eitaa logo
مدافعان حرم 🇮🇷
32.5هزار دنبال‌کننده
31.8هزار عکس
13.3هزار ویدیو
300 فایل
اینجا قراره که فقط از شهدا درس زندگی بگیریم♥ مطمئن باشین شهدا دعوتتون کردن💌 تاسیس 16اسفند96 ارتباط👇 @Soleimaniam5 https://gkite.ir/es/9987697 تبلیغ👇 https://eitaa.com/joinchat/2294677581C1095782f6c عنایات شهدا👇 https://eitaa.com/shahiidaneh
مشاهده در ایتا
دانلود
📎فرازی از وصیتنامہ شهید مجید سلمانیان 📝 اگر مےخواهید ڪنید، فقط نڪنید⛔️! مثلا نذر ڪنید یڪ روز گناه نمےڪنم، هدیہ بہ آقا (عج)💚 از طرف خودم .... @Modafeaneharaam
7.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 #استاد_پناهیان 🏴 امسال محرم محدودیتهایی ایجاد شده ولی خدّام امام حسین علیه السلام که دست بردار نیستند... اونها خودشونو بدهکار امام حسین علیه السلام میدونند ▪️ اگر برای ایام محرم #عهدی و#نذری دارید قطعش نکنید و اگر قطع کردید باید منتظر #بلا باشید...❗😒 👈 ‌شاید امسال میخوان یه امتحان ویژه از عزاداران امام حسین(ع) بگیرند❗ @Modafeaneharaam
🌺 شهیدی که زندگی‌اش را فدای امام حسین علیه‌السلام کرد... ایام محـرّم که می‌شد، سید منصـور تمام دارایی خود‌ش رو می‌داد به تکیه‌ی محل ، و خرجِ مراسم عزاداری حضرت سیـدالشهدا علیه‌السلام می‌کرد. وقتی هم بهش اعتـراض کردم ، گفت: بـرای امـام حسیـن علیه‌السلام ، دادنِ سـر و جان هم کم است، چه رسد به پول ...🌸 🌹خاطره‌ای از زندگی شهید سیدمنصور جوادیون اصفهانی 📚منبع: کتاب سیرت شهیدان، صفحه 126 @Modafeaneharaam
مدافعان حرم 🇮🇷
✍️ #دمشق_شهرِ_عشق #قسمت_بیست_و_چهارم 💠 از اینکه با کلماتش رهایم کرد، قلب نگاهم شکست و این قطره اشک
✍️ 💠 منتظر پاسخم حتی لحظه‌ای صبر نکرد، در را پشت سرش آهسته بست و همه در و دیوار دلم در هم کوبیده شد که شیشه بغضم شکست. به او گفته بودم در جایی را ندارم و نمی‌فهمیدم چطور دلش آمد به همین سادگی راهی ایرانم کند که کاسه چشمانم از گریه پُر شد و دلم از ترس تنهایی خالی! 💠 امشب که به می‌رسیدم با چه رویی به خانه می‌رفتم و با دلتنگی مصطفی چه می‌کردم که این مدت به عطر شیرین محبتش دل بسته بودم. دور خانه می‌چرخیدم و پیش مادرش صبوری می‌کردم تا اشکم را نبیند و تنها با لبخندی ساده از اینهمه مهربانی‌اش تشکر می‌کردم تا لحظه‌ای که مصطفی آمد. ماشین را داخل حیاط آورد تا در آخرین لحظات هم از این محافظت کند و کسی متوجه خروجم از خانه نشود. 💠 درِ عقب را باز کردم و ساکت سوار شدم، از آینه به صورتم خیره ماند و زیر لب سلام کرد. دلخوری از لحنم می‌بارید و نمی‌شد پنهانش کنم که پاسخش را به سردی دادم و دیدم شیشه چشمانش از سردی سلامم مِه گرفت. در سکوتِ مسیر تا فرودگاه دمشق، حس می‌کردم نگاهش روی آینه ماشین از چشمانم دل نمی‌کَند که صورتم از داغی احساسش گُر گرفت و او با لحنی ساده شروع کرد :«چند روز پیش دو تا ماشین بمبگذاری شده تو منفجر شد، پنجاه نفر کشته شدن.» 