eitaa logo
کتابخانهٔ نیمه‌شب
71 دنبال‌کننده
245 عکس
196 ویدیو
18 فایل
«جز قصور و تقصیر چیزی ندارم.» - ارتباط: @x_RF313 - بهخوان: https://behkhaan.ir/profile/x_rf313?inviteCode=7gFK2I18mE1V
مشاهده در ایتا
دانلود
اوقات تلخ و وضع خراب و هوا پس است من تاب قهر یار ندارم بگو بس است رعنا بُتی که آب و گل آفرینشش از چشمه‌ای مبارک و خاکی مقدس است ای جان بر لب آمده لب‌های دوست را آرام‌تر ببوس که این غنچه نورس است آشفته خاطرش مکن ای پیک و بازگرد حتی مگو که نامه به خط فلان کس است زندانی امیدم و می‌دانم این قفس هر قدر هم بزرگ شود باز محبس است لازم نبود نام خودت را بیاوری فاضل همین که شعر تو را بشنود بس است 📚نیست ✍فاضل نظری
به درباری که جبرائیل اندازد کلاه آنجا اگر مردی به قدره نیمِ مژگان کن نگاه آنجا به غیر از یادِ او در محضرش تمهید بی‌شرمی‌ست گنه دارد که فکرِ توبه باشی از گناه آنجا مکن تقبیحِ من گر در نجف از خنده سر مستم شُکوهِ گریه دارد خنده های قاه قاه آنجا مگر تا از غبارِ قبر او تاجی نهی بر سر چنان سگ ها بیفت ای بی نوا قدری به راه آنجا تشابُه ره به سِنخیت بَرَد آخر مشو نومید به مویش راه خواهی بُرد ای رویِ سیاه آنجا همین شبها امیدِ روشنایی دارم از چشمش به مژگانِ سیاهش بسته ام بختِ سیاه آنجا تمام اولیا را در نجف دیدیم و فهمیدیم به گرد مرقدش جمع‌اند مُشتی بی پناه آنجا تو ای "معنی" خجالت ساز کن از شیوه زشتت اگر دنیا و عقبایت دهد جز او نخواه آنجا - معنی زنجانی (محمد سهرابی)
«العبد و ما فی یده [کان] لمولاه» سفر مام با این کتاب عزیز تموم شد.. و هم توی بهخوان‌مون قابل دسترسه. https://behkhaan.ir/reviews/bc870143-5950-43e3-bf62-171a0927bb47?inviteCode=7gFK2I18mE1V
کتابخانهٔ نیمه‌شب
شایدم آغاز سفر.. ؟ (!)
عمری گذشت در غم هجران روی دوست مرغم درون آتش و ماهی درون آب حالی نشد نصیبم از این رنج و زندگی پیری رسید وقت بطالت پس از شباب از درس و بحث مدرسه‌ام حاصلی نشد کی می‌توان رسید به دریا از این سراب هر چه فراگرفتم و هر چه ورق زدم چیزی نبود و غیر حجابی، پس از حجاب هان ای عزیز! فصل جوانی به هوش باش در پیری از تو هیچ نیاید به غیر خواب این جاهلان که دعوی ارشاد می کنند در خرقه‌شان به غیر منم تحفه‌ای میاب ما عیب و نقص خویش و کمال و جمال غیر پنهان نموده‌ایم چو پیری پس خضاب دم در نیار و دفتر بیهوده پاره کن تا کی کلام بیهده، گفتار ناصواب - دیوان اشعار امام؛ روح الله الموسوی الخمینی قدس الله نفسه الزکیه
ماييم و يكي خرقه تزوير و دگر هيچ در دام ريا بسته به زنجير و دگر هيچ خودبيني و خودخواهي و خودكامگي نفس جان را چو «روان» كرده زمين¬گير و دگر هيچ در بارگه دوست نبرديم و نديديم جز نامه سربسته به تقصير و دگر هيچ بگزيده خرابات و گسسته ز همه خلق دل بسته به پيشامد تقدير و دگر هيچ درويش كه درويش‏صفت نيست، گشايد بر خلق خدا ديده تحقير و دگر هيچ صوفي كه صفاييش نباشد، ننهد سر جز بر در مردِ زر و شمشير و دگر هيچ عالِم كه به اخلاص نياراسته خود را علمش به حجابي شده تفسير و دگر هيچ عارف كه ز عرفان كتبي چند فراخواند بسته است به الفاظ و تعابير و دگر هيچ - دیوان اشعار امام؛ روح الله الموسوی الخمینی قدس سره
هدایت شده از استودیو بینهایت
3.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
. خدایا! من مُرده ام میشه یه بار دیگه من رو اِحیا بکنی؟ 📡استودیو بی نهایت
هدایت شده از تأملات | تولايى
و نوشته‌اند: «دأب امام حسین علیه السلام بر این بود که تا امام حسن علیه السلام در مجلسی بودند، به احترام برادر سخن نمی‌گفتند» 📚الکافی، ج۲، ص۱۷(ترجمه آزاد) 🆔eitaa.com/m_a_tavallaie