ایتا - آبـےعزیزمن ؛

گر رود
دیده و عقل و خرد و جان ؛
تو مرو . .
- مولوی

266 مشاهده07:46

هربار
عکسی از تو را
در رودخانه غرق می‌کنم
کمی پایین‌تر جنازه‌ی عکاسی را
از آب بیرون می‌کشند . . !'

170 مشاهده10:40

ای اندوه !
آیا زانوانت از زانو زدن بر
سینه‌هایمان به درد نیامد ؟

160 مشاهده20:10

پرنده را از مرگ نجات داد و در قفس انداخت 
گفت : برایت زنده بودنی در حجم مرگ ساخته ام !

163 مشاهده04:19

هدایت شده از - هیـوٰآ -

اگھ خواستی با میرا صحبت کنۍ :
- bazmande .

600 مشاهده07:47

تا قوت صبر بود کردیم ؛
دیگر چه کنیم اگر نباشد ؟

161 مشاهده10:55

.

174 مشاهده16:44

مرا بسوزانم !
که گریه بند آید .
و بعد غرقم کن کنارِ ماهی ها .
مرا بسوزانم
که هیچ کم نشود ؛
بگذار اضافه شود به جانِ ماهی ها .

159 مشاهده06:47

کجا رفتی ای حس ِ آرامشم .

166 مشاهده08:49

ابر بارنده به دریا می گفت
گر نبارم تو کجا دریایی ؟
در دلش خنده کنان
دریا گفت : ابر بارنده تو هم از مایی .
- حمید مصدق

166 مشاهده16:28

ــ 

1 مشاهده05:50

ای با تو پیر گشتن
از هر شباب خوش تر :]

1 مشاهده08:13

مطالب بعدی