eitaa logo
مدافعان حرم 🇮🇷
32.5هزار دنبال‌کننده
31.8هزار عکس
13.3هزار ویدیو
300 فایل
اینجا قراره که فقط از شهدا درس زندگی بگیریم♥ مطمئن باشین شهدا دعوتتون کردن💌 تاسیس 16اسفند96 ارتباط👇 @Soleimaniam5 https://gkite.ir/es/9987697 تبلیغ👇 https://eitaa.com/joinchat/2294677581C1095782f6c عنایات شهدا👇 https://eitaa.com/shahiidaneh
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پیش‌بینی درست شهید فخری زاده در مورد برجام دکتر محمودرضا آقامیری (رئیس دانشکده هسته‌ای دانشگاه شهید بهشتی): شهید فخری زاده از برجام ناراحت بود و از توافق، چندان رضایت نداشت پ.ن: سطح تعامل دولت و تدبیر با دانشمند بزرگ کشور رو می‌بینید؛ حالا اینا به کنار، اونایی که با عکس شهید فخری زاده و روحانی می‌خواستن شهید رو طرفدار برجام جا بزنن چقدر بی‌شرف بودن! @Modafeaneharaam
BQACAgQAAx0CUyYOlAACJgNhp3K6zcRQYnjICMb1wNj8potHxgACbA0AAmOROVG245K8PsVpRCIE.pdf
469.9K
📝 فایل #پی_دی_اف 📌 #خلاصه_مکتوب و پیاده‌سازی شدهٔ سخنرانیِ 👤 استاد #رائفی_پور 📝 موضوع: هفت مرحلهٔ ظهور @Modafeaneharaam
‍ 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷 🥀🕊 🌹حاج رضا در 26 آبان سال 94 راهی سوریه برای دفاع از حرم عقیله بنی‌هاشم شد. قبل از رفتن با همه ما خداحافظی کردند و حتی به دیدار اهل قبور هم رفتند و یه جواریی می‌توانم بگویم خداحافظی آخر را با همه ما کردند و همه ما متوجه شده بودیم که شاید هیچ وقت حاج رضا را نبینیم. 🍃دو هفته در منطقه بود و این مصادف با حسینی بود و من و دخترم و پسرانم همگی بودیم. 💐توصیه‌های همیشگی حاج رضا و پشتیبانی از رهبر انقلاب بود. در غروب روز اربعین در ملکوتی امام حسین در آن همه شلوغی یک لحظه خوابی عجیب به سراغ من آمد و خوابم برد و در آن لحظه حاج رضا را دیدم که گفت: خانم من به رسیدم. از خواب پریدم حسی غریب و عجیب داشتم، مطمئن بودم که برای حاجی اتفاقی افتاده. فردای آن روز از کربلا برگشتیم و پسرم خبر شهادت حاجی را به من داد. 🥀حاج رضا با اصابت موشک در غروب اربعین مصادف با 10 آذر 94 به همراه شهیدان بدری و مجتبی زکوی زاده به شهادت می‌رسد. پیکر مطهر شهید بازگشت، اما به علت اصابت موشک نتوانستند قسمتی از بدن شهدا را جمع کنند و به‌خاطر همین قسمتی از اعضا در سوریه به خاک سپرده شد و قسمتی دیگر بعد از ورود به کشور در گلزار شهدای آغاجاری به خاک سپرده شد.🕊 ✏️راوی: همسرشهید 🌹 رضا_ملائی 🕊 @Modafeaneharaam
🔰رهبرانقلاب: خصوصیت مدرس چه بود؟ #مدرس خصوصیت عمده‌اش این بود که هیچ عامل ارعاب و تهدید و تطمیع و فریبگری در او اثر نمیکرد.۱۳۷۸/۱۱/۲۶ 📸تصویری از رهبرانقلاب در کنار مزار شهید مدرس @Modafeaneharaam
10M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥کشف پیکرهای مطهر ۵ شهید دوران دفاع مقدس در مناطق عملیاتی شرق دجله و شلمچه عراق 💠گروههای تفحص شهدا موفق شدند طی روزهای دوشنبه و سه شنبه ۸ و ۹ آذر ۱۴۰۰ پیکر های مطهر ۳ شهید دفاع مقدس را در منطقه شلمچه و ۲ شهید دفاع مقدس را در منطقه شرق دجله تفحص نمایند 💐شادی ارواح طیبه شهدا صلوات @Modafeaneharaam
