فرازی از وصیتنامه شهید 👇👇
حال که قلم در دست گرفته ام و وصیت نامه می نویسم دردهای زیادی را تحمل کرده ام و خدا گواه است همیشه خدا را شکر کرده ام و از او کمک خواسته ام و ذکرم «لاحول و لا قوه الا بالله العلی العظیم» بوده است ولی حال از خوف خودش می ترسم و در این نوشتن عفو بسیار از درگاهش می خواهم و نمی دانم این دردها و سختی ها برای او بوده است یا خیر فقط؟ فقط در این اثنا خواهشمندم ای امت حزب الله برایم طلب مغفرت بفرمائید و هر کسی که توانست برایم نماز شب اول قبر و در سرخاکم اگر لیاقتی داشتم 7 مرتبه سوره قدر را بخواند که عجیب محتاج به آنم. برگه ای از زیارت عاشورا را حتما در قبرم قرار دهید چون منتظر رفتن به کربلا بوده ام ولی سعادت در بیداری را نداشته ام ولی خدا را شکر 5 مرتبه در خواب به پابوس قبر آقا ابا عبدالله رفته ام و باز هم منتظر دیدارش هستم.
در پایان از تمامی عزیزانی که اینجانب را می شناخته اند عذرخواهی می نمایم و حلالیت می طلبم و اگر بدی از اینجانب چه در مراکز آموزشی و چه در جاهای دیگری که با من آشنا بوده اند داشته حقیر را عفو بفرمائید چون طاقت عذاب آخرت را ندارم. خوب دوستانم اگر حق الناس از شما به گردن من است حلال کنید و در صورتی که مادی است آنرا از زندگیم کم کرده و وصول نمائید دیگر چیزی ندارم که بگویم مگر قطعه شعری در خصوص جانباز:
زخم ما پهلو به خنجر می دهد
شیشه ما سنگ را پر می دهد
ناامیدی اول امید ماست
نخل ما چون خشک شد بر می دهد
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
وصیتنامه اینجانب حمیدرضا مدنی قمصری به تاریخ 1/7/71
الهی العفو
▪️به مناسبت #شهادت_جناب_میثم_تمار🌷
🍃ای آبروی نخل، به دست زبان تو
حرفی بزن که وسعت تاریخ، جان تو
✨خرمای عشق از شجر آل مصطفی
چیدی و عالمیست گرفتار خوان تو
🍃میثم در این زمانه عجب اسم مبهمیست
شعرم دخیل بسته درِ آستان تو
✨عالم تمام، حادثۀ عشق حیدر است
عشقی که دود داده همه دودمان تو
🍃باید عطش چشید به صحرای کربلا
یا اینکه سوخت جان و تن خود بسان تو
✨تا سر دهم کنار تو فریاد «یا علی»
باید به جان طلب بکنم آرمــــان تو
🍃ذکر علی حقیقت مکتوم عصر ماست
میثم بیا، عجیب زمانه، زمان تو ...
🍃🌹 @rahbaram_seyed_ali
با آقاجانم خیلی راحت بودم. 😊
همیشه با هم صحبت میکردیم. هروقت مرا میدید، حتی زمانی که ازدواج کرده بودم، مرا محکم در بغل میگرفت و میبوسید. 😍پدرم همیشه به مادرم میگفت: زینب مال من است، اون دو تای دیگر(احمد و زهرا) مال تو، و میخندید.😄
نمی دانم؛ شاید چون سرنوشت خودش بیشتر با حضرت زینب(س) گره خورده بود، این را میگفت.☝️
وقتی میخواست به سوریه برود، به او گفتم: آقاجان، این همه سال رفتی، بس نیست؟ مامان، ما را تنها بزرگ کرد. دیگر بس است. بهخاطر ما نه، بهخاطر مامان.😔
پدرم مکثی کرد و گفت: حضرت زینب(س) و حضرت رقیه(س) تنهاتر از شما هستند. داستان عاشورا را شنیدهاید؟ 😭
کربلا میدانید کجاست؟😭
و بعد شروع کرد به روضهخواندن ...
