نرمش قهرمانانه, مذاکره با آمریکا
هیچ كس در چشم این دشمنان منفورتر از چهرهی درخشان و آفتاب فروزان امام بزرگوار ما نبود؛ برایش احترام قائل بودند، امّا از ته دل دشمنش بودند؛ بهخاطر اینكه ایستاده بود، بهخاطر اینكه امام با دو خصوصیّت بینظیر «بصیرت كامل» و «قاطعیّت تمام» - هم خوب میدید و درست میفهمید، هم قاطع میایستاد - سدّی بود در مقابل پیشرفت اینها و در مقابل ناخن زدن و نیش زدن و ضربه زدن اینها؛ لذا با او دشمن بودند. البتّه عرض كردیم برایش احترام هم قائل بودند، میفهمیدند عظمت او را، امّا هرچه عظیمتر، از چشم آنها مبغوضتر؛ امروز هم همینجور است؛ هر كسی كه در پایبندی به این ارزش اصولی و اصلی، یعنی ارزشی كه هویّت سیاسی انقلاب را معیّن میكند - لا تَظلِمونَ وَ لا تُظلَمون - پایبندتر باشد و بفهمد كه فهرست مشكلات تولیدشده و ایجادشدهی دشمنان علیه نظام اسلامی در این چهارچوب میگنجد - هركسی با یك چنین بینشی و با ایستادگی در این راه باشد - همانقدر برای آنها مبغوض است. البتّه عالَم دیپلماسی، عالَم لبخند زدن است؛ لبخند هم میزنند، مذاكره هم میكنند، درخواست مذاكره هم میكنند، خودشان هم میگویند. به یكی از این سیاستمداران غربی چند روز پیش از این گفته بودند شما كه میخواهید مذاكره بكنید با ایران، خب دشمن است ایران؛ گفته بود خب، آدم با دشمن مذاكره میكند دیگر! یعنی اقرار به دشمنی با ایران؛ صریح میگویند. علت دشمنی اشخاص نیستند، علت دشمنی این حقیقت و این هویّت است. همهی آنچه كه میگویند در این چهارچوب باید تفسیر و تحلیل بشود، در این چهارچوب باید فهمیده بشود.
ما مخالف با حركتهای صحیح و منطقی دیپلماسی هم نیستیم؛ چه در عالم دیپلماسی ، چه در عالم سیاستهای داخلی. بنده معتقد به همان چیزی هستم كه سالها پیش اسمگذاری شد «نرمش قهرمانانه»؛ نرمش در یك جاهایی بسیار لازم است، بسیار خوب است؛ عیبی ندارد، اما این كشتیگیری كه دارد با حریف خودش كشتی میگیرد و یك جاهایی به دلیل فنّی نرمشی نشان میدهد، فراموش نكند كه طرفش كیست؛ فراموش نكند كه مشغول چه كاری است؛ این شرط اصلی است؛ بفهمند كه دارند چهكار میكنند، بدانند كه با چه كسی مواجهند، با چه كسی طرفند، آماج حملهی طرف آنها كجای مسئله است؛ این را توجّه داشته باشند.۱۳۹۲/۰۶/۲۶
بیانات در دیدار فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی
نرمش قهرمانانه, مذاکره با آمریکا
ضمن تشکر از دوستانی که با دقت بیانات رهبری را خواندند
منتظر باشند تا دقایقی دیگر در قالب ادبیات داستانی و تمثیلهای ورزشی و فوتبالی کل ماجرا را تشریح خواهم کرد.🙏🌹
تیمی داشتیم که بازیکنانش از بهترین کمپانی ها برایشان لباس تهیه میشد
در بهترین کمپ های تمرینی تمرین می کردند
مدرن ترین ورزشگاه ها را برایشان درست کرده بودند
مورد حمایت سازمان های بین المللی و کشورهای بزرگ
اما هر زمان که قرار می شد مقابل یک تیم قدر بازی کنند به خاطر اینکه یک مربی حقیر و ترسو داشتند، از قبل اعلام میکردند که ما را بازنده حساب کنید و ما حاضر نیستیم مبارزه کنیم.
این طوری سه هیچ ما را بازنده اعلام میکردند (کاپیتولاسیون، جدایی بحرین و...)
حتی یکبار هم که کاپیتان تیم گفت میریم برای بازی، اون مربی ترسو و دست نشانده با کمک همان تیم قدرتمند، تخته را از زیر پای آن کاپیتان که میخواست بدون مربی بره تو زمین و بازی کنه، کشیدند و علیه او کودتا کردند! (کودتای 28 مرداد علیه مصدق)
خلاصه مردمی که نمی توانستند این تحقیرشدگی و این ذلت را بپذیرند، به ندای یک مربی دلسوز و با عزت لبیک گفتند.
