eitaa logo
کتابخانهٔ نیمه‌شب
71 دنبال‌کننده
245 عکس
196 ویدیو
18 فایل
«جز قصور و تقصیر چیزی ندارم.» - ارتباط: @x_RF313 - بهخوان: https://behkhaan.ir/profile/x_rf313?inviteCode=7gFK2I18mE1V
مشاهده در ایتا
دانلود
اهل عادت، اهل ذکر و به تبع آن، اهل فکر نخواهند بود. تفکر، نسبت پیداکردن با حقیقت وجود و با سرچشمه‌هاست. کسی که به سردی عادت مبتلا می‌شود از سرچشمه نخواهد نوشید و چیزی از باطن زلال مناسک نصیبش نمی‌شود. انسان باید دور از عادت، مدام در غلیان باشد. در جهان ما که جهان عادت و جهان سردی‌هاست و جهان مناسک منقطع از سرچشمه‌ها و سرآغاز‌هاست و بیگانگی و بی‌خانمانی همه‌گیر شده، چگونه می‌توان به سرآغاز راهی یافت؟ بیگانگی ما با عالم تَشرُّف و انس، به دلیل زندگی ما در عالمِ عادات است و گزاف نیست اگر بگوییم عادت، همراه با نسیان و کفران انس است؛ به تعبیر دیگر، وقتی به انس کافر می‌شویم، عادت می‌کنیم. در مرحلهٔ عادت هیچ انس و قربی نیست. 📚 داستان فراموشی ص۴۴ ✍وحید یامین‌پور
کتابخانهٔ نیمه‌شب
اهل عادت، اهل ذکر و به تبع آن، اهل فکر نخواهند بود. تفکر، نسبت پیداکردن با حقیقت وجود و با سرچشمه‌ها
منظور نگاه آوینی از «نگاه ابژکتیو» این است که دانش خود بنیاد جدید در عین حال که با غروری اغواکننده، انسان را از داشتن توانایی شناخت همه چیز مطمئن می‌کند، در واقع آغاز نامرئی‌شدن حقایق و نابیناشدن انسان است و کوتاه‌شدن دست انسان از حقیقت را در پی دارد. هایدگر از این موقعیت تاریخی که بشر جدید به آن گرفتار آمده به «موجودبینی» و به توجه به فعلیت‌ها در مقابل «وجودبینی» و توجه و امکان‌ها تعبیر می‌کند. از نظر او اندیشیدنی‌ترین چیز خودِ وجود است که به ورطهٔ فراموشی سپرده شده است. 📚 داستان فراموشی ص۴۶ ✍وحید یامین‌پور
📚کتاب داستان فراموشی واقعاً در حدی نیستم بخوام راجع به این کتاب و تلاشی که نویسنده‌ی محترم برای التفات و توجه و ذکر به حق از دریچه‌ی حکمت و فلسفه کرده، نظری بدم. ولی در همین حد می‌تونم بگم کتاب فوق‌العاده‌ای بود برای یادآوری آنچه که همیشه با ماست و ما با او نیستیم. به قول علامه حسن‌زاده فقید: الهی هرکه را دیدم با خود است؛ مرا با خودت دار..! فقط یه کلمه می‌تونم بگم که عالی بود! آقای یامین‌پور عالی بود! و این تلنگری بود برای خود من که مدعی غرب‌ستیزی و دوری از فرهنگ غرب می‌کردم. و حالا تلنگری بزرگتر از اون تو خودم می‌بینم که چه حیف که معارف والای ما انقدر مهجور شدن و به فراموشی سپرده شده‌ن..این داستانیه که وقتی به فراموشی بره، حقیقت هم ما رو به فراموشی می‌بره و این آغازگرِ مرگ حقیقت بشر و انسان کامله. و چه بسیارند عبرت‌ها و چه کمند عبرت‌گیرندگان.. امید که ما از اوناش نباشیم:) اگر دوست دارید این کتاب رو بخونید، حتما لازمه یه مقدار کمی کلام و فلسفه بلد باشید..ولی نخونده باشید هم مشکل خاصی ایجاد نمی‌کنه. و اینکه کتاب ماجرای فکر آوینی رو قبل این کتاب شروع کرده باشید انس‌تون با مطالب کمی راحت‌تر خواهد بود. یاعلی:)