💠 خشونت خوابیده در خبرش نگاهم را تا چشمانش در آینه کشید و او نمی‌خواست دلبسته چشمانم بماند که نگاهش را پس گرفت و با صدایی شکسته ادامه داد :«من به شما حرفی نزدم که دلتون نلرزه!» لحنش غرق غم بود و مردانه مقاومت می‌کرد تا صدایش زیر بار غصه نلرزد :«اما الان بهتون گفتم تا بدونید چرا با رفتن‌تون مخالفت نمی‌کنم. ایران تو امنیت و آرامشه، ولی معلوم نیس چه خبر میشه، خودخواهیه بخوام شما رو اینجا نگه دارم.» 💠 به‌قدری ساده و صریح صحبت می‌کرد که دست و پای دلم را گم کردم و او راحت حرف دلش را زد :«من شما رو می‌خوام، نمی‌خوام صدمه ببینید. پس برگردید ایران بهتره، اینجوری خیال منم راحت‌تره.» با هر کلمه قلب صدایش بیشتر می‌گرفت، حس می‌کردم حرف برای گفتن فراوان دارد و دیگر کلمه کم آورده بود که نگاهش تا ایوان چشمانم قد کشید و زیرلب پرسید :«سر راه فرودگاه از رد میشیم، می‌خواید بریم زیارت؟» 💠 می‌دانستم آخرین هدیه‌ای است که برای این دختر در نظر گرفته و خبر نداشت ۹ ماه پیش وقتی سعد مرا به داریا می‌کشید، دل من پیش زینبیه جا مانده بود که به جای تمام حرف دلم تنها پاسخ همین سؤالش را دادم :«بله!» بی‌اراده دلم تا دو راهی زینبیه و داریا پر کشید، که ادا شد و از بند سعد آزادم کرد، دلی که دوباره شکست و نذر دیگری که می‌خواست بر قلبم جاری شود و صدای مصطفی خلوتم را پُر کرد :«بلیط‌تون ساعت ۸ شب، فرصت دارید.» 💠 و هنوز از لحنش حسرت می‌چکید و دلش دنبال مسیرم تا ایران می‌دوید که نگاهم کرد و پرسید :«ببخشید گفتید ایران جایی رو ندارید، امشب کجا می‌خواید برید؟» جواب این سوال در حرم و نزد (سلام‌الله‌علیها) بود که پیش پدر و مادرم شفاعتم کند و سکوت غمگینم دلش را بیشتر به سمتم کشید :«ببخشید ولی اگه جایی رو ندارید...» 💠 و حالا که راضی به رفتنم شده بود، اگرچه به بهای حفظ جان خودم، دیگر نمی‌خواستم حرفی بزنم که دلسوزی‌اش را با پرسشم پس دادم :«چقدر مونده تا برسیم ؟» فهمید بی‌تاب حرم شده‌ام که لبخندی شیرین لب‌هایش را بُرد و با خط نگاهش حرم را نشانم داد :«رسیدیم خواهرم، آخر خیابون حرم پیداست!» و چشمم چرخید و دیدم حرم در انتهای خیابانی طولانی مثل خورشید می‌درخشد. 💠 پرده پلکم را کنار زدم تا حرم را با همه نگاهم ببینم و بی‌تاب چکیدن شده بود که قبل از نگاهم به سمت حرم پرید و مقابل چشمان مصطفی به گریه افتادم. دیگر نمی‌شنیدم چه می‌گوید، بی‌اختیار دستم به سمت دستگیره رفت و پایم برای پیاده شدن از ماشین پیش‌دستی کرد. او دنبالم می‌دوید تا در شلوغی خیابان گمم نکند و من به سمت حرم نه با قدم‌هایم که با دلم پَرپَر می‌زدم و کاسه احساسم شکسته بود که اشک از مژگانم تا روی لباسم جاری شده بود. 💠 می‌دید برای رسیدن به حرم دامن صبوری‌ام به پایم می‌پیچد که ورودی حرم راهم را سد کرد و نفسش به شماره افتاد :«خواهرم! اینجا دیگه امنیت قبل رو نداره! من بعد از جلو در منتظرتون می‌مونم!» و عطش چشمانم برای زیارت را با نگاهش می‌چشید که با آهنگ گرم صدایش به دلم آرامش داد :«تا هر وقت خواستید من اینجا منتظر می‌مونم، با خیال راحت زیارت کنید!»... ✍️نویسنده: @Modafeaneharaam
