🏡 خانه اهالی روایت انسان
📍 فصل یازدهم _ قسمت دوم 🟣 دعوت نکرد، اذن رفتن داد… و غربال آغاز شد شبی بود که همه منتظر حمله دشمن
📍 فصل یازدهم _ قسمت سوم
🟠 دل کندن از فرزند اسیر، ماندن کنار حسین
در میان یاران، مردی بود به نام محمد بن بشیر.
فرزندش در همان روز در منطقه ری اسیر شده بود…
و امام وقتی شنید، گفت:
«آزاد هستی… میتوانی بروی دنبال پسرت.»
📌 اما محمد گفت:
«من فدای حسین شوم،
فرزندم هم فدای راه او.»
🔻 امام اصرار نکرد.
اما برای پسر دیگر او هدیهای فرستاد…
❗️این یعنی:
امام، درد آدمها را میفهمید.
اما همراهانش را هم تنها نمیگذاشت.
و یارانش، از عزیزترین چیزشان هم دل میکندند.
❓و ما امروز…
آیا در انتخاب بین فرزند و امام،
باز هم در کنار راه حق میمانیم؟
یا برای محافظت از عزیزترینها،
از اماممان فاصله میگیریم؟
#ماجرای_حسین
#روایت_انسان
#فرو_الی_الحسین
🆔️ @Revayate_ensan_home
📍 فصل دوازدهم _ قسمت اول
🟠 دعوت، حتی از دل آتش نبرد
صبح عاشورا،
اولین تیر شلیک شد.
صدای شمشیرها بلند شد،
و قلب تاریخ پاره پاره شد.
📌 در میان غوغای جنگ،
وقتی همهچیز به خون آغشته شده،
امام فریاد زد:
«هل من ناصرٍ ینصرنی؟»
🔻 این فریاد،
برای کمک نبود.
امام، منتظر معجزه نظامی نبود،
او داشت برای آخرین بار،
دلها را صدا میزد…
صدایی برای همه دلهای آزاده
تا آخر تاریخ بشر . . .
📌 و هنوز بودند کسانی که شنیدند.
۳۲ نفر از دل اردوگاه دشمن جدا شدند.
و به امام پیوستند.
❗️اباعبدالله، حتی زیر باران نیزهها،
در حال دعوت و تربیت است.
❓و ما امروز…
در غوغای رسانهها،
در حمله به حقیقت،
ما دعوتکنندهایم؟
یا تنها تماشاگرِ پایان نور؟
#ماجرای_حسین
#روایت_انسان
#فرو_الی_الحسین
🆔️ @Revayate_ensan_home
🏡 خانه اهالی روایت انسان
📍 فصل دوازدهم _ قسمت اول 🟠 دعوت، حتی از دل آتش نبرد صبح عاشورا، اولین تیر شلیک شد. صدای شمشیرها بل
📍 فصل دوازدهم _ قسمت دوم
🟣 حر؛ وقتی مأمور دیروز، مدافع امروز میشود
جنگ آغاز شد،
و اسبها به صف شدند.
و در این میان، یک نفر در دلش آشوب افتاد…
📌 حر، همان کسی که جلوی امام را گرفته بود،
همانی که مأمور به حصر بود،
حالا دلش لرزید.
🔻 گفت:
«من بین بهشت و جهنم مخیرم…
و من بهشت را برمیگزینم،
هرچند پیکرم پارهپاره شود.»
📌 حر، اسباش را به سمت امام چرخاند.
آمد، افتاد به زمین،
و با گریه گفت:
«آیا توبهام را میپذیری؟»
و امام، خاک صورتش را پاک کرد و گفت:
«تو حرّی… هم در دنیا، هم در آخرت.»
❗️اینجا، کربلا به ما یاد داد:
دیر نیست، اگر که برگردی.
و گذشته مهم نیست،
اگر الآن راهت روشن است.
❓و ما امروز…
اگر راه را تا کنون غلط طی کرده ایم بازمیگردیم؟
آیا هنوز حر هستیم؟
#ماجرای_حسین
#روایت_انسان
#فرو_الی_الحسین
🆔️ @Revayate_ensan_home
8.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 دوگانه جنگ و صلح . . .
چه دوگانه های غلطی که بارها انسان را در طول تاریخ فریب داده . . .
#فرو_الی_الحسین
#ماجرای_حسین
#روایت_انسان
🆔️@Revayate_ensan_home
🏡 خانه اهالی روایت انسان
📍 فصل دوازدهم _ قسمت دوم 🟣 حر؛ وقتی مأمور دیروز، مدافع امروز میشود جنگ آغاز شد، و اسبها به صف شد
📍 فصل دوازدهم _ قسمت سوم
🟠 از منطق بریر تا ایثار وهب
بریر، پیرمردی بود عارف، اهل استدلال.
او به میدان آمد، نه با نیزه…
بلکه با کلام.
📌 ایستاد و با آیه و حکمت،
حریفش را به مباهله و گفتوگو فراخواند.
با منطق، بر او غلبه کرد.
اما نتیجه چه بود؟
شمشیر.
🔻 وقتی دشمن دید که نور عقل هم کارگر افتاده،
دستور داد خاموشش کنند.
و بریر، شهید شد…
نه فقط در میدان نبرد،
بلکه در میدان گفتوگو.
📌 هنوز شعله خاموش نشده بود
که نوری دیگر برخاست: وهب.
جوانی تازهمسلمان،
بیسابقه در جهاد،
اما با قلبی عاشق.
مادرش گفت:
«جز با شهادت تو، روسفید نمیشوم…»
و همسرش گفت:
«نرو، من طاقت ندارم…»
🔻 وهب رفت.
