وقتی مهمونی تموم شده و آقایون منتظرن تا خانوماشون خداحافظی کنن و بیان😁
.┄┅┅❅🏴🍂🍃🔳🍃🍂🏴❅┅┅
@khandehpak
خدا مرگ بده منو.. الان یادم افتادم یه موقع تو عروسیا رو موهام اکلیل میریختم.. 😁
واقعا اینایی که ریاضی درس میدن رو درک نمیکنم..
تو اصلا چجوری ریاضی رو فهمیدی که داری درس هم میدی؟😂
من میتونم به راحتی از کنار هر چیزی عبور کنم، ولی اینو ازم نخواه که بدون باز کردن در یخچال از آشپزخونه بیام بیرون..
.┄┅┅❅🏴🍂🍃🔳🍃🍂🏴❅┅┅
@khandehpak
🔺آدامس میفروخت. یه خانوم بهش گفت اون پرچم رو بردار تا همه ازت آدامس بخرن. خیلی قشنگ جواب داد. گفت :
من ایرانیم و تو ایران دارم زندگی میکنم شما اگه با ایران مشکل داری چرا داری تو ایران زندگی میکنی .
حالا که داری زندگی میکنی چرا از خدمات ایران که مترو هست استفاده میکنی.
من هیچی هم نفروشم پرچم رو برنمیدارم.
#غیرت
✍️ مسافر
.┄┅┅❅🏴🍂🍃🔳🍃🍂🏴❅┅┅
@khandehpak
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این آموزشم ببینید تو این روزای سرد زمستونی به کارتون میاد..
اقا امتحان نکتید ما تضمین نمیدیما خخخخ
.┄┅┅❅🏴🍂🍃🔳🍃🍂🏴❅┅┅
@khandehpak
6.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♦️بسیار جالب و آموزنده♦️
👌مثال ساده ای که «مایا والاس» بانوی بریتانیایی جویای حقیقت را عاشق حجاب کرد.
☀️هنگامی که فهمیدم حجاب دستور خداوند است و به حکمت و دلیل آن پی بردم عاشق حجاب شدم.
☀️می خواهم حجاب برتر (چادر) بپوشم تا الگوی خوبی باشم برای خواهران مسلمانم و آنها که در شرف اسلام آوردن هستند.
.┄┅┅❅🏴🍂🍃🔳🍃🍂🏴❅┅┅
@khandehpak
منم اولش فکر کردم درخته، نگو عکس هوایی از روستای کِشیت، تو دل کویر لوته..
زیبا نیست؟..
.┄┅┅❅🏴🍂🍃🔳🍃🍂🏴❅┅┅
@khandehpak
شما یادتون نمیاد ولی یه زمانی راننده تاکسی تا جلو دو نفر مسافر سوار نمیکرد راه نمیفتاد!😂
.┄┅┅❅🏴🍂🍃🔳🍃🍂🏴❅┅┅
@khandehpak
من اگه تو المپیک هم کشتی بگیرم بعد کشتی مامانم زنگ میزنه میگه تشکتو جمع کردی؟خخخخ
.┄┅┅❅🏴🍂🍃🔳🍃🍂🏴❅┅┅
@khandehpak
شادی و نکات مومنانه
دوستان ایا دوتا جووون اگه تصمیم بگیرن به همین شکل با گاری برن خونه بخت کرامت صاحب گاری خدشه دار میشه
در مورد صاحب اون گاری باید عرض کنم وقتی یک کلیپ رو از جایی بدون تفکری برش زده میشه همچین عواقبی هم دارد .
❇️ اولا در عراق منطقه بعد از ایست وبارسی ورود ماشینها ممنوع هست مگر با اجازه رسمی افراد نظامیشون .
❇️ دوما خیلی از اونها اوایل برای ثواب زائرین وجابجا میکردن و به حرمها میبردن مثل ویلچرداران حرم مطهر امام رضا علیه السلام .
❇️ سوما در بین اعراب قشر کم درآمد که سرمایه آنچنانی برای شغلشون ندارن بهترین منبع درآمد شده.
❇️ چهارما مگر خداوند متعال برترین انسانها رو از روی شغلشون معرفی کرده که حالا به خودمون اجازه میدیم در موردیک کسب وکار حلال اظهار نظرهاکنیم؟
❇️ ملاک برای انسانها در نظر پروردگار چیست؟ شغل باکلاس یا کسب روزی حلال؟
#پاسخ_مخاطب
🔴 جعفر پلنگ و غذای حضرتی
آقای راست نجات، معاون مهمانسرای حرم مطهر امام رضا علیه السلام، ماه گذشته در شب میلاد حضرت امام محمدالجواد علیه السلام این داستان جالب رو نقل کردن:
زمانی که معاون امداد حرم امام رضا علیه السلام بودم، وظیفه داشتیم، غذاهای باقیمانده مهمانسرا را آخر وقت به مناطق ضعیف و حاشیه شهر مشهد برده و بین فقرا توزیع کنیم. شبی با خادم مسجد آخر بلوار توس، تماس گرفته و به او گفتم: امشب قرار است که فلان مقدار غذای مشخص، به منطقه شما آورده و توزیع کنیم و آماده همکاری با ما باش.