تشنگی اش جز به ماءٍ مَسکوُب سیراب نمی گردد و مخموری عقل زمینی جز به کَاسٍ مِن مَعین زائل نمی شود و از سوز آفتابش جز به سایه کشیده سِدرٍ مَخضود به کجا می توان پناه برد؟ مایه اصلی هنر این درد غربت است؛ غربت آدمی که با خطاب اِهبِطوُا، از دریای جوار بدین کرانه تشنه فرو افتاده است تا تشنگی عشق را در یابد؛ غربت آدمی که از دیار عدم و قدم به این منزل حادثه فرو آمده، از دارالقرار به مهبط بی قراری و عشق... و آن وصل که عاشقان می گویند حاصل نمی آید جز در مرگ، که علاج لاعلاجی هاست. تا زنده ایم هوشیاریم و هوشیار در خودی خود اسیر است و تا عقل باقی است، « خود » از میانه برنمی خیزد. مستی زوال عقل است و از این رو همرهِ بی خودی است، اما خمار مستی فانی است و حتی شُرب مدام نیز علاج درد نمی کند. تا زنده ایم هوشیاریم و هوشیار اسیر خود است، مگر آنکه شراب مرگ در کشیم که یکسره از عقل و از خود می رهاندمان؛ این سرّی است که در موُتوُا قَبلَ اَن تَموُتوُا فاش کرده اند؛ بنوشید و بمیرید: این قصه عجب شنو از بخت واژگون ما را بکشت یار به انفاس عیسوی خوش وقت بوریا و گدایی و خواب امن کاین عیش نیست در خور اورنگ خسروی - سیدالشهدای اهل قلم، سید مرتضی آوینی
انسان (سوژه) در انقیاد انضباط مدرن مرده است و ظهور این مرگ در نیست‌انگاری قرن بیستم، جنگ‌های جهانی، بی‌معنا شدن زندگی، افول خِرد سیاسی و سیطره‌ی تکنیک فراتر از اراده‌ی انسان به چشم می‌خورد. اما شگفتی اینجاست که فوکو این سخن تاریخ‌ساز خود را به نیچه نسبت می‌دهد.(انسان اختراع جدید است. اختراعی که به پایان خود نزدیک می‌شود.) او می‌گوید نیچه هرچند مرگ خدا را اعلام کرد، در واقع او مرگ انسانی را اعلام کرده که قاتل خداوند است. اشارات نیچه به سوی سوبژکتیویته، به عنوان آلت قتاله‌ی عالم غیب و ساحت ملکوت و قدس است. شاید آن هنگام که نیچه چنین گفته بود، کسی تصور نمی‌کرد در کمتر از هفتاد سال بعد، دو جنگ جهانی بزرگ با ده‌ها میلیون قربانی و ده‌ها میلیون آواره به انسان تحمیل شود. 📚 داستان فراموشی ص۱۳۹ ✍وحید یامین‌پور
عقل می‌گوید بمان و عشق می‌گوید برو... و این هر دو، عقل و عشق را، خداوند آفریده است تا وجود انسان در حیرت میان عقل و عشق معنا شود. 📚فتح خون ✍ سیدالشهدای اهل قلم، سید مرتضی آوینی
اکنون بنگر حیرت میان عقل و عشق را! اکنون بنگر حیرت عقل را و جرأت عشق را! بگذار عاقلان ما را به ماندن بخوانند... راحلان طریق عشق می‌دانند که ماندن نیز رفتن است، جاودانه ماندن در جوار رفیق اعلی، و این اوست که ما را کش‌کشانه به خویش می‌خواند. 📚فتح خون ✍ سیدالشهدای اهل قلم، سید مرتضی آوینی
عبدالله بن جعفر طیار، شوی زینب کبری (س) نیز دو فرزند خویش ـ «عون» و «محمد» ـ را فرستاد تا به موکب عشق بپیوندند و با آن دو، نامه‌ای که در آن نوشته بود: «شما را به خدا سوگند می‌دهم که از این سفر باز گردی. از آن بیم دارم که در این راه جان دهی و نور زمین خاموش شود. مگر نه این‌که تو سراج مُنیر راه‌یافتگانی؟» ... و خود از عمرو بن سعید بن عاص درخواست کرد تا امان‌نامه‌ای برای حسین بنویسد و او نوشت. راوی: عجبا! امام مأمن کرهٔ ارض است و اگر نباشد، خاكٔ اهل خویش را یک‌سره فرومی‌بلعد، و اینان برای او امان‌نامه می‌فرستند... و مگر جز در پناه حق نیز مأمنی هست؟ 📚فتح خون ✍ سیدالشهدای اهل قلم، سید مرتضی آوینی
