2.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
چند تا ماهی با یک حرکت 🐟
شما هم نقاشیتونو بفرستین تا توی کانال بذاریم✨
#تولد_تا_هفت_سالگی
#میوه_ی_دل_من
#خلاقیت
#مادر_خلاق
#نقاشی
╭┅───🌸—————┅╮
@MiveiyeDel_man
╰┅───🌼—————┅╯
عامل اصلی تاخیر ظهور4⃣1⃣
اصلا به ذهن خیلی از ما هم خطور نمی کند که...🔻
در کشور ما مشکل ریشه ای، عدم توانایی مومنین برای زندگی جمعی است؛
آن هم نه زندگی جمعی به معنای حداقلی کلمه، بلکه به معنای حداکثری کلمه که "کار تشکیلاتی" است.🤝
🔹مشکل ما اینجاست که خودمان را در این موضوع، رشد نداده ایم.
اصلا به ذهن خیلی از ما هم خطور نمی کند که آن رشدی که حضرت از ما انتظار دارند همین است.
#میوه_ی_دل_من
#تولد_تا_هفت_سالگی
#تربیت_اسلامی
#استاد_پناهیان
╭┅───🌸—————┅╮
@MiveiyeDel_man
╰┅───🌼—————┅╯
✅حضرت آیتالله بهجت قدسسره:
✨با کسی نشست و برخاست بکنید که همین که او را دیدید به یاد خدا بیفتید، به یاد طاعت خدا بیفتید؛
⚠️ نه با کسانی که در فکر معاصی هستند و انسان را از یاد خدا باز می دارند!
📚 بهسوی محبوب، ص۹۴
#تولد_تا_هفت_سالگی
#میوه_ی_دل_من
#آیت_الله_بهجت
╭┅───🌸—————┅╮
@MiveiyeDel_man
╰┅───🌼—————┅╯
15.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آکواریوم تاریک رو روشن کنیم🔦
#تولد_تا_هفت_سالگی
#میوه_ی_دل_من
#کاردستی
#مادر_خلاق
#بازی_سازی
╭┅───🌸—————┅╮
@MiveiyeDel_man
╰┅───🌼—————┅╯
—✧✧🌸✧ 📚 ✧🌸✧✧—
آی قصه قصه قصه📚
این داستان: مهربان با کودکان✨
#میوه_ی_دل_من
#داستان
#تولد_تا_هفت_سالگی
╭┅───🌸—————┅╮
@MiveiyeDel_man
╰┅───🌼—————┅╯
به نام خدای قاصدک🌱
خدای گل
خدای سبزه و شاپرک🕊
به نام خدای مهربان
خدای ستاره های آسمان⭐️
سلام بچه های خوبم🌷
سلام بچه های مهربونم... سلااام🤩
حال شما خوبه؟ خدا رو شکر😊
عزیزان دلم امیدوارم که همه شما سلامت باشین🥰
📖خب عزیزانم قصه ای که امشب میخوام براتون تعریف کنم اسمش هست مهربان با کودکان.
گل های من... یکی بود یکی نبود...
🏜نزدیک غروب بود هوا یکم خنک شده بود.
پدربزرگ به سینا گفت: سینا جان؟
_بله پدربزرگ
_ پسرم بیا اینجا
_بله پدربزرگ اومدم
_آقای احمدی دوستم مریض شده.😷 میخوام برم بهش سر بزنم. اگه قول میدی که سروصدا نکنی و مزاحم استراحت آقای احمدی نشی بیا باهم بریم.
_چشم پدربزرگ. من ساکتِ ساکت میشینم و اصلا حرف نمیزنم چون خیلی دوست دارم با شما بیام.
_پس آماده شو تا بریم پسرم🚶
_چشم.
☘بله بچه های من... پدربزرگ و سینا زود آماده شدن.
خونه ی آقای احمدی زیاد دور نبود فقط سه کوچه با خونه ی اونها فاصله داشت.🏘
چند دقیقه بعد سینا و پدربزرگ به خونه ی آقای احمدی رسیدن.
👴آقای احمدی از دیدن اونها خیلی خوشحال شد. اتفاقا دختر و نوه ی آقای احمدی یعنی نیما هم اونجا بودن.
نیما کنار پدربزرگش یعنی آقای احمدی نشسته بود و کارهای اون رو انجام میداد.👦
_پدربزرگ برم براتون آب بیارم قرص هاتون رو بخورین؟
_پدربزرگ تلویزیون رو براتون روشن کنم؟
_پدربزرگ اگه کاری دارین انجام بدم ها...