نیمه های شب به آن مسجد که رسیدیم ، با جمعیت فراوانی که درب مسجد منتظر بودند مواجه شدیم 🙄 بطوری که امکان توزیع غذا را بخاطر ازدحام شدید و ترس از تلف شدن تعدادی از مردم، نداشتیم! خادم مسجد را صدا کردیم که چرا اینقدر شلوغ است؟! گفت : حواسم نبود و در بلندگو📣 اعلام کردم : امشب قرار است غذای متبرک از حرم امام رضا علیه السلام بیاورند و اینگونه شلوغ شد و کاری از دستم بر نمی آید🙄
تصمیم به برگشت داشتیم که ناگاه در گوشه ای کنار دیوار، دختر بچه ای کوچک با کفش های پلاستیکی، نظرم را به خود جلب کرد و از وضعیت حال و روزش ترحمی به دلم افتاد و همانجا در دلم، از خود امام رضا علیه السلام خواستم: آقا جان🤲خودت راه حلی ارائه بده که بتونیم غذاها را بدون مشکل تقسیم کنیم و این مردم که با امید و احتیاج به اینجا آمدند، دست خالی برنگردند که ناگهان انگار هزار نفر درونم فریاد زدند : از خادم محله بپرسم لات این محله کیه؟!🤔 از خادم مسجد پرسیدم : لات این محله کیه و با تعجب پرسید برای چی؟!!! گفتم کارش دارم. گفت: اسمش جعفر پلنگه
گفتم بگو بیاد و زنگش زد که تا نیم ساعت دیگه میرسم ومنتظرش موندیم.
جعفر با ظاهری خالکوبی شده و پیراهن یقه باز و سوار موتور اومد و سلام کرد که فرمایش: گفتم ما از حرم امام رضا علیه السلام اومدیم و غذای متبرک آوردیم و نمیدونیم چطور تقسیم کنیم که مردم اذیت نشن و از شما میخواهیم در این کار کمکمون کنی😥 جعفر با کمال میل گفت : نوکر خادمهای امام رضا علیه السلام هستم وچشم.
به بقیه خدام گفتم ماشین غذا رو تحویل جعفر بدین و بهش کمک کنید تا غذاهارو تقسیم کنه. جعفر مردم را کنار دیوار به صف کرد و به هر خانواده ای بنا به مصلحت و شناختی که خودش به آنها داشت ، غذاها را تقسیم کرد و گفتم چهارتا غذاهم بهخودش و خانواده ش بدهید. بعد از اتمام کار ، به من گفت: آقای راست نجات شماره تلفنت را به من میدهید؟ همکاران با اشاره گفتند اینکارو نکن و برات دردسر درست میکنه و....
اما با کمال میل به او شماره را دادم و رفتیم.
ابتدای هفته بود که با من تماس گرفت که جعفر پلنگ هستم و کاری با شما دارم و به دفتر کاری م در حرم آمد!
آنجا به من گفت: من هم خادم زوار امام رضا علیه السلام هستم و بنده با تعجب گفتم: بله؟!!!😲گفت : منم روزهای پنج شنبه میام حرم امام رضا علیه السلام و در صحن ها میچرخم و مهرهای اطراف دیوارها را جمع آوری و سرجاهایشان میذارم و برمیگردم و به همین مقدار خودم را خادم حضرت میدانم و اتفاقا همان روز در راه برگشتم به درب مهمانسرا رسیدم و به امام رضا علیه السلام در دلم گفتم : میشه امروز غذای متبرکی از حرمتون برای خواهر بیمارم ببرم؟! وقتی به خادم درب مهمانسرا گفتم با تندی به من گفت: آقا برو کنار بایست و مزاحم نشو!😔
وقتی نا امید شدم و خواستمبه خانه برگردم، پشت سرم، آن خادم به همکارش گفت مواظبش باشید جیب مردم رو نزند!!!😞 هنگامی که این را شنیدم به او گفتم : خدایا توبه، من جیب بر نیستم و دلم شکست و تا بست نواب گریه میکردم و به امام رضا علیه السلام گفتم دیگه سرکشیکم نمیام و خداحافظ😢
که ناگهان گوشی م زنگ خورد که خادمهای حرم امام رضا علیه السلام در مسجد محله منتظرت هستند وبا ترس و لرز که من جیب بری نکردم و چه زود گزارش دادند و احضارم کردند
پیش شما اومدم😕
حالا آمده ام بگویم: امام رضا علیه السلام چقدر مهربونه😭یک غذا میخواستم ولی به من یک ماشین غذا داد و بجای یکی،چهارتا غذا برای خانواده م بردم😇
.┄┅┅❅🏴🍂🍃🔳🍃🍂🏴❅┅┅
@khandehpak
8.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♦️ "بله مرگ بر اسرائیل، اما این حرفش خوب بود که"
🔹 یکی از حواشی جالب دیدار آذریزبانها و رهبر انقلاب ((:
.┄┅┅❅🏴🍂🍃🔳🍃🍂🏴❅┅┅
@khandehpak