اندوه نمىتواند تا ابد شديد باقى بماند . آدم در آغاز ، هر روز اندوهناک است . سپس شروع مىكند به بازسازىِ خود !
ــ ــــــــــــــــــــــــــــ
- لنا آندرشون
آبـےعزیزمن ؛
آسایشگاه ، بیش از حد خلوت بود دیوانهها دیگر حوصله دیوانگی نداشتند ، آنها هم حقیقت را میدانستند .
بیمار ِ اتاق ۶۹ :
نالان سینه اش را فشرد :
نورِ قلبم دیر شد نیامدی :]
در نظرم ،
این شراب ِ آبی رنگ
که از کاغذِ من سرازیر شده
خون الفبا است !
بگیر آن را
بنوشش . .
که جوهر ،
شراب ِ متانت است !