🏘موقع برگشتن از خونه ی آقای احمدی پدربزرگ درحالیکه دست سینا رو گرفته بود و آروم آروم بطرف خونه میرفتن گفت:
_سینا جان به یاد یه قصه افتادم. میخوای برات تعریف کنم؟
_بله پدربزرگ . من قصه خیلی دوست دارم مخصوصا قصه هایی که شما تعریف می کنین.😊
_خیلی ممنون. پس گوش کن پسرم
_چشم پدربزرگ.
_روزی مردی از یاران و دوستداران امام جعفر صادق علیه السلام به دیدن ایشون رفتن و به امام جعفر صادق گفتن:
✨ای فرزند رسول خدا من پسرم را بسیار دوست دارم و با او مهربان هستم. او هم با من بسیار مهربان است و حرف های مرا گوش می دهد و در کارها به من کمک می کند.
امام جعفر صادق فرمودن: من تا بحال خیلی پسر تو را دوست داشتم اما ازبن به بعد او را بیشتر دوست دارم.💗
_پدربزرگ؟
_جانم سینا جان؟
_پدربزرگ شما فکر می کنید امام جعفر صادق علیه السلام منو دوست داره؟
_بله پسرم. مطمئن باش که تو و همه بچه ها رو دوست داره.💖
_پدربزرگ ازین به بعد هرکاری که داشتین خودم انجام میدم باشه؟
_تو همیشه به منکمک میکنی پسرم.
اون شب تا مادر🧕داروهای پدربزرگ رو توی سینی گذاشت و یک لیوان آب کنارش گذاشت سینا گفت:
_مامان جون؟
_جانم پسرم؟ چی میخوای؟
_من میخوام داروهای پدربزرگ رو خودم ببرم.💊
_خیلی هم خوبه. بیا پسرم بفرما ببر.☺️
شب که شد سینا عینک پدربزرگ رو براش آورد و گفت:
_پدربزرگ این عینکتون.👓 الان میرم کتابتون رو هم میارم.📚
_قربون پسر گلم برم.
_پدرجون میوه میخورید براتون بیارم؟🍊
_میوه؟ بله دخترم ممنون.
_پدربزرگ من براتون میوه میارم.
_مامان شما هم هر کاری داشتید براتون انجام میدم.
_آفرین به پسر گلم.💥
_پدربزرگ من دلم میخواد مثل پسر قصه ی شما باشم. دلم میخواد امام جعفر صادق علیه السلام منو بیشتر دوست داشته باشه.
_پسر عزیزم سینا جان... هم خدا و هم امامان ما با بچه ها مهربون هستن. با بزرگترها هم مهربون هستن. ما هم باید ازونا یاد بگیریم که...
_باهم دیگه مهربون باشیم. درسته؟☺️
_بله عزیزم درسته.😊
خب بچه های من این بود قصه ما...📘
بگین ببینم شما برای بزرگترهاتون چه کارایی انجام میدین❓
👏آفرین به شما که همیشه بچه های خوبی هستین... مهربونید و کارهایی می کنید که خدا ازتون راضی باشه.😇
شما رو به خدای خوب و مهربون میسپارم. تا یک قصه دیگه خدانگهدار.👋
#میوه_ی_دل_من
#داستان
#تولد_تا_هفت_سالگی
╭┅───🌸—————┅╮
@MiveiyeDel_man
╰┅───🌼—————┅╯
عامل اصلی تاخیر ظهور5⃣1⃣
آدم شدنِ ما در تحمل جمع است‼️
آدم شدن ما در تحمل جمع است! "عَلَى اجْتِماع مِنَ الْقُلُوبِ " که حضرت فرمود، یعنی تجمع ما باید قلبی باشد؛
نه اینکه در تشکیلات، از همدیگر نفرت پیدا کنیم!🚫
چرا در یک کار جمعی از کوره در برویم و جمع را به هم بزنیم؟ چرا تحمل ما دربرابر رفیقمان کم است؟
تحملت را بالا ببر و بگذار این جمع درست بماند و تو در این جمع رشد کنی.🔆
#میوه_ی_دل_من
#تولد_تا_هفت_سالگی
#تربیت_اسلامی
#استاد_پناهیان
╭┅───🌸—————┅╮
@MiveiyeDel_man
╰┅───🌼—————┅╯