💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸
آخــــــرین باری که می رفت جــــــبهه بدرقه اش کردم
وقت رفتن خواستم صــــورتش را ببوسم ، که یکی صداش کرد ســـــرش رو برگردوند سمت صدا ، نا خود آگاه به جای صورتش ، پشت گـــــردنش رو بوسیدم
پیکرش رو که آوردند رفتم بالای سرش ..
دیدم تـــــرکش خورده به گردنش
درست همون جایی که بوســــــیده بودم ..
مادرش تعریف میکرد ..
#شهید_مصطفی_پیش_قدم
💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸
اومده بود مرخصي بگيره ، يه نگاهي بهش کرد ، گفت : " ميخواي بري ازدواج کني ؟ "
گفت :
" بله ميخوام برم خواستگاري "
- خب بيا خواهر منو بگير !
گفت :
" جدي ميگي آقا مهدي " - به خانوادت بگو برن ببينن اگر پسنديدن بيا مرخصي بگير برو !
اون بنده خدا هم خوشحال دويده بود مخابرات تماس گرفته بود !
به خانوادش گفته بود :
" فرمانده ي لشکرمون گفته بيا خواهر منو بگير ، زود بريد خواستگاريش خبرشو به من بديد ! بچه هاي مخابرات مرده بودن از خنده!
پرسيده بود :
" چرا ميخنديد؟ خودش گفت بيا خواستگاري خواهر من ! "
گفته بودن :
" بنده خدا آقا مهدي سه تا خواهر داره، دوتاشون ازدواج کردن ، يکيشونم يکي دوماهشه !! "
#شهید_مهدی_زین_الدین
💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸
مدافعان حرم 🇮🇷
🌷یه زمانی بچه های ۱۳ ساله با گریه و زاری میرفتن جبهه
اونوقت ما عرضه نداریم فرهنگ سازی کنیم جوونامون نرن سمت جبهه دشمن !
شهدا شرمنده نیستیم
بی عرضه ایم...😔
#حرفحساب...🔍
از او پرسیدندتابهشت چقدرراه است؟گفت یک قدم.
گفتند: چطور؟
گفت: یک پایتان راکه روے نفس شیطانی
بگذارید پایدیگرتان دربهشت است..✨
بچهها ‼️
به خودتون سخت بگیرید🔴
که اون دنیا بهتون سخت نگیرن🔴
به خودتون سخت بگیرید🔴
که خدا راحت بگیره☑️
[ #حاج_حسین_یکتا ]
"من می خواهم درآینده شهید بشم"😌
جمله اش که تمام شد معلم پرید وسط حرف علی وگفت : 😕
ببین علی جان موضوع انشا این بود که #در_آینده_میخواهی_چکاره_بشی؟😄
باید درمورد یه شغل یاکار توضیح میدادی!😐
مثلا پدر خودت چه کاره است؟😃
علی سکوتش را شکست و گفت
آقا اجازه،☝️
شهید😔
#شهدا_شرمندهایم
〰❁🍃❁ 🌸 🌺 🌸 ❁🍃❁〰
🚫برداشتن چادر = سقـــــــــوط🚫
❗️گفت سخت است؛ چادرش را برداشت
❗️گفت میخواهم زیباتر شوم؛ با تیپ نامتعارف بیرون رفت
❗️گفت گرم است؛ روزه را ترک کرد
❗️گفت خوابم می آید؛ از همان نماز صبح دیگر نماز هم نخواند
♨️📛 سقوط او، برداشتن چادرش بود...
بــــــانوی محجبه سرزمینم... بـر چادر مشکی ات ، نستعلیق می نویسم عشق را ... وقتی که ... این اِحرام سیاه را می پوشی و حج شکوهمند حیــــــا را به جا می آوری ، آنگـــاه
طواف می کنند تو را صفوف فرشته ها و متبرک می کنند بال هایشان را به تـــار و پــود حریــم آسمانی ات ...
تـــو !
گمنــام ترین حاجیـــه ی ِ امروز زمـــان هستی بانـــو جــان !
بـــــــــانو... عرش ِ زیـر پــایـت ، برایـت بهشـت می شـود وقتی کـه
گـامهـایـت را بـا وِقــار روی آن می نهی...
و با هر وزش ِ چـــــــــــادرت ؛
عطـر ِخـُـدا را در فضـا می پراکنی . . .
🌺🍂🍃🌺🍃🍂🌺🍃🍂
🌹 متن بسیار زیبا 🌹
گفتم: خدا آخه این همه سختی؟ چرا؟
گفت: «انَّ مع العسر یسرا»
“قطعا با هر سختی، آسانی است.(انشراح/۶)
🌹
گفتم: واقعا؟!
گفت: «فإنَّ مع العسر یسرا»
حتما با هر سختی، آسانی است.(انشراح/۷)
🌹
گفتم: خب خسته شدم دیگه…
گفت: «لاتـقـنطوا من رحمه الله»
از رحمت من ناامید نشو.(زمر/۵۳)
🌹
گفتم: انگار منو فراموش کردی!
گفت:«اذکرونی اذکرکم»
منو یاد کن تا یادت باشم.
🌹
گفتم: تا کی باید صبر کرد؟!
گفت: « وَ ما یدریک لَعلَّ السّاعه تکون قریبا»
تو چه می دانی، شاید موعدش نزدیک باشد.(احزاب/۶۳)
«انّی اعلم ما لاتعلمون»
من چیزایی میدونم که شما نمی دونید.(بقره/ ۳۰)
🌹
گفتم: تو بزرگی و نزدیکیت برای من کوچک، خیلی دوره! تا اون موقع چی کار کنم؟
گفت: « و اتّبع ما یوحی الیک و اصبر حتی یحکم الله»
حرف هایی که بهت زدمو گوش کن، و صبر کن ببین چی حکم می کنم.
(یونس/ ۱۰۹)
🌹
ناخواسته گفتم: الهی و ربّی من لی غیرک (خدایا آخه من غیر تو کیو دارم؟!)
گفت: «الیس الله بکاف عبده»
من هم برای تو کافی ام.(زمر/۳۶)
🌺🍂🍃🌺🍃🍂🌺🍃🍂