🌷شهید نظرزاده 🌷
🔰 #هادی_دلها 💠هادی را با چند طلبه ديگر مشغول مباحثه در #نجف دیدم گفت: اومدم برا شهادت! چند سال بعد
3⃣8⃣1⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
💠 ماجرای وصیت نامه ای که عمل بهش سخت بود.
#شهید_محمدهادی_ذوالفقاری🌷
🔹بخشی از #وصیت_نامه ی زیبای شهید:
«اینجانب محمدهادی ذوالفقاری وصیت میکنم که من را اگر شد ببرند #حرم امام_رضا علیه السلام #طواف بدهند و برگردانند و همینطور در نجف و سامرا و کربلا و کاظمین طواف بدهند و در #وادیالسلام نجف دفن کنند و دوست دارم نزدیک #امام باشد
🔸تمام #مستحبات انجام شود و در داخل دور قبر من #سیاهی بزنند و دستمال گریه مشکی و غیره مثل تربت بگذارند، داخل قبر من مثل #حسینیه شود و اگر شد جایی که سرم میخورد به سنگ لحد یک اسم #حضرت_زهرا(س) بگذارند که اگر سرم خورد به آن سنگ آخ نگویم و بگویم یا زهرا(س).»
🍃🌹🍃🌹
🌷شهید ذوالفقاری #وصیت های
عجیبی داشت که عمل کردنش مشکل بود.اما به خواست خدا همه اش تحقق یافت. او وصیت کرده بود قبر مرا #سیاهی بزنید و بعد مرا در آن #دفن کنید اما امکانش نبود.
🌷قبرهای نجف به شکلیست که #ماسه های سستی دارد، بادی است و مثل ماسه های کشور ما نیست.ممکن است خیلی ساده فرو بریزد.هادی در معرکه شهید شد و غسل نداشت.خودش قبلا #پرچم سیاهی تهیه کرده بود که خیلی ناگهانی پیکرش را در میان آن پرچم پیچیدند و در قبر قرار دادند.
🌷 نا خواسته کل #قبرش سیاه و وصیت شهید عملی شد.به گفته دوستانش یک #شال فاطمه الزهرا هم بود که آنرا روی صورتش گذاشتند و به خواست خودش بالای سنگ #لحد شهید با شیء ای نوشتند یازهرا
🍃🌹🍃🌹
🔻کتاب زیبای شهید رو از دست ندید
👈کتاب_پسرک_فلافل_فروش
طلبه #شهید_محمدهادی_ذوالفقاری🕊
در سامرا در درگیری با داعش بشهادت رسید 🍁
اَللّهُمَ ارزُقنا الشهاده فی طریق الحُسِین
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🌷 #طنز_جبهه 9⃣9⃣ 💠 آجیل مخصوص🍭 🌿شوخ طبعی اش باز #گل کرده بود. همه ی بچه ها دنبالش می دویدند و اصرا
🌷 #طنز_جبهه 0⃣0⃣1⃣
💠 خواهر اوشین😅
🔸آخرین روزهای عملیات #مرصاد سپری شده بودند. نفس #منافقین كوردل داشت قطع میشد.
🔹بچه های گردان روح الله داشتند آماده میشدند بروند كمك بچه های گردان امام سجاد(عليه السلام)
تازه از #مانور عملیاتی برگشته بودیم و خسته و كوفته و دلخور از اینكه نتوانستیم برویم غرب، توی #چادرهای پادگان اندیمشك لمیده بودیم.
🔸اخبار ساعت هشت شب را از #بلندگوی گردان شنیدیم. #كتری بزرگ روی اجاق داشت میجوشید.
خوردن یك شیشه مرباخوری #چایی آتشی جان میداد.
🔹شنبه شب بود و میشد رفت #حسینیه گردان پای تلویزیون نشست و یك #سریال درست و حسابی دید.
🔸شنبه ها بعد از خبر، سریال ژاپنی «سالهای دور از خانه» پخش میشد. بلندگوی #تبلیغات گردان روشن شد و صدای برادر كافشانی (از بچه های تبلیغات گردان) حالی حسابی به بچه های گردان داد.
🔹آقای #كافشانی با لحنی آرام و #پرهیجان اعلام كرد:
برادرانی كه میخواهند سریال #خواهراوشین را تماشا كنند، به حسینیه گردان😅😅
صدای انفجار خنده بچه های رزمنده بود كه به هوا بلند شد ... 😂
#لبخند_بزن_بسیجی😁
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🍃🌺🍃🌺 ما یک ماشین #پاترول سفید داشتیم🚙 و هر کس که این ماشین را میدید به ما #خرده میگرفت😒که الان زم
✨🍃✨🌹✨🌹✨🍃✨
#خاطره_مادر_شهید_صدرزاده
💢یکی از #دعاهای همیشگی مصطفی #شهادت بود
و همیشه دعای #قنوتش بود
ولی اواخر دیگه نمی گفت مامان دعا کن شهید بشم،
💢 یه روز زنگ زد گفت: مامان دعا کن اون چه که #موثرتره اتفاق بیفته، اگر شهادت مؤثرتره اتفاق بیفته 😔
💢گفتم: عزیزم معلومه اگر بمونی بیشتر میتونی #خدمت کنی ولی اگر شهید بشی...😔🌹 گفت: کسی که شهید میشه دستش بازهست و بیشتر میتونه #دستگیری کنه.
💢 #مصطفی حتی شهادت برای خودش نخواست، بخاطر اینکه بتونه دستگیری کنه.👏😔 و تازه متوجه شدم #منظورش از مؤثرتر بودن یعنی چی.
