آبـےعزیزمن ؛
بیمار ِ اتاق ۷۲ : میگفت چیزی راه تنفسش را بسته ؛ گلویش را آنقدر چنگ زد و فشار داد که خفه شد .
بیمار ِ اتاق ۱۳ :
اشتباه کردیم ! اشتباه کردیم ! اشتباه کردیم ما .
و آن دو کلمه دشواری که هیچ وقت جرئت گفتنش را نداشتم .
دوستت دارم !
- بوکوفسکی