7.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🏴 السلام علیکِ یا فاطمة الزهرا 🏴 🏴 السلام علیکِ یا بنت رسول الله🏴 🏴السلام علیکِ یاام الحسن والحسین🏴 ⚫️ باسلام خدمت عزاداران فاطمی فرا رسیدن ایام فاطمیه (سلام الله علیها) ایام عزای مادر را خدمت شما عزیزان تسلیت عرض می نماییم. به اطلاع عزیزان میرساند ان شاءالله با عنایات خداوند متعال و نگاه لطف حضرت زهرا (س) گروه فرهنگی جهادی مدرسه علمیه نبی اعظم (ص) به مدت سه شب (۱۰/۱۴ _ ۱۰/۱۵ _ ۱۰/۱۶) در شهرک غرب، میدان صنعت برنامه موکب فاطمی را خواهد داشت عزیزان جهت پرداخت نذورات و کمک به موکب جهت پخش و هزینه کارهای میتوانند نذورات خود را به شماره کارت زیر واریز نمایند 💳 ۶۲۷۳۸۱۱۱۶۸۳۳۴۶۰۲ بنام : صادق معصومی مهر همچنین عزیزانی که نذورات غیر نقدی نظیر (آش ° شله زرد°....) دارند با شماره تماس زیر تماس حاصل فرمایند 09102182058 ▪️گروه فرهنگی جهادی نبی اعظم (ص)▪️ @Modafeaneharaam
7.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🏴 السلام علیکِ یا فاطمة الزهرا 🏴 🏴 السلام علیکِ یا بنت رسول الله🏴 🏴السلام علیکِ یاام الحسن والحسین🏴 ⚫️ باسلام خدمت عزاداران فاطمی فرا رسیدن ایام فاطمیه (سلام الله علیها) ایام عزای مادر را خدمت شما عزیزان تسلیت عرض می نماییم. به اطلاع عزیزان میرساند ان شاءالله با عنایات خداوند متعال و نگاه لطف حضرت زهرا (س) گروه فرهنگی جهادی مدرسه علمیه نبی اعظم (ص) به مدت سه شب (۱۰/۱۴ _ ۱۰/۱۵ _ ۱۰/۱۶) در شهرک غرب، میدان صنعت برنامه موکب فاطمی را خواهد داشت عزیزان جهت پرداخت نذورات و کمک به موکب جهت پخش و هزینه کارهای میتوانند نذورات خود را به شماره کارت زیر واریز نمایند 💳 ۶۲۷۳۸۱۱۱۶۸۳۳۴۶۰۲ بنام : صادق معصومی مهر همچنین عزیزانی که نذورات غیر نقدی نظیر (آش ° شله زرد°....) دارند با شماره تماس زیر تماس حاصل فرمایند 09102182058 ▪️گروه فرهنگی جهادی نبی اعظم (ص)▪️ @Modafeaneharaam
🕊🌺 یک روز زنگ زد گفت: با تعدادی دوستان بسیجی و با صفا که هستند در یک جلسه خودمانی که است به نیت شهادت گرفته‌ایم. حدودا ۱۰ یا ۱۲ جوان فوق العاده بودند که الان متوجه شدم خداوند حرف آن‌ها را خرید و من را نخرید. از آن جمع ۳ نفر به شهادت رسیدند. متوجه شدم که خداوند آن جوانان را مورد عنایت قرار داده و از این چله نشینی‌ها نتیجه گرفتند. : 🕊🌺 به که پیش با رفقایش کردند برمی‌گردد؛ یک ، برپا کردند و فقط از اهل بیت (علیهم السلام) شهادت را طلب می‌کرد. دعای هایش این بود که رقم بخورد. یکی از خصوصیات اخلاقی بارز شهید این بود که در زیادی داشت و معتقد بود که هر کاری را باید به نحو شایسته انجام دهد. ۹۴ @Modafeaneharaam
‌‌ سلام و عرض ادب و تبریک اعیاد 😍🫶 انشاالله حال دل همتون خوب باشه❤️ خواستم برای آخرین روزهای فرصت نذری یادآوری کنم⏳ با کمک و یاری شما بزرگواران تا این لحظه مبلغ ۲,۱۶۰,۰۰۰ دومیلیون و صدوشصت تومان جمع آوری شده 🌸 اگه کسی جامونده تا آخرهفته فرصت واریز و شرکت در کودکان ناتوان ذهنی هست 🟠 شماره کارت ✔️ 6280231364795244 بنام زارع خدا خیرتون بده🌷 راستی اگر مبلغی اضافه موند خرج مایحتاج این کودکان (خرید پوشک، ساخت حمام و سرویس بهداشتی و...) میشه✅ اجرتون با آقا صاحب الزمان ✨ ‌@Modafeaneharaam