*|@Haram1412 |*سلام مادر - پویانفر .mp3
زمان:
حجم:
7.32M
🎼 بهپشتدرخانهات
آمدممادر ...
#سلاممادر
12.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠🌷 آخرین زیارت....
تنها رفتی و بی تو.... موجی سرگردانم....
دریایم باش....
دنیا بی تو بی معنا.... آخر کجا ماندی... برگرد این خاک....😭
#حاج_قاسم
هدایت شده از الحقنی بالصالحین«یرتجی»
#مراقبتهای_چله_بیست_هفتم
✅ صلوات خاصه حضرت زهرا سلام الله علیها به نیابت از سردار حاج قاسم سلیمانی
✅ خواندن زیارت عاشورا از طرف شهید آنروز به حضرت زینب سلام الله علیها
✅ خواندن وصیت نامه سردار که هر روز بخشی از آن گذاشته می شود
تطبیق گام دوم انقلاب با آیات قرآن
#مراقبتهای_عملی👇👇
✅ احسان والدین بیش از پیش ویژه👈 برای مجردها
✅ علاوه بر احسان والدین ، ( قاعده حسن التبعل )خوب شوهر داری کردن ویژه 👈 متاهلین
الحقنی بالصالحین«یرتجی»
#مراقبتهای_چله_بیست_هفتم ✅ صلوات خاصه حضرت زهرا سلام الله علیها به نیابت از سردار حاج قاسم سلیمانی
چهاردهمین شب از 🌟💫چله ( بیست و هفتم ) 🌟💫 مهمان سفره شهید 🌷سید مهدی اسلامی خواه 🌷 هستیم.
💠 شهیـدے ڪہ بعــد از شهـادت سـہ بــار بــہ دیــــدن مـــــادرش آمـــــد
🌺 مادرم ڪہ از شهادت فرزندش سید مهدی خیلے اظهار دلتنگے و بـےتابـے مے ڪرد ، یڪ روز برایم تعریف ڪرد ، یڪ شب ڪہ خیلے از فقدان و هجران پسرم ناراحت بودم ، با ناراحتے و غم زیادے ڪہ در دلم بود ، بہ خواب رفتم .
در خواب سیدمهدے را دیدم و با او از رفتنش گلایہ ڪرده و گفتم ، تو از پیش من رفتے و دیگر یادے از من نمےڪنی .
مهدے در جوابم گفت : مادر من مے توانم بہ تو سرڪشے ڪنم ولے در انظار مردم نمےشود .
بعد گفت : تو ناراحت نباش ، چند روز دیگر بہ سراغت مےآیم ، مادرم مےگفت : وقتے از خواب بیدار شدم ، بہ فڪر فرو رفتم ڪہ چہ حادثہ ای اتفاق خواهد افتاد .
🌺 یڪ روز بعد از ظهر ڪہ در منزل تنها و روے پلہ های جلوے اتاق نشستہ بودم ، ناگهان چشمم بہ حیاط منزل افتاد ، با کمال تعجب دیدم ، سیدمهدے در حالیڪہ لباس روحانے بر تن دارد و تسبیحے در دستش مےچرخاند ، با خود چیزے را زمزمہ مےڪند و به سمت من مےآید .
جلو آمد و با من صحبت ڪرد .
بہ او گفتم : چرا دیر آمدے ؟ گفت ، حالا ڪہ آمده ام و پیش تو هستم .
از شوق بہ گریہ افتادم ، با او حرف زدم و درد و دل ڪردم .
از خود بیخود شدم ، وقتے متوجہ وضعیت خود شدم ، دیدم مهدے نیست ، انگار غیب شده بود .
🌺 مادرم مےگفت ، بار دیگر ڪہ سیدمهدے را دیدم ، در حال خواندن نماز مغرب و عشا بودم ، ناگهان احساس ڪردم ، او وارد اتاق شد و جلوی من بہ نماز ایستاد .
نمازم را مدتے طول دادم ڪہ بیشتر او را ببینم ، او هم نمازش را طول داد ، بعد فڪر ڪردم ، نمازم را سریع تر بخوانم تا پس از نماز او را بهتر ببینم .
تا بہ سجده رفتم ، چادرم جلوے صورتم افتاد ، بعد از سجده سرم را از روی مهر بلند ڪردم ، دیدم هیچڪس جلوے من نیست .
من خودم از مادرم شنیدم ڪہ مےگفت ، سہ بار مهدے را مانند زمان حیاتش در منزل دیده و هر بار ڪہ او را دیده ، اصلا متوجہ نبوده ڪہ او شهید شده ، تازه وقتے مهدي از پیش او مےرفت ، متوجہ این جریان مےشد .
📚 منبع : ڪتاب لحظہ های آسمانے
(دفتر اول) بہ نقل از خواهر شهید
شهید سیدمهدی اسلامیخواه سبزواری در تاریخ ۱ شهریورماه ۱۳۳۶ش در خانوادهای متدین و مذهبی چشم به جهان هستی گشود.
در اوایل عمر به امراض متعددی مبتلا شد؛ بهطوریکه چندینبار تا آستانه مرگ پیش رفت. او را نذر سیدالشهدا (ع) کردند و بدینواسطه از مرگ نجات یافت. دو ساله بود که با خانواده راهی کربلای معلی شد.
سیدمهدی، دوران تحصیلات ابتدایی را در تهران به پایان رساند و سپس در مدرسه علمیه حضرت حجت (عج) تهران و ۲ سال بعد در مدرسه علمیه چیذر به فراگیری معارف اسلامی مشغول شد. وی در مدرسه چیذر با شهید والامقام سیدعلی اندرزگو و نام امام خمینی (ره) آشنا شد.
سیدمهدی در شهرهای مختلفی چون اهواز و آبادان به تبلیغ احکام اسلامی پرداخت و در حین مبارزات انقلابیاش، با شخصیتهایی همچون عباسعلی ناطق نوری و شهید آیتالله مدنی آشنا شد. پس از مدتی توسط نیروهای ساواک شناسایی شد و اجباراً جهت ادامه تحصیل به شهر مقدس قم عزیمت نمود. در سال ۱۳۵۴ش در مدرسه آیتالله مرعشی (ره) حجره گرفت و در آنجا رسماً تبلیغ از امام (ره) و قیام ایشان کرد. وی مجدداً توسط نیروهای ساواک شناسایی شد و در حین فرار به یکی از باغهای محله نیروگاه پناه برد. با اوجگیری انقلاب، دست به تنویر افکار عمومی زد و در شهرهای مختلف به تبلیغ انقلاب و شناساندن ابعاد نهضت پرداخت و هربار با لباس مبدل از شهری به شهر دیگر میرفت. در سال ۱۳۵۶ش با چند تن دیگر از طلاب توسط نیروهای امنیتی شناسایی شد و راهی سبزوار گردید و پس از آرامتر شدن اوضاع، به قم مراجعت نمود. وی از اولین کسانی بود که اطلاعیه و عکس و رساله امام (ره) را به سبزوار آورد. بهدنبال پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی، جزو محافظان امام (ره) برگزیده شد و جهت پاکسازی ارتش از وجود وی استفاده گردید. پس از چندی به دستور امام (ره) جهت تأسیس جهاد سازندگی به سبزوار عزیمت نمود و با چند تن از دوستان، این نهاد مقدس را تأسیس کرد