سردار رشید اسلام 🌺
رزمنده هشت سال دفاع مقدس 🌺
جانشین فرمانده فاطمیون 🌺
شهید مدافع حرم 🌺سید حسین حسینی 🌺
#پدر فاطمیون 🌺
الحقنی بالصالحین«یرتجی»
با آقاجانم خیلی راحت بودم. 😊 همیشه با هم صحبت میکردیم. هروقت مرا میدید، حتی زمانی که ازدواج کرده
سردار شهید سیدحسین حسینی یکی از فرماندهان فاطمیون بود. او متولد سال 1345 بود. شهید«سیدحسین حسینی» معروف به سید از دوستان و همرزمان قدیمی ابوحامد در سپاهیان محمد رسول الله بود که در جریان دفاع از حرم جزو اولین نیروها و گروه 22 نفرهای بود که به همراه ابوحامد به سوریه رفتند. او معاون ابوحامد و مسئول حفاظت فاطمیون بود. «حسینی» سومین شهید فاطمیون بود که بعد از شهادت او شهید فاتح به عنوان جانشین ابوحامد انتخاب شد. شهید حسینی در بین نیروها به پدر فاطمیون معروف بود.
وقتی در کودکی پدرش را در عراق از دست داد به همراه عمویش به ایران آمد و ماندگار شد. دشمن بعثی وارد ایران شده بود و برخی از مناطق مرزی ایران را اشغال کرده بود. یکسالی با همسرش عقد کرده بود که به جبهه حق علیه باطل رفت و در کنار برادران ایرانی خود علیه بعثیها جنگید. از جبهه بازگشت و زندگی مشترکش را آغاز کرد. هنوز فرزند آخرش متولد نشده بود که به افغانستان برای جهاد «فی سبیل الله» عزیمت کرد و در بخش بهداری مشغول به خدمت شد. با آغاز بحران سوریه و بحث تشکیل گروهی از سوی دوستان افغانستانی، دوستانش به سراغش آمدند و او بیدرنگ دعوتشان را لبیک گفت. اولین جانشین فرمانده لشکر فاطمیون بود که گفته میشود در انتخاب نام فاطمیون نقش اصلی را داشت. او میان رزمندگان افغانستانی با عنوان «پدر فاطمیون» شناخته میشود. بعد از تشکیل فاطمیون او به عنوان جانشین سردار شهید علیرضا توسلی(ابوحامد) منصوب شد
شهید حسینی در عملیاتهای خیبر(1 تا9) در منطقه سوریه و غوطه شرقی شرکت داشت. سرانجام اواخر مرداد 1392 اطراف حرم حضرت زینب(سلام الله علیها) بسیار ناامن میشود. عملیات میشود و تکفیریهایی که قصد تعرض به حرم را داشتند، متواری میشوند و عملیات موفقیت آمیز به پایان میرسد. اما روز بعد، صبح جمعه که شهیدحسینی همراه با شهید کلانی برای سرکشی به مناطق آزاد شده میروند یعنی 30 مرداد 1392 آخرین برگ از زندگی شهید سیدحسین حسینی ورق میخورد. خمپارهایی میان او و شهید کلانی فرود میآیند و سرانجام هر دو به آرزوی خود یعنی شهادت میرسند
ایشان خیلی به حضرت زینب س ارادت داشتند و همیشه خطبههای حضرت زینب رو برامون میخوندن 😍
و هدف اصلیشون دفاع از اسلام و شیعیان بود.🌸
خیلی خیلی به صله رحم اهمیت میدادند همچنین همیشه نمازشان رو سر وقت میخوندند بسیار مهربان بودن 😊و خیلی زیاد دختراشونو دوست داشتن.
همیشه بعد نماز صبح تا طلوع آفتاب قرآن میخوندن که خیلی برای ما دلنشین بود و روزه زیاد میگرفتند.🌸
پدرم هیچوقت من یا خواهرم رو به پوشیدن چادر یا داشتن حجاب اجبار نکردن☝️ ولی با صحبت های دلنشین و توصیفات قشنگی که از حجاب برای ما داشتن ما خودمون بسمت حجاب و چادر مشتاق بودیم .🙂😍