eitaa logo
『شھید محـمدحسین محمدخآنے』
1.4هزار دنبال‌کننده
6.8هزار عکس
2.8هزار ویدیو
41 فایل
شهید محمدحسین محمدخانے [حاج عمار] ولادت ۱۳۶۴/۴/۹ ټـهران شهادت ۱۳۹۴/۸/۱۶ حلب سوریہ🕊 با حضور مادر‌بزرگـوار شهیــد🌹 خادم تبادل⇦ @shahid_Mohammad_khani_tab خادم کانال ⇦ @Sh_MohammadKhani کانال متحدمون در روبیکا⇦ https://rubika.ir/molazeman_haram313
مشاهده در ایتا
دانلود
🌼 هرشب تا یک دل سیر نبویم و نبوسمش خوابم نمی برد. تا صبح بارها و بارها از خواب بیدار می شوم و سفت تر توی بغل می گیرمش .بوی تو را می دهد. همانن پیراهنت که آخرین بار قبل رفتن پوشیده بودی. باورت می شود. هنوز که هنوز است لباس هایت پشت در اتاقمان آویزان است. مهمان هم که می آید برش نمی دارم. همه پیراهن هایت را توی کمد, مرتب همان جور که خودت چیده بودی شان, نگه داشتم. کمد کم داریم, اما دستشان نمی زنم. با همین ها زندگی می کنم. برای من مثل همان وقت ها هر روز می آیی, یکی شان را انتخاب می کنی, از کاور در می آوری, می پوشی و می روی. کسی حق ندارد به ترکیب خانه مان دست بزند, حتی بچه ها. دوست دارم همانی باشد که تو دوست داشتی. برگه های ماموریت و دست نوشته های گاه و بیگاهت همین جاست, توی کشو. درست همان جا که خودت گذاشتی. غروب که می شود می روم سروقتشان. با ثدای خودت می خوانمشان. نمی دانم شاید همه این کار ها را می کنم تا تنهایی ام را باور نکنم. شهید عبدالله باقری(بادیگارد رئیس جمهور اسبق) می باشد. کتابِ"بادیگارد"
. بھ چیزی وابسته باش كِ برات بمونه ، ارزش داشته باشه نه این دنیا که به هیچی بند نیست ..!! یه‌چیزی مثل نگاه عجل‌الله :) .
بِسْمِ‌ربِ‌الحسین💥🌤 سلام‌بابا‌سیدمھدےجان✋🏻 𝟑 صلوات‌‌به‌نیابت‌برادرشهیدمون تقدیم‌به‌ساحت‌مقدس‌امام‌عصرعج🌻
[قَالَ إِنِّى أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ‏] (خداوند) فرمود: همانا من چیزى مى ‏دانم که شما نمى‏ دانید.⇦۳۰بقره🌱🌙
‹ یــا رَفِیــقَ مَــنْ لارَفِیـــقَ لَہ ›🧡
『شھید محـمدحسین محمدخآنے』
‹ یــا رَفِیــقَ مَــنْ لارَفِیـــقَ لَہ ›🧡
. . مراخواندھ‌اۍوعاشق‌ڪردھ‌اۍ درست... امامن‌هم بین‌تمام‌دوست‌داشتنےهاۍعالم درلابلاےهزاران‌چشم نگاھ‌تورا ″انتخاب″ ڪردھ‌ام♥️🌱
انقلاب به آدم‌های اصیلِ مقاوم نیاز دارد ؛ آدم‌های خود مراقبی که استحاله نمیشوند ؛ آدم‌هایی که بی‌منت کار میکنند و به وقتش قیام می‌کنند ..!🚶🏻‍♂ ۴۶سالگیت مبارکه:)🇮🇷
🌟 در جبهه یک فرمانده ارتشی داشتیم که خیلی با ابراهیم رفیق بود. مرتب به ما سر می‌زد و ابراهیم هم حسابی او را تحویل می‌گرفت. تعجب کردم که اینها از کجا همدیگر را می‌شناسند. این فرمانده می‌گفت: ماجرای آشنایی ما به یک امر به معروف بر می‌گردد. یک بار من عمل حرامی انجام دادم و نمی‌دانستم این کار گناه است. همان روز دیدم جوانی خوش سیما از سنگر بسیجی‌ها به سمت من آمد. بعد از سلام و احوالپرسی، مقداری میوه تعارف کرد و کمی صحبت کردیم. بعد مرا از میان جمع بیرون آورد و خیلی محترمانه تذکر داد که کار من اشتباه بوده و بهتر است دیگر انجام ندهم. اینقدر با مهربانی و روی خوش تذکر داد که شیفته این جوان شدم و مرید اخلاق خوبش شدم. روایت داستان زندگی شهید ابراهیم هادی.. کتابِ"خدای‌خوبِ‌ابراهیم"
▫️بهش گفتم راضیم شهید بشی... ولی الان نه؛ تو هنوز جوونی تو جواب بهم گفت: لذتی که از شهادت برد؛ نبرد! @shahidaneh69🕊