🕊شهید زنده شد 😳❗️
🌷گروهی از رزمندگان ارتش، در قسمت معراج شهدا 🕊 مشغول به فعالیت بودند.
آنها 🕊شهدا را کفن میکردند و آدرس آنها را ثبت میکردند و محل شهر خودشان میفرستادند.
🌷یکی از برادران رزمنده که روحیهای حساس و لبریز از عاطفه داشت، هر شب یک 🕊شهیدی را نشانه میگرفت وبا او درد و دل میکرد و زار زار 😭میگریست.
یک روز بچه ها همدست شدند تا او را سرکار بگذارند.😁
🌷یک نفر رفت، کنار شهدا خوابید و بقیه به او خبر دادند که امروز یک شهید🕊 جدید آوردهاند برو شناسایی کن.
ایشان بالای سر او رفت.
جیبهای او را وارسی کرد هیچ مدرکی از او نیافت.
اینجا بود که شروع کرد، به روضه خوانی،
گریه 😢میکرد و میگفت: «الهی مادرت برایت بمیرد که هیچ علامت شناسایی نداری، تو کجا شهید شدی مادر مرده ⁉️
چرا مفقود الاِسمی❓»
ناگهان رزمنده بلند شد و نشست و گفت: مادر خودت بمیرد ...😂❗️
🌷برادر رزمنده پا به فرار گذاشت و فریاد زد شهید زنده شد، شهید زنده شد و برای مدتی معراج شهدا🕊 نیامد...😂
✍راوی: حسین عزیزی
📚منبع: کتاب لبخند سنگر
📝نشر: انتشاراتستارگاندرخشان
.
.
#همرزم
#طنز_جبههها
#مجله_مجازی_دفاع_مقدس