13.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹
#حسین_اسماعیلی
شیر مرد #گردان_میثم امروز در قطعه 232 بهشت زهراء(س) در جوار همسر و یار باوفایش در دل خاک آرمید
حسین اسماعیلی در عملیات کربلای 8 در غرب کانال ماهی در مقابله با دشمن وارد میدان مین شد و روی #مین رفت و پایش به پوست آویزان شد و هنگامی که زیر آتش دشمن با زانو عقب میومد پایش رو مزاحم دید و با کارد سنگری جدا کرد و در شلمچه به یادگار گذاشت. امروز داش حسین غریبانه به خاک رفت . شاید 30 نفر نبودند. البته تعدادی از همسنگران و خانواده اش حضور داشتند.
وقتی به خاک رفت اون حسین قلندر شده بود پوست و استخون که برای دل خاک رفتن توی بغل جا میشد.
امروز توفیق داشتم چند خطی برای داش حسین بعد از دفنش خوندم.
بچه ها از عمق جانگریه میکردند.
داش حسین کربلا نرفته از میان ما رفت.
این روزها که بعضی ها با همه ی سختی ها بارشون رو برای اربعین بستند نائب الزیاره داش حسین اسماعیلی باشند
روحش شاد
🌴 در عملیات «والفجر 4» مریوان در دشت شیلر میخواستیم یک مین قمقمهای را منفجر کنیم، اما نمیتوانستیم؛
نه خنثی میشد و نه منفجر.
حاج عبدالله آمد و گفتیم:
«نمیشود این را کاری کرد» او گفت: « #بسمالله گفتید؟»
🔸گفتیم: «بله، گفتیم».
🔹او بسماللهالرحمن الرحیم گفت، همان کارهای مرا انجام داد و #مین ترکید؛
حاج عبدالله گفت: «شما بگویید بسمالله الرحمن الرحیم کار درست میشود».
🔺حسین روشنی قائم مقام اطلاعات لشکر 10 سیدالشهدا بود؛ میگفت:
«در جاده اهواز ـ خرمشهر ماشینم خراب شده بود؛ داشتم دل و جگر این ماشین را در میآوردم؛ هر چه تلاش میکردم نمیتوانستم آن را درست کنم؛
دیرمان شده بود. ماشین حاجعبدالله آمد.
ـ حسین آقا چی شده؟
ـ ماشین درست نمیشود.
ـ بسمالله الرحمنالرحیم گفتید؟
ـ بله، بسمالله گفتیم.
⚪️ آمد و بسماللهالرحمن الرحیم گفت و استارت زد و ماشین روشن شد......
-(راوی: علیرضا زاکانی)
▪️ گروه واتساپ "دفاع مقدس ۴"
https://chat.whatsapp.com/Dv6URUBpYxkE01sJInW6hS
▫️ گروه واتساپ "دفاع مقدس ۵"
https://chat.whatsapp.com/CDMT6a2iBUgJBCNZAWFI00
تلگرام
https://t.me/Defa_Moqaddas
#سی_هفت_سال_قبل ،
در چهارم آذرماه ۱۳۶۶ , تیم گشت و شناسایی #اطلاعات_عملیات لشگر10 سیدالشهدا(ع) که شب های قبل برای شناسایی مواضع دشمن در #شاخ_آمدین درجنوب #شهر_ماووت اعزام شده بودند در مسیر برگشت در اثر برخورد با #مین ، دو تن از #نیروهای_اطلاعات_عملیات شهید و #تخریبچی تیم شناسایی، مجروح میشود.
✅ در این ماموریت، #شهید_محمد_دستوری و #شهید_محمود_شیر_ورامینی به شهادت رسیدند.
پیکر این دو شهید در امام زاده عباس چهاردانگه به خاک سپرده شد.
👆تصویر بالا؛
دیماه سال 1365 #عملیات_کربلای_5
#موقعیت_پل_هفتی_هشتی
از سمت راست:
#شهید_محمد_دستوری
برادر محمد رضا توانا
#شهید_حمید_رضا_دادو
دفاع مقدس
💠 #تخریبچی 🌴در عملیات "خیبر" یگان تخریب لشگر۱۰ سیدالشهدا به فرماندهی شهید «حاج عبدالله نوریان» ح
🌴 در عملیات «والفجر 4» مریوان در دشت شیلر میخواستیم یک مین قمقمهای را منفجر کنیم، اما نمیتوانستیم؛
نه خنثی میشد و نه منفجر.
حاج عبدالله آمد و گفتیم:
«نمیشود این را کاری کرد» او گفت: « #بسمالله گفتید؟»
🔸گفتیم: «بله، گفتیم».
🔹او بسماللهالرحمن الرحیم گفت، همان کارهای مرا انجام داد و #مین ترکید؛
حاج عبدالله گفت: «شما بگویید بسمالله الرحمن الرحیم کار درست میشود».
🔺حسین روشنی قائم مقام اطلاعات لشکر 10 سیدالشهدا بود؛ میگفت:
«در جاده اهواز ـ خرمشهر ماشینم خراب شده بود؛ داشتم دل و جگر این ماشین را در میآوردم؛ هر چه تلاش میکردم نمیتوانستم آن را درست کنم؛
دیرمان شده بود. ماشین حاجعبدالله آمد.
ـ حسین آقا چی شده؟
ـ ماشین درست نمیشود.
ـ بسمالله الرحمنالرحیم گفتید؟
ـ بله، بسمالله گفتیم.
