✂️برشی از کتاب #دلتنگ_نباش👇
☘ با هم رفتند روبهروی گنبد و روی فرشهایی که پهن بود، نشستند روحالله کتاب دعا را دست زینب داد« چرا انقدر گریه کردی؟»😒
✨زینب سرش را بلند کرد و به گنبد نگاه کرد « یاد اون سالی افتادم که تنها اومدم مشهد از امام رضا خواستم یه همسر خوب سر راهم بذاره😌
🍃روحالله سرش را تکان داد «اتفاقا منم دوماه قبل از اینکه خاله تو رو بهم پیشنهاد بده، اومدم مشهد منم خیلی دعا کردم😊 عنایت امام رضا بود که خدا تو رو سر راهم قرار داد😌
❣قلبشان مملو از عشق بود عشق به امام رئوفی که حاجتش را داده بود😍 روحالله روی دو زانو نشسته بود و قرآن میخواند قرآن خواندنش که تمام شد، دستانش را رو به آسمان بلند کرد آهسته دعا میکرد زینب خیلی متوجه دعاهایش نشد☹ از بین آنها فقط یکی را شنید
#اللهمارزقناشهادةفیسبیلالله🙏
شهیدمدافعحرم #روحالله_قربانی🌹
@Modafeaneharaam