CQACAgQAAx0CUyYOlAACJgdhp47P2ILbPNdE0IVaom0Hdp7chgACbQ0AAmOROVFoa-frnXR7SCIE.mp3
5.91M
#تلنگری #استاد_شجاعی 🎤 #استاد_عالی 🔥 یک کوتاهیِ به ظاهر ساده که "حریمِ خدا " را می‌شکند! @Modafeaneharaam
🌹 انتشار به مناسبت سالروز شهادت شهید مدافع حرم «حسین محرابی» @Modafeaneharaam
🕊 شهید "ابراهیم قائمی" شناسایی شد 💠 شهید قائمی که به‌عنوان شهید گمنام در سال ۱۳۹۰ در "دانشگاه علامه طباطبایی" دفن شده بود، از طریق انجام آزمایش DNA شناسایی شد. 🚩 ابراهیم فدای حسین(ع) شد... خاطره‌ای از زبان مادر شهید👇 🔗 http://www.tafahoseshohada.ir/fa/news/3053 @Modafeaneharaam
زیارت+عاشورا+با+صدای+علی+فانی.mp3
28.44M
قرائت زیارت عاشورا با صدای علی فانی 🌹 تقدیم به محضر آقا صاحب الزمان (عج) و شهید حاج قاسم سلیمانی و جمیع شهدای مدافع حرم🕊 33 روز مانده💔 تا سالگرد شهادت🕊 پیشنهاد ویژه👌 @Modafeaneharaam
مدافعان حرم 🇮🇷
✅ادامه داستان واقعی🌺فرار از جهنم🌺 💠قسمت پنجاه و دوم داستان دنباله دار فرار از جهنم: و من عاشق شدم .
✅ادامه داستان واقعی 🌺فرار از جهنم🌺 💠قسمت پنجاه و پنجم داستان دنباله دار فرار از جهنم: تو خدایی؟ . یک هفته تمام حالم خراب بود … جواب تماس هیچ کس حتی حاجی رو ندادم … موضوع دیگه آدم ها نبودن … من بودم و خدا … . . اون روز نماز ظهر، دوباره ساعتم زنگ زد … ساعت مچیم رو تنظیم کرده بودم تا زمان نماز ظهر رو از دست ندم … نماز مغرب مسجد بودم اما ظهر، سر کار و مشغول … هشدارش رو خاموش کردم و به کارم ادامه دادم … نمی دونستم با خودم قهرم یا خدا … همین طور که سرم توی موتور ماشین بود، اشک مثل سیلاب از چشمم پایین می اومد … . . بعد از ظهر شد … به دلم افتاد بهتره برم برای آخرین بار، یه بار دیگه حسنا رو از دور ببینم … تصمیم گرفته بودم همه چیز رو رها کنم و برای همیشه از باتون روژ برم … . از دور ایستاده بودم و منتظر … خونه اونها رو زیر نظر داشتم که حاجی به خونه شون نزدیک شد … زنگ در رو زد … پدر حسنا اومد دم در … . . شروع کردن به حرف زدن … از حالت شون مشخص بود یه حرف عادی نیست … بیشتر شبیه دعوا بود … نگران شدم پدر حسنا توی گوش حاجی هم بزنه … رفتم نزدیک تر تا مراقبش باشم … که صدای حرف هاشون رو شنیدم … حاجی سرش داد زد از خدا شرم نمی کنی؟ … . 🔷🔷🔷🔷🔷🔷🔷🔷 💠قسمت پنجاه و ششم داستان دنباله دار فرار از جهنم: سپاه شیطان . – از خدا شرم نمی کنی؟ … اسم خودت رو می گذاری مسلمان و به بنده خدا اهانت می کنی؟ … مگه درجه ایمان و تقوای آدم ها روی پیشونی شون نوشته شده یا تو خدایی حکم صادر کردی؟ … اصلا می تونی یه روز جای اون زندگی کنی و بعد ایمانت رو حفظ کنی؟ … . . و پدر حسنا پشت سر هم به من اهانت می کرد … و از عملش دفاع … . . بعد از کلی حرف، حاجی چند لحظه سکوت کرد … برای ختم کلام … من امروز به خاطر اون جوون اینجا نیومدم … به خاطر خود شما اومدم … من برای شما نگرانم … فقط اومدم بگم حواست باشه کسی رو زیر پات له کردی که دستش توی دست خدا بود … خدا نگهش داشته بود … حفظش کرده بود و تا اینجا آورده بود … دلش بلرزه و از مسیر برگرده … اون لحظه ای که دستش رو از دست خدا بیرون بکشه ، شک نکن از ایادی و سپاه شیطان شدی … واسطه ضلالت و گمراهی چنین آدمی شدی … . . . پدرش با عصبانیت داد زد … یعنی من باید دخترم رو به هر کسی که ازش خواستگاری کرد بدم؟ … . . – چرا این حق شماست … حق داشتی دخترت رو بدی یا ندی … اما حق نداشتی با این جوون، این طور کنی … دل بنده صالح خدا رو بدجور سوزوندی … از انتقام خدا و تاوانش می ترسم که بدجور بسوزی … خدا از حق خودش می گذره، از اشک بنده اش نه … . . دیگه اونجا نموندم … گریه ام گرفته بود … به خودم گفتم تو یه احمقی استنلی … خدا دروغ گو نیست … خدا هیچ وقت بهت دروغ نگفت … تو رو برد تا حرفش رو از زبان اونها بشنوی … . . با عجله رفتم خونه … وضو گرفتم و سریع به نماز ایستادم … . بعد از نماز، سرم رو از سجده بلند نکردم … تا اذان مغرب، توی سجده استغفار می کردم … از خدا خجالت می کشیدم که چطور داشتم مغلوب شیطان می شدم … 🔷🔷🔷🔷🔷🔷🔷🔷 💠قسمت پنجاه و هفتم داستان دنباله دار فرار از جهنم: به من اقتدا نکن . سرمای شدیدی خوردم … تب، سردرد، سرگیجه … با تعمیرگاه تماس گرفتم و به رئیسم گفتم حالم اصلا خوب نیست … اونقدر حالم بد بود که نمی تونستم از جام تکان بخورم … . . یک روز و نیم توی همون حالت بودم که صدای زنگ در اومد… به زحمت از جا بلند شدم … هنوز چند قدمی نرفته بودم که توی راهرو از حال رفتم … چشمم رو که باز کردم دیدم حاجی بالای سرم نشسته … . . – مرد مومن، نباید یه خبر بدی بگی مریضم؟ … اگر عادت دائم مسجد اومدنت نبود که برای مجلس ترحیمت خبر می شدم… اینو گفت و برام یکم سوپ آورد … یه روزی می شد چیزی نخورده بودم … نمی تونستم با اون حال، چیزی درست کنم … . . من که خوب شدم حاجی افتاد … چند روز مسجد، امام جماعت نداشت ولی بازم سعی می کردم نمازهام رو برم مسجد … . . اقامه بسته بودم که حس کردم چند نفر بهم اقتدا کردن … ناخودآگاه و بدون اینکه حتی یه لحظه فکر کنم، نمازم رو شکستم و برگشتم سمت شون … شما نمی تونید به من اقتدا کنید … . . نماز اونها هم شکست … پشت سرم نایستید … . – می دونی چقدر شکستن نماز، اشکال داره؟ … نماز همه مون رو شکستی … . – فقط مال من شکست … مال شما اصلا درست نبود که بشکنه … پشتم رو بهشون کردم … من حلال زاده نیستم … . . از درون می لرزیدم … ترس خاصی وجودم رو پر کرده بود … پدر حسنا وقتی فهمید از من بدش اومد … مسجد، تنها خونه من بود، اگر منو بیرون می کردن خیلی تنها می شدم… ولی از طرفی اصلا پشیمون نبودم … بهتر از این بود که به خاطر من، حکم خدا زیر پا گذاشته بشه … . . دوباره دستم رو آوردم بالا و اقامه بستم … خدایا! برای تو نماز می خوانم … الله اکبر … ⬅️ادامه دارد... @Modafeaneharaam
22.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ناگفته‌هایی از زبان فرزند شهید فخری زاده: پدرم هیچ‌گاه جلوتر از مادرم قدم برنمی‌داشت @Modafeaneharaam
ختم به نیت🔰 🌹 هدیه به حضرت فاطمه زهرا سیدت النساءالعالمین (سلام الله علیها) و مولا الموحدین امیر المومنین علی ( علیه السلام ) و برای سلامتی و تعجیل در ظهور امام زمان و حاجت قلب نازنینشون (عجل الله تعالی فرجه الشریف)❤️ مهلت: تا فردا شب ساعت۲۱ تعداد صلواتهای خود را به پی وی بفرستید @Ahmad_mashlab1115