دو چراغ اول روشن شد... الحمدلله🌱
تیم رنشا فقط تیم تحقیق و ادیت و نشر(مجازی) نیست... تکتک افرادیم که اینجوری مایه میذارن جزئی از تیمن و در تکتک کارا شریک🌼
سلام و رحمت خدمت ممبر پیگیر و پرتلاش رنشایی! خیلی خداقوت به شما بابت زمانی که برای خوندن و فهم شبهات میذارین✨ اما بله دقیقاً خوبیِ بینهایت واسه کسایی که تازه میخوان شروع کنن همینه که قشنگ از صفر شروع میکنه و خوشابحالتون که زود و به موقع به دستتون رسید، واسه من که خیلی خیلی خیلی دیر بود. یعنی من کارمو واسه شبهات و پاسخگویی شروع کردم و دوره شبههزدگیم تموم و بینهایت تازه شروع شد! :)))
و واسهی شبهه کتکزدن خب الحمدلله که جوابو پیدا کردین، ولی منتها به لطف ایتا دقیقاً همین شبهه یه صفحهش خود به خود حذف شده و ناقص شده!🥲 پس فایل PDFش رو پایین میذارم که کامل بخونیدش؛ انشاءالله همچنان در مسیر درست موفق باشید🍃
کتک زدن زن در قرآن.pdf
حجم:
3.03M
🔔شبهه:
📌 کتک زدن زن در قرآن‼️😧
- در آیه ۳۴ سوره نساء به زدن زن،
توسط همسر اشاره شده! داستان چیه؟
#خوندنشبرهرزنشیعهایواجبه
✅ پاسخ این شبهه را ببینید و به دوستان خود هدیه دهید 💡🌱
« کاری از مجموعهٔ رُنِشــا »
🆔 @Ronesha_ir تلگرام | روبیکا
Ronesha | رُنِشا
یه وقتایی وظیفهت نشره، لایکه، فالوئه، حمایته. و اگه وظیفهتو انجام ندی، اینجا تو انحراف اون کسی ک
آیدی رنشا رو اتفاقی بیوی بعضیاتون دیدم و خیلی جالب بود که اینجوری دلی، تبلیغ کانال رو میکنین که دوستاتون یا اعضای گروههایی که توشون هستین کانالو ببینن و احیاناً یه خوراک فکری به یه شبههزده برسه ودلش آروم بگیره... ایدهتونو دوس داشتم تیم گمنام رنشا! :) اجرتون با صاحب کار...همین
Ronesha | رُنِشا
دو چراغ اول روشن شد... الحمدلله🌱 تیم رنشا فقط تیم تحقیق و ادیت و نشر(مجازی) نیست... تکتک افرادیم ک
الحمدلله چراغ سوم به مدد آقا امام حسین سلامالله هم روشن شد🌱
سلامتیِ رُنِشاییِ دغدغهمند صلوات!
Ronesha | رُنِشا
الحمدلله چراغ سوم به مدد آقا امام حسین سلامالله هم روشن شد🌱 سلامتیِ رُنِشاییِ دغدغهمند صلوات!
ایشون هم فایل سندیت غدیر رو چاپ کردن
هم فایل مربوط به شبهه محرم...
دمشون گرم!
هدایت شده از نشر آثار علامه طهرانی
✅ نجات در مراجعه و تفکّر در صحیفۀ سجّادیه است
[سالکان إلی الله مخصوصاً عالمان دینی باید] با مزاولت و تدبّر و تفکّر در صحیفۀ امامالسّاجدین قبل از نزول در گور، به فکر خودشان بیفتند، و در فکر علاج و چارهای برآیند! وگرنه سوگند به خدا و مقام عزّت و جلال او که با این درسهای متعارف و معمول حوزوی بدون بررسی و محاسبۀ نفس و طیّ طریق و منهاج اولیای راستین که صحیفۀ سجّادیّه را نصبالعین قرار داده و با آن روح خود را صیقل و جلا زدهاند، کار از پیش نمیرود و نه خود و نه دیگران تمتّع و بهرهای نخواهند یافت.