و همسرش، دلش لرزید،
او هم شمشیر کشید،
آمد به میدان، ایستاد کنار شوهرش…
📌 وهب، با دستان بریده،
او را به عقب برگرداند،
و امام، او را در آغوش گرفت و گفت:
«خدا از تو راضیست… برگرد.»
❗️کربلا فقط جایی برای شمشیر زدن نبود،
جایی بود که خانوادهها با هم، پای یک حقیقت ایستادند.
❓و ما امروز…
در میدان جهاد روایت،
در جنگ نرم ،
آیا خانوادهایم یا تنها؟
با هم میجنگیم،
یا یکی میداندار است و بقیه بازدارنده؟
وقتی دشمن، منطق و وفاداری را با شمشیر میزند،
ما هنوز کنار هم ایستادهایم؟
#ماجرای_حسین
#روایت_انسان
#فرو_الی_الحسین
🆔️ @Revayate_ensan_home
📍 فصل سیزدهم _ قسمت اول
🟠 آخرین نگاه، آخرین وصیت: حسین
در دل میدان، مسلم بن عوسجه میجنگید،
نه برای کشتن،
بلکه برای خریدن فرصت؛
شاید دلهایی هنوز قابل هدایت باشد.
📌 زخمی شد.
زمین افتاد.
و امام با حبیب بر بالینش آمدند.
🔻 امام اشک ریخت…
و حبیب خم شد تا آخرین وصیت دوستش را بشنود.
و مسلم گفت:
«اوصیک بهذا…»
با چشمان نیمهباز، اشاره کرد به امام حسین.
نه به زن و فرزند، نه به وصیتنامهای پر از دنیازدگی…
فقط گفت:
«مراقب حسین باش…»
❗️در لحظه مرگ،
همه چیز کنار میرود.
و آدم، آنچه را که واقعاً دوست دارد، نگه میدارد.
و مسلم، فقط حسین را نگه داشت…
❓و ما امروز…
اگر لحظه مرگمان فرا برسد،
چقدر ولیّ خدا، در مرکز دغدغه ماست؟
به چه وصیت میکنیم؟
#ماجرای_حسین
#روایت_انسان
#فرو_الی_الحسین
🆔️ @Revayate_ensan_home
831.1K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
غزه امروز عیان ترین سنگ محک انسان است، در کدام جبهه ایم؟ خدا یا شیطان؟
#روایت_انسان
#غزه
🆔️ @Revayate_ensan_home
🏡 خانه اهالی روایت انسان
📍 فصل سیزدهم _ قسمت اول 🟠 آخرین نگاه، آخرین وصیت: حسین در دل میدان، مسلم بن عوسجه میجنگید، نه برا
📍 فصل سیزدهم _ قسمت دوم
🟣 رأفت مولا، اصرار بنده… و عطری که ماندگار شد
جون، غلام سیاهپوست خاندان نبوت بود.
سالها در خانه علی و حسن،
و حالا در کنار حسین…
📌 روز عاشورا،
وقتی دید اصحاب یکییکی شهید میشوند،
آمد تا اجازه میدان بگیرد.
اما امام حسین با نگاهی پدرانه فرمود:
«تو در زمان رفاه، خدمت ما کردی…
نمیخواهم در سختی جنگ، کشته شوی.»
🔻 این، نه تحقیر بود،
نه ردّ مقام.
بلکه رأفتی بود از سوی مولا،
برای حفظ عزت خادمی وفادار.
📌 اما جون آرام نگرفت.
با اشک گفت:
«در نعمتها با شما بودم…
حالا که نوبت بلا رسیده،
میخواهی مرا کنار بگذاری؟»
🔻 این جمله،
امام را متاثر کرد .
اذن داد.
و با دعایی عجیب بدرقهاش کرد:
«خدایا، چهرهاش را سفید کن…
بویش را خوش گردان…
و با نیکان محشورش کن…»
📌 بعدها نوشتند:
بدن جون در میدان کربلا،
خونآلود بود…
اما بوی خوشی از او بلند بود
که دشمن را هم حیرتزده کرد.
❗️اینجا، نه رنگ مهم بود،
نه سابقه.
فقط دلِ عاشق، و زبان وفادار.
❓و ما امروز…
نسبت خادمیمان را با ولی حق چگونه تعریف میکنیم؟
بندهای برای زمان صلح،
یا جان فدایی در همه ی سختیها؟
#ماجرای_حسین
#روایت_انسان
#فرو_الی_الحسین
🆔️ @Revayate_ensan_home
✨ اللَّهُمَّ إِنَّا نَشْکُو إِلَیْكَ فَقْدَ نَبِیِّنَا صَلَوَاتُكَ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ غَیْبَةَ وَلِیِّنَا...
🌿 الغوثِ جهان را پسر فاطمه دریاب...
#خط_خیبر
#حسینیه_مبنا
#غزه
🆔️ @Revayate_ensan_home
« حســـینیه مبنــــا » ✨
توسل جمعی برای مردم مظلوم غزه
🕰 امشب، ساعت ۲۱
📖 همراه با قرائت دعای توسل
👤 سخنرانی حجت الاسلام دعاوی(پژوهشگر روایت انسان)
🤲 و استغاثه دسته جمعی برای پیروزی جبهه حق.
📌 آدرس مجازی برپا شدن خیمه حسینیه:
🔗 https://skyroom.online/ch/mrarasteh/hosseiniehmabna
#خط_خیبر
#غزه
#حسینیه_مبنا
🆔️ @Revayate_ensan_home