eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.3هزار دنبال‌کننده
31.5هزار عکس
9.3هزار ویدیو
222 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @MA_Chemistry
مشاهده در ایتا
دانلود
♥بسم الله الرحمن الرحیم♥ قسمت چهل و سوم رمان ناحله به محض وا کردن در حیاط با ریحانه و محمد مواجه شدم. روسریمو تا چشام جلو کشیدم . خیلے خجالت میکشیدم. دلم نمیخواست چش تو چش شیم. محمد رو زمین نشسته بودُ و دستش رو سرش بود. عصبے سرشو انداخته بود پایین. صورتشو نمیدیدم‌. ریحانه هم رو به روش وایستاده بود و باهاش حرف میزد. حس کردم محمد الان میاد منو لِه میکنه. دلم داشت از قفسه سینم بیرون میزد‌. داشتم نگاشون میکردم که محمد متوجه حضور من شد . سرشو که آورد بالا دیدم صورتش تا بناگوش سرخه. قرمزِ قرمز. ریحانه کتکش زد ینی؟ جریان چیه یاخدا ‌‌ گریه کرده بود؟ درآنِ واحد ازجاش پاشد و با یه حرکت در حیاطو باز کرد و رفت بیرون و خیلے محکم درو بست. بے ادب !!! اون اومد داخل بدون در زدن. مگه من مقصر بودم؟؟ به من چه د لعنتییی!! اه اه اه لعنت به این شانس. ریحانه هم که حالا فهمیده بود من اومدم بیرون اومد سمتم +عه کجا؟ چرا پاشدی؟ _میخوام برم . دیر شده دیگه. خیلے مزاحمتون شدم. به داداشتم بگو که برگردن! کسے که باید میرفت من بودم ایشون چرا؟ ولے ریحانه به خدا..... نزاشت ادامه بدم دستمو کشید و بردتم تو اتاقش. دیگه اشکم در اومده بود . تا حالا هیج احدے باهام اینجورے رفتار نکرده بود . منو دید از خونه رفت بیرون درو محکم بست. بے فرهنگ . ازش بدم میومد. دلم میخواست گلدونِ تو حیاطشونو تو سرش خورد کنم خب غلط میکنم خب بیجا میکنم خب اخه این پسر خیلے فرق میکنه! اصلا واس چے قبول کردم بیام. خونشون. با خودم کلنجار میرفتم. رو به ریحانه گفتم _جزوه ها رو گذاشتم برات. خودم نمیخوامشون الان بعدا ازت میگیرم. بزار برم خواهش میکنم. +نه خیر نمیشه. داداشم گف ازت عذر خواهے کنم. خیلے عجله داشت. بعدشم اخه تا الان من هیچکدوم از دوستامو نیاورده بودم خونمون ... برا همین ... ببخشش گناه داره فاطمه . خودش حالش بدتره . رومو ازش برگردوندم و تکیه دادم به دیوار و زانوهانو بغل کردم. تو فکر خودم بودم که صداے محمد و شنیدم دوباره که داشت با باباش صحبت میکرد. خیلے مبهم بودم متوجه نمیشدم. رو به ریحانه کردمو _باشه حلال کردم. برم حالا؟ بابام بیاد ببینه نیستم شاکے میشه به خدا. +باشه باشه برو وقتتو گرفتم تو رو خدا ببخشید. پاکتے که برام به عنوان عیدے اورده بود و گذاشت تو کولمو زیپشو بست. تشکر کردم و ازش خدافظے کردم از جام پاشدم واز اتاقش بیرون رفتم . این دفعه بدونِ اینکه به کسے حتے باباش نگاه کنم رفتم سمت در که باباش دوباره صدام کرد. +حالا جدے میخواے برے ؟ _بله با اجازتون. +کسے میاد دنبالت دخترم؟ _نه باید تاکسے بگیرم برا همین زودتر دارم میرم حاج اقا. +این جا که خطرناکه نمیشه که تنها بری. داشتیم حرف میزدیم که محمد از جاش پا شد. کولشو برداشت از باباش خدافظے کرد سرشو بوسید و باباشم بهش دست داد. یه چیزے داد به ریحانه بدون اینکه حتے بم نگا کنه درو باز کرد که باباش صداش زد _محمد جان؟؟؟ با صدایے که گرفته بود گفت +جانم حاج اقا؟ _حتما الان میخواے برے گل پسر؟ +اگه اجازه بدین _مواظب خودت باشے تو راها. با سرعت نرون باشه بابا؟ +چشم حاجے من برم دیگه خیلے کار دارم. شما کارے دارین؟ _دوستِ خواهرتو تو راه میرسونی؟خیابون ما خلوته نمیشه تنها بره! محمد که تا حالا سرش پایین بود و به جوراباش نگا میکرد سرشو اورد بالا و زل زد به باباش‌. +اخه چیزه.... من خیلی..... نزاشتم ادامه بده حرفشو که بیشتر از این کنف شم . بلند گفتم _نه حاج اقا دست شما درد نکنه بیشتر ازین زحمت نمیدم خودم میرم اگه اجازه بدین خدانگهدار. اینو گفتمو سریع از خونه زدم بیرون. بنداے کفشمو بستم و رفتم سمت در حیاط. وقتے بازش کردم صداے محمدُ شنیدم. +خانم؟ با من بود؟ بهت زده برگشتم سمتش چیزے نگف سرش مث همیشه پایین بود. تو دلم یه پوزخند زدم. +پدر جان فرمودن برسونمتون. رومو برگردوندم .از حیاط رفتم بیرون. _نه مرسے خودم میرم! زحمت نمیدم. با یه لحن خاصے گفت: +چوب میزنید؟ میرسونمتون. دلم یه جورے شد . صبر کردم تا بیاد . دزدگیر ماشینشو زد. کولشو گذاشت تو صندوق و گفت +بفرمایید پشت ماشینش نشستم. داشتم به رفتارش فکر میکردم‌. سرمو تکیه دادم به پنجره ماشین و تو افکارم غرق شدم. چقدر خوبه این بشر ... فکر میکردم خیلے پست تر ازین حرفا باشه! یا شایدم یه مذهبے نماے بدبخت. صداش اکو شد تو مغزم "چوب میزنید"!!!! از کارش پشیمون شده بود دلم براش سوخت . با این اخلاقِ نامحرم گریزے اے که داشت اصلا نمیشد باهاش حرف زد. تو افکار خودم غرق بودم. که دیدم برگشته سمتِ من +خانم!!! رشته افکارم پاره شد _بله؟؟؟ +کجا برسونمتون؟ _زحمتتون شد .شریعتی! به جاده نگاه کردم دیدم وایستاده سر خیابونمون از حرفم خجالت کشیدم. خیلے شرمنده شدم. مث اینکه از دفعه ے قبلے که منو رسونده بود یادش بود که خونمون کجاست... ‌‎‌‌‌‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
- بسم قاصم الجبارین - ۰𖥸۰𖥸۰𖥸۰𖥸۰𖥸۰𖥸۰𖥸۰ اسم شهیدی که دوست داری چیه ؟! روی اسمش کلیک کن که غافلگیر میشی :) ° شهید حاج قاسم سلیمانی ❤️‍🩹 ° شهید محسن فخری زاده 🧪 ° شهید ابراهیم همت 🌹 ° شهید محمدرضا دهقان 💖 ° شهید محمد بلباسی💙 ° شهید آرمان علی وردی 🩸 ° شهید جهاد مغنیه 🤎 ° شهید عماد مغنیه 💚 ° شهید ابومهدی المهندس🌷 ° شهید محسن حججی 🌟 ° شهید مصطفی چمران 👓 ° شهید روح‌الله عجمیان 💛 ° شهید حسین پورجعفری 🧔🏻‍♂ ° شهید عباس بابایی 🛫 ۰𖥸۰𖥸۰𖥸۰𖥸۰𖥸۰𖥸۰𖥸۰ جانِ من به عکس بالا نگاه کن🌹 اگه این شهیدان رو دوست داری عضو شو تا ادامه دهنده ی راه اونها باشیم❤️
●🌷● دوست داران حاج قاسم سلیمانی عزیز ❤️ ؛ چقدر به ایشون ارادت دارید؟؟ 80درصد؟ 🟩🟩🟩🟩 100درصد؟ ⬜️⬜️⬜️⬜️ خیلی بیشتر؟ 🟥🟥🟥🟥 نظرسنجی مهمه ، حتما شرکت کنید🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣️❣️ سلام اے همه ، تمام دلم سلام اے ڪه به ،سرشته آب و گلم سلام دلبر، بیا و رحمے ڪن به پاسخے بنوازے تو قلب مشتعلم.. امام خوب هر ڪجا هستید با هزاران عشق و ارادت سلام السّلامُ عَلَیْڪَ یا صاحِبَ الزَّمانِ اَلسَّلامُ عَلَیْڪَ یا خَلیفَةَ الرَّحْمانِ ، اَلسَّلامُ عَلَیْڪَ یا شَریڪَ الْقُرْآنِ ، اَلسَّلامُ عَلَیْڪَ یا إِمامَ الْإِنْسِ وَالْجانِّ 💌💚 💛🎈 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نهج البلاغه حکمت 80 - ارزش حكمت وَ قَالَ عليه‌السلام اَلْحِكْمَةُ ضَالَّةُ اَلْمُؤْمِنِ فَخُذِ اَلْحِكْمَةَ وَ لَوْ مِنْ أَهْلِ اَلنِّفَاقِ🌹🍃 و درود خدا بر او، فرمود: حكمت گمشدۀ مؤمن است، حكمت را فراگير هر چند از منافقان باشد 🍂🌼🍂🌼🍂🌼🍂🌼🍂🌼🍂 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
💠 🔹اللّٰهُمَّ أَعِنِّى فِيهِ عَلَىٰ صِيامِهِ وَقِيامِهِ، وَجَنِّبْنِى فِيهِ مِنْ هَفَواتِهِ وَآثامِهِ، وَارْزُقْنِى فِيهِ ذِكْرَكَ بِدَوامِهِ، بِتَوْفِيقِكَ يَا هادِىَ الْمُضِلِّينَ 🔹خدایا در این ماه مرا بر روزه داری و شب‌زنده‌داری‌اش یاری ده و از لغزش‌ها و گناهانش دورم بدار و ذکرت را همواره روزی‌ام کن، به توفیقت ای راهنمای گمراهان. 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
. 💥 کلیدهای ناب و طلایی جز ۷ .
استاد معتز آقائی4_293413254921716319.mp3
زمان: حجم: 4.27M
🔹فایل صوتی تحدیر (تندخوانی قرآن کریم) 💢 استاد معتز آقایی 💢 ✅ جزء هفتم قرآن کریم