📚 امامشناسی، ج15 ص48
🆔 @allame_tehrani
#دلانه
بعد از مدتها تونستم این قبرستون قدیمی رو برم. رفتم قسمتِ پرتِ قبرستون که پر از قبرای این مدلی بود. شکسته، بدون نام و نشون، و بعضاً فقط یه مقدار سنگای کوچیک دورشون بود که نشون میداد زیر این یه کوچولو تپههای پر از خار و خاشاک، یه زمانی کسایی جسمشونو گذاشتن و منتقل شدن. باقی قبرای جدید برخیهاشون پُر از تجملات و حتی چند طبقه بودن، ولی نمیدونن که هر چقدرم بخوای متفاوت جلوهش بدی، اصل همشون یکیه دیگه :)
کلاً این قسمت قبرستون، همیشه یه دور منو از این زمینِ بازی جدا میکنه و دوباره محکم میکوبه زمین.
باهاشون حرف میزنم، درد و دل میکنم، فاتحه میخونم، و بهشون میگم:
کسی سمت شما نمیاد نه؟ کسی اصلاً شما رو نمیشناسه و معلوم نیست برای چند صد سال پیشید نه؟ کسی به فکرتون نیست و هدیهای بهتون نمیده نه؟ عب نداره، من هستم... ولی شما هم برام دعا کنین که به دعاتون نیاز دارم.
بهشون میگم الان حالتون چطوره؟ در چه وضعین؟ راضیین یا پشیمون و حسرت زده؟ اصلاً شب اول قبرتون، لحظات انتقال و جداییتون از زندگیِ فیک اینجا، چطور بود؟ بهش فکر میکنم، تحلیل میکنم، تجسم میکنم، خودمو شبیهسازی میکنم، و اینجوری درونم یه زلزلهی چند ریشتری میشه و با یه حال متحول برمیگردم...
حالا فکرشو کن، یهویی به این شخص، و امثال ایشون، کلی هدیهی معنوی برسه و درجهشونو بالا ببره و کمکشون کنه!
- حالشونو خریدارم :)
اینکه یهو بعد چند صد سال، اینهمه آدم یادت کنن، عجیب حس خوشایندی داره، اصلاً شاید واسه خودمونم همین شدا! خودمونو که جاشون بذاریم، عمیقا حس خیرخواهی درونمون شروع به جوشش میکنه و ته ته ته دلمون به این شخص و اشخاص گره میخوره و با فرستادن یه فاتحه و هدیه معنوی، ما هم در کنار اونا خوشحال میشیم و اثر خوبشو تو زندگیمون میبینیم... این حال و هوا رو داشتن، قشنگه، عجیبه، جذابه، نه؟
پس بیا با خوندن یه فاتحه، و هدیه دادنش به افراد بینامونشون که کسی نمیشناسشون و برای سالها پیشن و یا باقیات صالحات خوبی ندارن، خوشحالشون کنیم.🌱
خلاصه که این قبرستونو جلوتر میرفتم که یهو میخکوب شدم. یه مزار سفید رنگ، که اسم دختری هم اسم من بود رو با رنگ آبی خوشرنگی که دوست دارم نوشته بودن و جدیداً فوت شده بود.
هیچی دیگه، انگار بالای سر قبر خودم ایستادم، قلبم تند میزد و خداروشکر کردم که هنوز فرصت دارم و تموم نشده.
و خونواده همین شخص هماسم، مجلس روضهی امام حسینسلامالله تدارک دیدن که ثوابشو به دخترشون هدیه بدن، و منی که اصلاً قرار نبود برم، یهو جور شد و رفتم و وقتی اسم اون شخص میومد، چای میدادن و... انگار مجلس ختم خودم شرکت کردم و حال عجیبی بود.
نمیدونم، ولی اگه بهم بگن کجا واست بهشدت تلنگر آمیزه و کنفیکونت میکنه و تغییرت میده و متحولت میکنه و محرکته که رشد کنی، بدون شک میگم: قبرستون، مخصوصاً پیش قبرای شکسته و قدیمی و بینام و نشون.
هدایت شده از وحید یامین پور
گفتم: آقا چطور میشه که بعضی وقتها مثلا در زیارت حرم اهل بیت علیهمالسلام که عبادت و ذکر زیاد میشه، وسوسه و شک در معارف هم یه دفعه به ذهن آدم حمله میکنه؟
گفت: اگر از کسیکه مواد مخدر مصرف میکنه بپرسی جاییات درد میکنه میگه نه. مواد، دردش رو تسکین داده. اگر مواد رو کنار بذاره و پاکیزه بشه تازه دردها خودشو نشون میده. در حرم اهل بیت علیهمالسلام یا در ایام خاص مثل محرم آدم که لطیف میشه تازه بعضی ضعفها در عقاید خودشو نشون میده...
#بشنو_از_نی