eitaa logo
مدافعان حرم 🇮🇷
31.5هزار دنبال‌کننده
33.9هزار عکس
15.1هزار ویدیو
323 فایل
اینجا قراره که فقط از شهدا درس زندگی بگیریم♥ مطمئن باشین شهدا دعوتتون کردن💌 تاسیس 16اسفند96 ارتباط👇 @Soleimaniam5 https://gkite.ir/es/9987697 تبلیغ👇 https://eitaa.com/joinchat/2294677581C1095782f6c عنایات شهدا👇 https://eitaa.com/shahiidaneh
مشاهده در ایتا
دانلود
مدافعان حرم 🇮🇷
❤️(هوالعشق)❤️ #رمان_تنها_میان_داعش 🌹#قِسمَت_شَصت🌺 ⇨⇨⇨{+۱۸}⇦⇦⇦ با همان دست زخمی‌اش به زحمت موبایل
❤️(هوالعشق)❤️ 🌹🌺 ⇨⇨⇨{+۱۸}⇦⇦⇦ عباس برای چنین روزی این نارنجک را به من سپرد و ضامنش را نشانم داده بود که صدای انفجاری تنم را تکان داد. عدنان وحشتزده روی کمرش چرخید تا ببیند چه خبر شده و من از فرصت پیش آمده نارنجک را از ساک بیرون کشیدم. انگار باران خمپاره ☄ و گلوله بر سر منطقه می‌بارید که زمین زیر پایمان می‌جوشید و در و دیوار خانه به شدت می‌لرزید. عدنان مسیرِ آمده را دوباره روی زمین خزید تا خودش را به در برساند و ببیند چه خبر شده و باز در هر قدم به سمتم می‌چرخید و با اسلحه تهدیدم می‌کرد تکان نخورم. چشمان پریشان عباس یادم آمد، لحن نگران حیدر و دلشوره‌های عمو، غیرتشان برای من می‌تپید و حالا همه شهید شده بودند😔 که انگشتم به سمت ضامن نارنجک رفت و زیر لب اشهدم را خواندم.چشمانم را بستم و با همین چشم بسته، سر بریده حیدر را می‌دیدم که دستم روی ضامن لرزید و فریاد عدنان پلکم را پاره کرد. خودش را روی زمین میکشید و با چشمانی که از عصبانیت آتش گرفته بود، داد و بیداد می‌کرد:«برو اون پشت! زود باش!» دوباره اسلحه را به سمتم گرفته بود، فرصت انفجار نارنجک از دستم رفته و نمی‌فهمیدم چه شده که این‌همه وحشت کرده است. از شدت خونریزی جانش تمام شده و حتی نمی‌توانست چند قدم مانده خودش را به سمتم بکشد که با تهدیدِ اسلحه سرم فریاد زد:«برو پشت اون بشکه‌ها! نمی‌خوام تو رو با این بی‌پدرها تقسیم کنم!» قدم‌های من قوت نداشت، دیوارهای سیمانی خانه هر لحظه از موج انفجار می‌لرزید، همهمه‌ای را از بیرون خانه می‌شنیدم و از حرف تقسیم غنائم می‌فهمیدم داعشی‌ها به خانه نزدیک می‌شوند و عدنان این دختر زیبای شیعه را تنها برای خود می‌خواهد. نارنجک را با هر دو دستم پنهان کرده بودم و عدنان امانم نمی‌داد که گلنگدن را کشید و نعره زد😡:«میری یا بزنم؟»و دیوار کنار سرم را با گلوله‌ای کوبید که از ترس😰 خودم را روی زمین انداختم و او همچنان وحشیانه تهدیدم می‌کرد تا پنهان شوم. کنج اتاق چند بشکه خالی آب بود و باید فرار می‌کردم که بدن لرزانم را روی زمین می‌کشیدم تا پشت بشکه‌ها رسیدم و هنوز کامل مخفی نشده، صدای باز شدن در را شنیدم. ساکم هنوز کنار دیوار مانده و می‌ترسیدم از همان ساک به حضورم پی ببرند و اگر چنین می‌شد، فقط این نارنجک می‌توانست نجاتم دهد. با یک دست نارنجک و با دست دیگر دهانم را محکم گرفته بودم تا صدای نفس‌های وحشتزده‌ام را نشنوند و شنیدم عدنان ناله زد:«از دیشب که زخمی شدم خودم رو کشوندم اینجا تا شماها بیاید کمکم!» و صدایی غریبه می‌آمد که با زبانی مضطرب خبر داد:«دارن می‌رسن، باید عقب بکشیم!» ...🌸 @Modafeaneharaam
