هدایت شده از هنرپند
سر کلاس بعد از خواندن شعر آقای محمود کیانوش در مورد دریا ، داشتم در مورد خود شعر حرف میزدم و نگاه شاعر که شاعر میره کنار دریا معمولی نگاه نمیکنه. با نگاه هنرمندانه نگاه میکنه.
چند تا از بچه ها گفتند میشه ما هم شعر بنویسیم؟!
گفتم آره چرا نمیشه فقط باید متفاوت نگاه کنیم و بنویسیم.
امیر عباس و علی که اولی جزو بچه هایی موسوم به تنبل و دومی جزو بچه های موسوم به زرنگ کلاس اند برگه ای به من دادند و گفتند آقا شعر گفتیم.
کاغذ هارا در جیب کتم گذاشتم و گفتم بعدا نگاه میکنم.
حالا در هیئت نشسته ام و دستم به جیبم میخورد و کنجکاو میشم که این چیه تو جیبم؟
شعر امیر عباس و علی بود.
شعر علی را خواندم نوبت به شعر امیر عباس رسید.
عکس آن را برایتان گذاشتم خودتان بخوانید اما من آن جمله زیر نقاشی کوه رو چندین بار خواندم.
داره به خدا میگه؛
"... و در امر تو رام شویم."
هدایت شده از آستان مقدس علوی
4.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
و خدا خواست که از دستِ تو درمان برسد
خواست تا عطرِ علیاش به خراسان برسد...
#دهه_کرامت
🖇 @imamalinet_fa
هدایت شده از آستان مقدس علوی
از نسل علی یک علی آمد به خراسان
یعنی که خدا کل عجم را به علی داد
#دهه_کرامت
🖇 @imamalinet_fa
از برنامههای مهیج شهرداری(اونایی که میدونن🌚):
پخش موزیک مجید رضوی (!) در جشن تولد امام رضا علیهالسلام!
فکر کنم چون فامیلیش رضویه فکر کردن که راجع به امام رضا قراره بخونه!
#یادداشت
هدایت شده از تأملات | تولايى
990.8K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یه روزی برگشتن و با نامردی
بهش گفتن:
امام رضا رو برای مردم بگذار!
امام رضا رو برای خودت مصادره نکن!
حضرت هم یک کاری کردن
حالا حالاها،
روز تولدشون،
گره بخوره به یادش...
@m_a_tavallaie | #حکایت
هدایت شده از تأملات | تولايى
«خدایا هرچه را دوست داشتم
از من گرفتی،
به هر چه دل بستم،
دلم را شکستی،
به هر چیز عشق ورزیدم
آنرا زائل کردی،
هر کجا قلبم آرامش یافت
تو مضطرب و مشوش کردی،
هر وقت دلم بجایی استقرار یافت
تو آوارهم کردی،
هر زمان به چیزی امیدوار شدم
تو امیدم را کور کردی…
تا به چیزی دل نبندم،
و کسی را به جای تو نپرستم
و در جایی استقرار نیابم
و به جای تو محبوبی و معشوقی نگیرم
و جز تو به کسی دیگر و جایی دیگر
و نقطهای دیگر آرامش نیابم
و فقط تو را بخوانم
و تو را بخواهم
و تو را پرستش کنم
و تو را بجویم…»
✍شهیددکترمصطفیچمران
@m_a_tavallaie | #مناجات
[...] و جهان، با این فراخناکیِ تنگ، با این وسعتِ حقیر، با این بلندای پست، گویی که از ابتدا هیچ نبوده است و انسان سعی بلیغ کرده تا بودش کند و دست آخر ناتوان و نالان، با درک گمبودگی خویش، افسرده بر لبهٔ تاریخ
نشست تا اصلِ اصلِ اصلِ زندگیاش پس از مرگ آغاز شود.
این است سرنوشت کوتهبین انسانی که عشق را باور نکرد و سفر را به هیچ انگاشت. گمبودگی، سرنوشت محتوم انسان در سرزمین تبعید است. انسان نفیِ بلد شد؛ چون رسم بودنِ در هستی را نیاموخته بود و تا راه سفر در نفس خود را نیاموزد، به موطنش بازگردانده نخواهد شد. دریغ که انسانِ امروز، انسان یاوهٔ گردنفرازِ ناشکیب، که با ابزارهای هولانگیزش آفاق را می تازد و در هم می پیچید، همچنان بیچاره از اذن ورود به سفر انفسی است[...].
از میان هزار هزار حرفه و مشغله، انتخاب من مسافر بودن است. مسافر بودن یعنی در هیچ کاری متوقف نماندن، یعنی اهل همهجا و ساکن هیچجا، یعنی در تب و تاب روزگار گذراندن، گذاشتن و گذشتن.
📚 کاهن معبد جینجا؛ داستان سفر ژاپن
✍وحید یامینپور
#قطره
همهٔ تمرکز و توانِ سخنرانهای مراسم روی تکرارِ کلمهٔ پیس¹ و پرهیز دادن دولتها از رفتن به سوی جنگ و سلاحهای اتمی متمرکز شده بود؛در حالی که اعضای هیئت آمریکایی، کشورِ عامل بمباران اتمی هیروشیما و ناکازاکی، در ردیف اول مراسم نشسته و پیش از آن به بنای یادبود جانباختگان هم گُل اهدا کرده بودند!
۱. peace: صُلح.
📚 کاهن معبد جینجا؛ داستان سفر ژاپن
✍وحید یامینپور
#قطره