هربار
عکسی از تو را
در رودخانه غرق میکنم
کمی پایینتر جنازهی عکاسی را
از آب بیرون میکشند . . !'
پرنده را از مرگ نجات داد و در قفس انداخت
گفت : برایت زنده بودنی در حجم مرگ ساخته ام !
مرا بسوزانم !
که گریه بند آید .
و بعد غرقم کن کنارِ ماهی ها .
مرا بسوزانم
که هیچ کم نشود ؛
بگذار اضافه شود به جانِ ماهی ها .
ابر بارنده به دریا می گفت
گر نبارم تو کجا دریایی ؟
در دلش خنده کنان
دریا گفت : ابر بارنده تو هم از مایی .
- حمید مصدق