هدایت شده از تبلیغات شادی و نکات مومنانه
♥️♥️السلام علیڪ یااباصالح المهدی♥️♥️
♥️پروفایل ولادت امام مهدی عج رسید♥️
♥️پروفایل ولادت امام مهدی عج رسید♥️
♥️پروفایل ولادت امام مهدی عج رسید♥️
♥️پروفایل ولادت امام مهدی عج رسید♥️
♥️پروفایل ولادت امام مهدی عج رسید♥️
♥️پروفایل ولادت امام مهدی عج رسید♥️
♥️پروفایل ولادت امام مهدی عج رسید♥️
♥️پروفایل ولادت امام مهدی عج رسید♥️
http://eitaa.com/joinchat/2393309200C796eeb08e9
به عشق امام زمان علیه السلام ڪلیڪ کنید👆🙏
#چالش_ماجراهای_خواستگاری
رفته بودیم شهرستان خواستگاری یکی از فامیلامون
موقع نهار دختره دیس قرمه سبزی رو چپ کرد رو سر دوماد
همینطور ک بخار قرمه سبزی داشت بلند میشد از کلش و همه هول شده بودن و کاری میکردن
من یهو گفتم اشکال نداره اون کلش همینجور بوی قرمه سبزی میداد
حالا دیگه مارکدار شد
همه ترکیدن 😂😂😂
┄┅┅❅🟤🟢🔴🟣❅┅┅┄
@t_banooo
هدایت شده از گسترده پُربازده اُفق
⚠️مراقب سفر با سواریهای عبوری بدون مجوز باش!!!⚠️
🚕 تریل یعنی آسودگی خاطر در سفر؛ چون:
✅ اگر از تریل خرید کنی، در طول مسیر بیمه هستی.
✅ تاکسیهای تریل مجوز سازمان راهداری رو دارند.
✅ در طول سفر، پلیس راهور به عملکردشون نظارت داره.
✅ تریل هم حواسش به سفر شما هست که به بهترین شکل انجام بشه.
✅ تریل فقط خدمات شرکتهای مسافربری دارای مجوز رو ارائه میکنه.
👇پس همین الان، تریل رو نصب کن👇
هدایت شده از اخبار داغ سلبریتی ها
AwACAgQAAxkDAAEnEfJgYKqv_ofUskpu8a544LatGtLK4QACLQYAApq1UVPfPM8iCV6W5R4E.oga
3.01M
آهنگ زیبای شیرازی ویژه نیمه شعبان
برای منتظران
نزدیک شد وعده الهی
به ولادت صاحب
عصر وزمان
حضرت
مهدی
(عج)
🌿به
🌹استقبال
🌿مولود نیمه
🌹شعبان میرویم
💫اَللّهُمَّ🍀
💫عَجِّل🌼
💫لِوَلیِّکَ🍀
💫الفَرَج🌺
اخبار داغ سلبریتی ها
┄┅┅❅📀🖥📀❅┅┅┄
@BaSELEBRTY
هدایت شده از تبلیغات شادی و نکات مومنانه
تبلیغات مومنانه 👇
http://eitaa.com/joinchat/4161601553C24a9ad89ab
انا لله و انا الیه راجعون
🔳⚫️#جامعه_هنری_عزادار_شد⚫️🔳
▪️فوت مجری معروف تلویزیون آزاده نامداری
خانم مجری در آخرین مصاحبهاش چه گفت؟
ویدئویی که پیش از مرگ، خانم مجری در اینستاگرام منتشر کرد
شرح کامل خبر👇
http://eitaa.com/joinchat/10289168Cbe4b57f340
طفلک گندم دختر کوچولوی این مجری 😢
CQACAgQAAxkDAAEnJuRgYW3L7qv06gp7gN2yu8JbK5rawQACXAYAAuft2FH3s02Z9iRBph4E.mp3
13.8M
🌹
مولودی 🌸
┄┅┅❅🔸🔹🔶🔲🔶🔹🔸❅┅┅┄
@khandehpak
2545051_855.mp3
2.15M
💐مولودی
ولادت باسعادت حضرت مهدی موعود علیه السلام مبارک باد💐
┄┅┅❅🔸🔹🔶🔲🔶🔹🔸❅┅┅┄
@khandehpak
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 نقاره شادی در حرم مطهر رضوی به مناسبت ولادت منجی عالم بشریت، امام زمان
عجلاللهتعالی فرجه💜🙏
┄┅┅❅🔸🔹🔶🔲🔶🔹🔸❅┅┅┄
@khandehpak
📚❤️ خاطرات شهدا
خاطره طنز
صد تا به راست ، پنجاه تا به چپ
ما یك عده بودیم كه عازم جبهه شدیم. نه سازماندهی درستی داشتیم و نه سلاح و توپ و خمپاره و... رسیدیم به اهواز. رفتیم پیش برادران ارتشی و از آنها خواستیم تا از وجود نازنین ما هم استفاده كنند! فرمانده ارتشی پرسید: خُب، حالا در چه رسته ای آموزش دیده اید؟
همه به هم و بعد با تعجب به او نگاه كردیم. هیچ كس نمیدانست رسته چیست؟! فرمانده كه فهمید ما از دَم، صفر كیلومتر و آكبند تشریف داریم، گفت: آموزش سلاح و تیراندازی دیدید؟ با خوشحالی اعلام كردیم كه این یك قلم را واردیم.