ختم به نیت:🔰 🌹 هدیه به حضرت زهرا (سلام الله علیها) و مولا امیرالمومنین علیه السلام و برای سلامتی و تعجیل در ظهور امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)🌺 مهلت: تا فردا شب ساعت۲۱ تعداد صلواتهای خود را به آیدی زیر بفرستید👇 @Ahmad_mashlab1115
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بی انصافی نیست چندین میلیون نفر عضو ایتا باشند و کانال شهدای گمنام ، گمنام بماند؟!😔 به کوری چشم کسانی که میخواهند یاد و خاطره شهدا رو ازبین ببرند ما درفضای مجازی هم گلزار شهدا میساااااااازیم🌹🌹 با توکل به کسانی که مفقود شدند تا ما مفقود نشویم داخل شوید 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/3894149123C6408322cfc
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شد کارِ هر روزم دعا، مثل رقیه داغِ تو دق داده مرا، مثل رقیه زل میزنم بر خاطراتِ با تو بودن با گریه های بی صدا، مثل رقیه بابایِ او بودی، برای من هم ارباب از تو وفا دیدم، وفا، مثل رقیه نام توراهرجازمین خوردم سریعاً گفتم به امید شفا، مثل رقیه کز کرده ام یک گوشه با دستانِ خالی دستانِ تو مشکل گشا، مثل رقیه دلتنگ پابوس توئم دست خودم نیست لبریزم از حال بکا، مثل رقیه بیزارم از تقدیر، از قسمت، از آنچه کرده مرا از تو جدا... مثل رقیه دادی براتِ زائرانت را به جز من افتادم از پا بی هوا، مثل رقیه درسینه دردی مشترک داریم باهم جامانده ام از کـربلا، مثل رقیه : 💔 همه راامضا كن اين گدا بهر زيارت نگران است سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، روزتون معطر بنام @Modafeaneharaam
💎حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم: روز قیامت بدترین مردم در پیشگاه خدا، کسانی هستند که مردم از ترس گزندشان به آنها احترام بگذارند 📚میزان الحکمه، ج 5 ،ص 495 @Modafeaneharaam
CQACAgQAAx0CUyYOlAACH41hPEXKyrdQx_gZ5N_bKDy_YimwQwACkA0AAhNe4VFT6R22MoHH_iAE.mp3
زمان: حجم: 8.98M
۲ 🏳 اربعین کلاسی است که در آن، انسان‌ها رفاقت و مهربانیِ فارغ از هر دین، نژاد و اختلاف را تمرین می‌کنند. 🔺آزمون این تمرینِ رفاقت کی برگزار می‌شود؟ ممکن است در این آزمون رفوزه شویم؟ 🎤 @Modafeaneharaam
🏴ماه محرم نوید به روایت خواهر شهید نوید... و غیر از پیراهن مشکی، رنگ دیگری نمی‌پوشیدی. چقدر محرم‌ها دلم برایت تنگ می‌شد. کم خانه می‌آمدی. وقتی می‌دیدمت با ذوق می‌آمدم سمتت و می‌گفتم: «به به آقا نوید، بیا ببینمت داداش گلم.» همیشه می‌گفتى: «حیفه از این فرصت محرم غافل بشیم. این روزا هرچی بیداری بکشیم بیشتر می‌بَریم!» تو بُردی نوید. بازی عاقبت به خیری را بردی. دل همه ما از نبودنت خون است؛ ولی خوشحالیم. برای خودت خوشحالیم. حالا وقتی به قاب عکست نگاه می‌کنیم، آرامش و رضایت را توی چشم‌هایت می‌بینیم. تو برای ما زنده‌تر هم شده‌ای. 🌹 📚برشی از کتاب شهید نوید خبرگزاری دفاع مقدس @Modafeaneharaam