز که گروه از جستجو
ناامید شده بود تصمیم گرفتند کـه هـر کـدام یادگاری از آن منطقه با خود
ببرند و غلامی متوجه گل شقایقی که در آن جا روییده بود شد. و قتـی بـه طرف
آن رفت دید که گل شقایق بر جمجمه شهید مهدی منتظرقائم روییده اسـت و او
اولـین شـهیدتفحص منطقه شرهانی بود.
پس از مدتی مفتخر به دریافت نشان لیاقت شد و مسئولیت فرمانده تخریب به او و
اگذار گردیـد و در این میان هر زمان فرصت می یافت درس می خواند تا این که
در سال ۱۳۷۴ دیپلم خود را گرفت.
محمود غلامی فتلکی در سال ۱۳۷۴ در ۲۸ سالگی در ارتفاعات ۱۱۲ شمال فکه در اثر انفجار مین بـه درجه شهادت نایل آمد.
🌷جستجوگران نور یا همان #تفحصگران، دنبال کننده راه پر نور💫 و آگاهی شهدا هستند❣ و در راه فداکاری و ایثاری که در پیش میگیرند، حتی از تقدیم جان شیرین خود هم دریغ نمیکنند🕊🌷
همیشه به خانواده شهدا سر می زد. آخرین باری که شهید محمود غلامی می خواست برای تفحص برود، به منزل یکی از شهدای مفقود محل رفت و گفت: "من تا پسرتان «محرم» را پیدا نکنم، برنمیگردم." یک سال بعد از شهادت محمود غلامی، مادر محرم خواب دید محمود میگوید: "مادر! محرم برگشت، برگرد!" آن موقع مادر شهید در شهرستان بود. وقتی برگشت پیکر پسرش را آورده بودند.
🌷لذت پیدا کردن نشانهای هر چند کوچک از پیکر شهداو امید دادن به دل پدران و مادران شهدا تنها چیزی است که یاران تفحص را به مناطق عملیاتی دوران دفاع مقدس میکشاند و گاهی رزق شهادت و گاهی هم زرق جانبازی را برای آنها رقم میزند.