ـ پس این قبضه خمپاره در اختیار شماست. بروید ببینم چه میكنید. دیده بان گزارش میدهد و شما شلیك كنید. بروید به سلامت!
هیچ كدام به روی مبارك خود نیاوردیم كه از خمپاره هیچ سررشته ای نداریم. رحیم گفت: انشااللّه به مرور زمان به فوت و فن همه سلاح های جنگی وارد خواهیم شد.
كمی دورتر از خط مقدم خمپاره را در زمین كاشتیم و چشم به بیسیم چی دوختیم تا از دیده بان فرمان بگیرد. بیسیم چی پس از قربان صدقه با دیده بان رو به ما فرمان «آتش» داد. ما هم یك گلوله خمپاره در دهان گل و گشاد لوله خمپاره رها كردیم. خمپاره زوزه كشان راهی منطقه دشمن شد. لحظه ای بعد بیسیم چی گفت: دیده بان میگه صد تا به راست بزنید!
همه به هم نگاه كردیم. من پرسیدم: یعنی چی صد تا به راست بریم؟
رحیم كه فرمانده بود كم نیاورد و گفت: حتماً منظورش این است كه قبضه را صد متر به سمت راست ببریم.
با مكافات قبضه خمپاره را از دل خاك بیرون كشیدیم و بدنه سنگینش را صد متر به راست بردیم. بیسیم چی گفت: دیده بان میگه چرا طول میدین؟
رحیم گفت: بگو دندان روی جگر بگذاره. مداد نیست كه زودی ببریمش!
دوباره خمپاره را در زمین كاشتیم. بیسیم چی از دیده بان كسب تكلیف كرد و بعد اعلام آتش كرد. ما هم آتش كردیم! بیسیم چی گفت: دیده بان میگه خوب بود، حالا پنجاه تا به چپ برید! با مكافات قبضه خمپاره را در آوردیم و پنجاه متر به سمت چپ بردیم و دوباره كاشتیم و آتش! چند دقیقه بعد بیسیم چی گفت: میگه حالا دویست تا به راست! دیگر داشت گریه مان می گرفت. تا غروب ما قبضه سنگین خمپاره را خركش به این طرف و آن طرف می كشاندیم و جناب دیده بان غُر میزد كه چرا كار را طول میدهیم و جَلد و چابك نیستیم.
سرانجام یكی از بچه ها قاطی كرد و فریاد زد: به آن دیده بان بگو اگر راست میگه بیاد اینجا و خودش صد تا به راست و دویست تا به چپ بره!
بیسیم چی پیام گهربار دوستمان را به دیده بان رساند و دیده بانكه معلوم بود حسابی از فاصله افتادن بین شلیك ها عصبانی شده، گفت كه داره میآد.
نیم ساعت بعد دیده بان سوار بر موتور از راه رسید. ما كه از خستگی همگی روی زمین ولو شده بودیم، با خشم نگاهش كردیم.
دیده بانكه یك ستوان تپل مپل بود، پرسید: خُب مشكل شما چیه؟ شما چرا اینجایین. از جایی كه صبح بودید خیلی دور شدین!
رحیم گفت: برادر من، آخر هی میگی برو به راست. صد تا برو به چپ. خُب معلوم كه از جایی كه اوّل بودیم دور میشیم دیگه.
ستوان اول چند لحظه با حیرت بروبر نگاهمان كرد. بعد با صدای رگه دار پرسید: بگید ببینم وقتی میگفتم صد تا به راست، شما چه کار میكردین؟
ـ خُب معلومه، قبضه خمپاره رو در
می آوردیم و با مكافات صد متر به راست می بردیم!
ستوان مجسمه شد. بعد پقی زد زیر خنده. آنقدر خندید كه ما هم به خنده افتادیم. ستوان خندهخنده گفت: وای خدا! چه قدر بامزه، خدا خیرتان بده چند وقت بود كه حسابی نخندیده بودم. وای خدا دلم درد گرفت.
ما كه نمی دانستیم علّت خنده ستوان چیه، گفتیم: چرا میخندی؟
ستوان یك شكم دیگر خندید. بعد خیسی چشمانش را گرفت و گفت: قربان شكل ماهتان برم، وقتی می گفتم صد تا به راست، یعنی اینكه با این دستگیره سر خمپاره را صد درجه به راست بچرخانید، نه اینكه كله اش را بردارید و صد متر به سمت راست ببریدش! و دوباره خندید.
فهمیدیم چه گافی دادیم. ما هم خندیدیم. دست و بالمان از خستگی خشك شده بود، اما چنان می خندیدیم كه دلمان درد گرفته بود.
┄┅┅❅🔸🔹🔶🔲🔶🔹🔸❅┅┅┄
@khandehpak