درمان همه‌ی دردهای بشر امروز در بازگشتن به وطن ایمانی است. بشر امروز درد غربت دارد. غربت از وطن قدسی ایمان، و از همه تاسف‌بارتر این نکته‌ی ظریف است که این درد غربت به‌فراموشی انجامیده است و این خراب‌آباد را وطن پنداشته و دیگر دلش در هوای وطن حقیقی نمی‌تپد. 📚توسعه و مبانی تمدن غرب، ص۱۲۴ ✍ سیدالشهدای اهل قلم؛ سید مرتضی آوینی
دوست ندارم وقتتون رو با یه یادداشت خیلی طولانی بگیرم و دوست دارم لبّ کلام رو گفته باشم. به‌قولِ شیخ اسماعیل رمضانی بیایم ببینیم چقدر از سبک زندگیِ غربی فاصله گرفتیم؛ همونقدر مسلمونیم. حالا اگر دوست دارید بدونید چقدر مسلمونید و چقدر دغدغه‌ی مسلمون‌زندگی‌کردن تو یه مملکت اسلامی رو دارید، این کتاب برای شما نوشته شده. اما نه؛ اگر هم که دوست دارید هم‌چنان اعتقاد و ایمان‌تون با سبک زندگیِ غربی‌تون دچار اختلاف نشن و هرکدوم برای خودشون حرفی برای گفتن داشته باشن، این کتاب برای شما تجویز نشده! و چقدر من سوختم پای بعضی جملاتِ آوینی عزیز که چند ده سال پیش به امید اجرای فرامین حضرت امام در راستای رشد و ترقی جامعه‌ی اسلامی در انقلاب اسلامی، می‌نوشت «امید است بزودی انقلاب اسلامی در فلان حوزه اصلاح بشود»، «غربی که در همه‌جا «بجز در جمهوری اسلامی ایران بحمدلله» توانسته فلان مشکل را ایجاد کند» و... و تقریباً هیچکدوم از اون صحبت‌ها اجرا نشده و حتی در سنه‌ی ۱۴۰۴ هجری شمسی این مقالاتِ دهه‌ی شصت توی کشورمون مصداق داره..! پیشنهاد می‌کنم قبل از این کتاب، کتابِ «ماجرای فکر آوینی» رو خونده باشید و حداقل کمی فلسفه‌ی اسلامی بلد باشید. هرچند بلد هم نباشید مشکلی ایجاد نمی‌کنه. ولی فهم‌تون از کتاب بالاتر می‌ره. در بهخوان بخوانید: https://behkhaan.ir/reviews/e1933ec1-2ac8-4a18-91fb-d3ce60775e87?inviteCode=7gFK2I18mE1V
تکنولوژی مدرن علی‌رغم آنکه خود را نسبت به فرهنگ‌های مختلف بی‌طرف نشان می‌دهد، اما در باطنْ فرهنگ واحدی را بر زندگی بشر تحمیل می‌کند که تحمل دیگر فرهنگ‌ها را نمی‌آورد، و آن همین فرهنگی است که اکنون بر سراسر جهان احاطه یافته است. در این فرهنگ، حقیقت وجود بشر مغفول واقع می‌شود و او را جز از دریچهٔ نیازهای مادی‌اش نمی‌توان دید و این‌چنین، خواه‌ناخواه تکاملْ مفهوم «توسعه امکانات مادی» را خواهد یافت، تا آنجا که بشر حتی به بهایی هم که باید در قبال این توسعه بپردازد نمی‌اندیشد، چرا که فرصت اندیشیدن ندارد. انسان امروز فرصت اندیشیدن ندارد و همین فرهنگ واحد جهانی است که این فرصت را از او دریغ می‌دارد. 📚آغازی بر یک پایان، ص۴۶ ✍ سیدالشهدای اهل قلم؛ سید مرتضی آوینی
کتابخانهٔ نیمه‌شب
اهل عادت، اهل ذکر و به تبع آن، اهل فکر نخواهند بود. تفکر، نسبت پیداکردن با حقیقت وجود و با سرچشمه‌ها
عادات هر نوع عمل - و از جمله عبادات - را فاسد می‌کنند. حکمت وجود شیطان در عالم آن است که فرد مؤمن همواره نسبت عمل خویش را با معنای حقیقی آن تجدید کند و از گرفتار آمدن در چنبره عادات بپرهیزد. وظیفه شیطان ایجاد شک است و شک هرچند بنیان اعتقادات را سست می‌کند اما در این حال رشتهٔ یقین را مستحکم می‌دارد. تا شک نباشد کی می‌توان به یقین رسید و تا شب نباشد کی میتوان به حقیقت نور واصل شد؟ کیست که از این مجاهد بی‌نیاز باشد؟ 📚آغازی بر یک پایان؛ ص۱۶۳ ✍ سیدالشهدای اهل قلم؛ سید مرتضی آوینی