⚪️ آمد و بسماللهالرحمن الرحیم گفت و استارت زد و ماشین روشن شد......
-(راوی: علیرضا زاکانی//شهردار فعلی تهران)
┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
#تخریبچی_گمنام
#شهید_مجتبی_دقیقی
شهادت: #عملیات_کربلای_8
18 فروردین 1366
#شلمچه_غرب_کانال_ماهی
✍️✍️✍️ راوی:#جعفر_طهماسبی
برادرش حاج حسین دقیقی فرمانده ستاد لشگر بود و پارتی مجتبی شد. او هنوز از #تخریب_لشگر_نجف تسویه نکرده بود که به جمع رزمندگان تخریب لشگر ده سیدالشهداء(ع) وارد شد.
چند روز به عید سال 66 مانده بود که #شهید_حاج_ناصر_اربابیان که اون موقع معاون #گردان_تخریب_لشگر_10بود یک رزمنده را به جمع گردان معرفی کرد.
در نگاه اول چهره اش خیلی دلنشین بود. او گفت من قبلا هم تخریب بودم. او به ما نگفت داغدار غم برادر شهیدش است که چند هفته ای از شهادتش میگذرد.
.هر چه دیدیم لبخند زیبا و ادب مثال زدنی مجتبی بود.
قبل از عید بچه ها از مرخصی اومدند و مجتبی به همراه تعدادی از بچه های تخریب به منطقه شلمچه برای شناسایی عملیات اعزام شدند.
شهید سید محمد زینال الحسینی فرمانده تخریب لشگر ده سیدالشهداء(ع) میدونست خانواده دقیقی دو تا شهید داده. به خاطر این موضوع به بچه ها سفارش کرد که خیلی مواظب مجتبی باشند.
بچه ها برای شناسایی یک شب در میون جلو میرفتند.
منطقه عملیاتی غرب کانال ماهی خیلی محدود بود. فاصله خاکریز ما با دشمن 150 متر بیشتر نبود و مدام دشمن توی خط آتش میریخت.
دشمن چون نگران بود که رزمنده ها عملیات کنند مقابل خط خودش رو #مین پاشیده بود. یعنی نقطهای نبود که مین روی زمین نباشه و چون فاصله خط نزدیک بود ترددها را به شدت زیر نظر داشت. بچه ها برای شناسایی که میرفتند با خطر رفتن روی مین مواجه بودند و هم ممکن بود تیر و ترکش بخورن. چون خط آروم نبود.
با این وجود بعضی از تیم های شناسایی از خاکریز دشمن عبور میکردند و به پشت دشمن برای شناسایی میرفتند.
هر شب که بچهها مهیای رفتن میشدند، مجتبی التماس عالم رو میکرد که من هم همراه تیم های شناسایی راهی شوم. اما فرماندههان اجازه نمیدادند. کار مجتبی شده بود تنظیم گزارش تیمهای شناسایی. چون باید هر شب گزارش تیمهای شناسایی ثبت میشد و برای فرماندهی لشگر ارسال میشد.
روز 17 فروردین 66 بود که #بچه_های_تخریب_لشگر_10 به گردانها برای باز کردن معابر در میادین مین مامور شدند.
مجتبی هرچه التماس کرد نگذاشتند با بچه ها وارد میدون مین بشه.
مجتبی کاملا به منطقه توجیه بود و راه کارها و معابر و حتی آرایش موانع و میدون مین دشمن رو دقیق میشناخت و توقع داشت که از او استفاده کنند.اما دستور بود و باید اجرا میکرد...
بچه ها رفتند و مجتبی در سنگر تخریب که در کنار قرارگاه تاکتیکی لشگربود در انتظار نشست...
مجتبی اون شب دائم ذکر میگفت و برای سلامتی و موفقیت بچه ها دعا میکرد.
ساعت حدود یک یا دو نیمه شب بود که عملیات با رمز یا صاحب الزمان (ع) شروع شد.
به دلیل فشار دشمن روی یکی از معبرهای ما که به نام #فاطمه_زهرا(س) نام گذاری شده بود قرار شد #گردان_زهیر(ع) وارد عملیات بشه و این بار چون همه بچهها درگیر عملیات بودند، مجتبی جلو دوید و گفت من راه رو بلدم و گردان رو از معبر عبور میدهم. اینجا دیگه دست فرماندهها بسته شد و مجتبی هم سر از پا نمیشناخت
#شهید_مجتبی_دقیقی در این عملیات برای همیشه #جاوید_الاثر شد و از معبری که با نام فاطمه زهرا سلام الله علیها بود به دیدار بانوی بی نشان شتافت
13.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌿 زندهیاد #حسین_اسماعیلی
⚪️ شیر مرد #گردان_میثم
💢 گردان لات و لوتها !!
💠 حسین اسماعیلی در عملیات کربلای 8 در غرب کانال ماهی در مقابله با دشمن وارد میدان مین شد و روی #مین رفت و پایش به پوست آویزان شد و هنگامی که زیر آتش دشمن با زانو عقب میومد پایش رو مزاحم دید و با کارد سنگری جدا کرد و در شلمچه به یادگار گذاشت. داش حسین غریبانه به خاک رفت . شاید 30 نفر نبودند. البته تعدادی از همسنگران و خانواده اش حضور داشتند.
وقتی به خاک رفت، اون حسین قلندر، شده بود پوست و استخون که برای دل خاک رفتن توی بغل جا میشد
بچه ها از عمق جان گریه میکردند😭😭
┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