تیمی جدید شکل دادند
با بازیکنان کم نام و نشان
با حداقل ترین امکانات
آن مربی مدام میگفت "ما می توانیم"
الحق هم با کار و تلاش و اتکاء به توانایی خودشان و خدا، توانستند در اولین مواجهه، تیم آن مربی را شیش تایی کنند
او مجبور به فرار شد و کل کشور را تقدیم ما کرد!(فرار شاه و اعوانش) حتی حمایت و دوپینگ آن تیم قدرتمند یعنی آمریکا هم نتوانست کاری کند!
اینک خود آمریکا وارد شد، با توپ پر که مربی دست نشانده مرا اخراج میکنید و دست نشانده های مرا گروگان میگیرد؟!، اما چنان ضرب شصتی خورد که خودش تیمش را برداشت و رفت
آبکش
آبکش شد (صحرای طبس)
وقتی قدرت تیم جدید ایران و مربی با درایتش را دیدند دیگر جرات نکردند خود مستقیم وارد شوند
اینک تیم های دیگری را تجهیز کردند و به آنها گفتند تو برو با این ها بجنگ و رقابت کن! (جنگ نیابتی)
اولی اش صدام بود
آنقدر تجهیز شده بود که قرار بود ما را سه سوته ناک اوت کند!
اما صدام را هم شیش تایی کردیم
صدام رفت و منافقین آمدند، آنها را هم بردیم (مرصاد)
وقتی قدرت تیم را دریافتند، شروع به نفوذ کردند تا بلکه با نفوذ در بین بازیکنان اصلی و بازیکنان نسل بعد بتوانند چاره ای کنند، اما مربی بعدی تیم ما هم همچنان با صلابت کارش را پیش برد و در سال 88 یک خانه تکانی حسابی کرد (فتنه 88 و عبور از برخی بازیکنان خسته و خائن)
حرکتی دیگر را آغاز کردند!
بار دیگر تیمی را ساختند از بازیکنان چند ملیتی، کاملا زبده و تعلیم دیده (تکفریها و داعش)
آنها را هم بردیم
وقتی این شکستها یکی پس از دیگر نصیبشان شد و تیم ما از مراحل مقدماتی وارد مراحل بالاتر و بالاتر میشد
دست به یک ناجوانمردی حسابی زدند
همه سازمان های بین المللی که دست پرورده خودشان بود را علیه ما کردند!
گفتند اینها دروغ گفته اند
اینها خلاف تعهدات و قوانین، بازی میکنند
بازیکنانشان دوپینگ کردند
مربی شان به بازیکن حریف پول داده
خلاصه جای جلاد و شهید را
جای مدعی و متهم را عوض کردند
کاری کردند که دیگر هیچ کس حاضر نبود با ما بازی کند
دیگر فیفا یا همان سازمانهای بین المللی اجازه بازی به ما نمیدادند
لذا مربی باید یک رکب میزد
باید هنرمندانه مانور میداد
باید کاری میکرد که برهمگان حتی برخی بازیکنان خودی و همه تماشاگران و تیم های دیگر در جهان ثابت شود رقیب خود جرزنی میکند و خلاف تعهدات عمل میکند
اینجا بود که مثل یک کشتی گیر هنرمند و قهار نشان داد خم ما باز است و رقیب را به طمع انداخت که جلو بیاید اما در بهترین فرصت رکب زدیم و پشتش را به خاک مالیدیم
اینقدر شکستش مفتضحانه بود که خود زیر آن تعهدات زد و تمام لیبرالهای جهانی و داخلی مفتضح شدند
حال دیگر بسیاری میگویند
ایران میخواهد بازی کند و به تعهداتش پای بند است
این رقیب است که به هیچ چیز پای بند نیست!
اینک با درایت مربی ما مدعی هستیم و آنها متهم!
پس نرمش قهرمانانه یعنی👇
ما تعبیر "نرمش قهرمانانه" را به كار بردیم؛ یك عدّهای آن را به معنی دست برداشتن از آرمانها و هدفهای نظام اسلامی معنا كردند؛ بعضی از دشمنان هم همین را مستمسكی قرار دادند برای اینكه نظام اسلامی را به عقبنشینی از اصول خودش متّهم كنند؛ اینها خلاف بود، اینها بدفهمی است. نرمش قهرمانانه به معنای مانور هنرمندانه برای دست یافتن به مقصود است؛ به معنای این است كه سالك راه خدا - در هر نوع سلوكی - به سمت آرمانهای گوناگون و متنوّع اسلامی كه حركت میكند، به هر شكلی و به هر نحوی هست، باید از شیوههای متنوّع استفاده كند برای رسیدن به مقصود. وِ مَن یُوَلِّهِم یَومَئِذٍ دُبُرَهُ اِلّا مُتَحَرِّفاً لِقِتالٍ اَو مُتَحَیِّزاً اِلی فِئَةٍ فَقَد بآءَ بِغَضَبٍ مِنَ الله؛ هرگونه حركتی - چه حركت به جلو، چه حركت به عقب - مثل میدان رزم نظامی، باید به دنبال رسیدن به اهدافِ ازپیشتعیینشده باشد. ۹۲/۸/۲۹
✍ محمد علی رنجبر
از این یاران تا دلتون بخواهد داریم
همین یکی دو روز صدها نفر خودشان را رو کردند
کسانی که متوجه نیستند بازی در زمین دشمن یعنی چی!؟
نمونه اش این اقا👇
بینش راهبردی
جناب محمدی شما که خود را تحلیلگر که چه عرض کنم
بلکه بصیرت دهنده میدانید دیگر چرا
نباید ابتدا از اصل خبر آگاه شوید
و بعد تحلیل بنویسید!
جالب اینجاست که به جای تصحیح اشتباه خودشان، یک تهمت دیگر هم چاشنی اش می کنند و میگویند دفتر و آقای حجازی آنرا سانسور کرده اند
بعد هم شروع میکنند علیه ارکان دفتر موضع گرفتن و آنها را زیر سوال بردن
یا صدا و سیما را زیر سوال میبرند
به گونه ای که فساد سیستمی همه جا حتی در ارکان دفتر هم رخنه کرده است!
رهبری عزیز فرمودند آنها که همه ارکان را زیر سوال میبرند و سیستم را فاسد می خوانند
مغز خودشان فاسد است!
سوال:
حاج آقا رهبری کی گفته اند هر کس بگوید فساد سیستمی مغز خودش فاسد است؟!
جواب:
همین دیروز فرمودند:
یک نکتهی بسیار مهم در زمینهی فساد هست؛ این را بگویم، این را همه توجّه کنند، همهی ملّت ایران هم توجّه کنند. بنده از قدیم با فساد و مفسد و مفسدین اقتصادی و غیرذلک مبارزه میکردم و مخالفت میکردم، الان هم عقیدهام قرص و محکم همین است؛ امّا بعضیها وقتی دربارهی فساد حرف میزنند، افراطی حرف میزنند، حواستان باشد! یکجوری حرف میزنند که گویا همه فاسدند، همهی مدیران را و همهی دستگاهها را فساد گرفته! نه آقا،اینجوری نیست؛ یک تعداد کمی فاسدند. بله! فساد، کمش هم زیاد است و باید با آن مواجهه بشود؛ امّا این یک حرف است، اینکه شما جوری حرف بزنی که شنونده خیال کند همه جا را فساد گرفته [حرف دیگری است]. بعضیها تعبیرات فرنگی هم به کار میبرند: «#فساد-سیستمی»؛ نه آقا! آن کسی که فساد را سیستمی میبیند، در #مغز خودش #فساد هست، در #چشم خودش #فساد هست. اینهمه مدیر پاکدست، اینهمه کارگزار مؤمن و پاکدست در سرتاسر کشور در همهِی دستگاهها وجود دارند، دارند زحمت میکشند؛ چرا به اینها ظلم میکنید؟ چرا خلاف میگویید؟ چرا به نظام اسلامی ظلم میکنید؟ بله! در نظام اسلامی یک نفر هم نباید فاسد باشد؛ امّا آنچه وجود دارد، مثلاً ده فاسد است، نه ده هزار فاسد؛ خب اینها خیلی تفاوت دارد؛ این را توجّه داشته باشید. بعضیها در حرف زدن، در نوشتن؛ حالا که دیگر فضای مجازی هم هست، راحت برمیدارند اینجا و آنجا مینویسند «آقا همه را فساد گرفته»؛ نه آقا! اینجوری نیست. بله! فساد هست، در دستگاههای مختلف هم هست. من دیدم مثلاً در فرض کنید مجلس یا جای دیگر بعضیها را متّهم میکنند؛ درست که دقّت میکنید، میبینید آنهایی که مورد اتّهام قرار گرفتهاند یک چند نفر آدمند؛ این چند نفر را نمیشود تعمیم داد. تازه اگر راست باشد؛ ممکن است همین هم که متّهم میکنند دروغ باشد، خلاف واقع باشد، از روی ندانستن و بیاطّلاعی باشد؛ امّا اگر هم راست باشد، تازه میشود چند نفر در مقابل یک عدّهِی کثیر. توجّه داشته باشید که افراط و تفریط در همهی چیزها غلط است.