💢وقتی پیام میدن که #ماهواره رو جمع کردن از خونه و یا #حجابشون کاملتر شده
ویااینکه فعالیت فرهنگی درجهت ارزشهای اسلامی میشه،
💢 به آرزوی #مصطفی یقین پیدا کردم،
دوست داشت اون چیزی که #موثرتر بود برایش رقم بخورد🌹😔😔
پ ن: عکس فوق مربوط به #حسینیه شهیدمصطفی صدرزاده هستش که شهید با هزینه شخصی خودشون تاسیس کردن
#شهید_مصطفی_صدرزاده 🌷
#شهید_مدافع_حرم
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🌸🌸📚📖📚🌸🌸 برشی از کتاب #اسم_تو_مصطفاست ❣می گفتی : 《تو بچه ی شمالِ بارون دیده کجا سمیه خانم و منِ بچه
✍ #خاطره_شهدا
🌷یکی از کارهای مصطفی، رسیدگی به بعضی افراد #ضعیف بود
یک روز مقداری پول بهش داده بودم برای این کار، ولی فراموش کردم اتیکت بزنم،
که برای چه کاری استفاده بشه .
🌷بعداز مدتی که متوجه شد برای کار مورد نظر هزینه نشده، خیلی ناراحت و برافروخته شد و گفت: من اون دنیا چی جواب #حق_الناس رو بدم.
🌷بهش گفتم: نگران نباش من مقدارشو میدونم از طرف خودم جایگزین میکنم،
با این حال مرتب تکرار می کرد خداوند ممکن از حق خودش بگذره اما از حق بنده اش هرگز نمی گذره.
🌷یکی از ویژگی های مصطفی این بود که مواظب حق الناس باشد ، حتی اگر خیلی ناچیز باشد.
#شهید_مصطفی_صدرزاده🌷
#شهید_مدافع_حرم
پ ن: عکس متعلق است به حضور شهید در #حسینیه ای که خود شهید با هزینه #شخصی شان ساخته اند.
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#کلام_شهید: باید #خاکریزهای جنگ رابکشانیم به شهر! یعنی نسل #جدید را با #شهدا آشنا کنیم. در نتیجه ج
5⃣9⃣0⃣1⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
#فرزند_اذان
🌷....فرزند اول من در همان خانه به دنیا آمد. او دختری بود که به همراه خودش #خیر و #برکت را به خانه ما آورد. دو سال بعد همسرم باردار شد.
🌷این بار دقت نظر همسرم و خودم بیشتر شده بود. همسرم همیشه سعی مى كرد #باوضو باشد. به خواندن #قرآن و #زیارت_عاشورا مداومت داشت. من هم سعی مى كردم در کارهای خانه او را کمک کنم.
🌷بارداری همسرم ادامه داشت تا اینکه #ماه_رمضان از راه رسید. در احادیث آمده که مقدرات انسان در #شبهای_قدر تعیین مى شود. من هم در آن شبها دست به سوی آسمان بلند مى كردم؛ با سوز درونی برای همسر و فرزندی که در راه داشتم دعا مى كردم. نیمه هاى شب #بیست_و_یکم ماه رمضان بود. حال همسرم هر لحظه بدتر مى شد!!!
🌷خیلی نگران بودم. با کمک همسایه ها #قابله خبر کردیم. کمی سحری خوردم. در حیاط خانه با ناراحتی قدم مى زدم. یکدفعه صدایی بلند شد؛ که آرامش را برای من به همراه داشت. صدایی آشنا و همیشگی. الله اکبر الله اكبر....
🌷صدای الله اکبر اذان با صدایی دیگر درآمیخت! همزمان با اذان صبح، صدای گریه نوزاد بلند شد. لبخند شادی بر لبانم نقش بست. یکی از خانمها بیرون آمد و گفت: مژده، پسر است! عجب تقارن زیبایی. اذان صبح و تولد فرزند. عجیب اینکه فرزندم در همان #حسینیه به دنیا آمد.
🌷این پسر #فرزند_اذان (سيد مجتبى) بود. در بهترین ساعات و بهترین ماه و در بهترین مکان قدم به این دنیا نهاد؛ در حسینیه اى که جز ذکر خدا در آن گفته نمى شد.
🌷سید مجتبی موقع اذان صبح به دنیا آمد؛ موقع اذان مغرب به شهادت رسید و موقع اذان ظهر به خاک سپرده شد.
راوى: سید رمضان علمدار
پدر #شهيد_سيدمجتبى_علمدار🌹
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#سیره_شهدا 🌷
🔸 #حسینیه مشکل داشت، مداح🎤 هم نداشتیم.چندروزی #زیارت_عاشورا تعطیل شد⛔️وقتی فهمید، عصبانی شد و #بازخواستم کرد.
🔹می گفت: لازم نیست #حتماً یک نفر👤 خوش صدا دعا بخواند. مهم با صدای خوب خواندن نیست❌ مهم این است که توی جبهه اسلام، خواندن #زیارت_عاشورا فراموش نشود🗯
راوی: همرزم شهید
#شهید_میرقاسم_میرحسینی
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🍁🍃🍁🍃🍁🍃🍁 🔹خیمه 🏕ی ماه محرم 🏴زده شد بر دل ماباز نام تو شده #زینت هر محفل ماجز غم عشق 💓تو 🔹ما را نبو
4⃣2⃣3⃣1⃣#خاطرات_شهدا 🌷
♨️سالی که #محرم، محمدتقی سوریه بود. سفراولش بود که 56 روز طول کشید..توی #حسینیه محلمون هرشب🌙 یادی از محمدتقی می کردن و برای سلامتیش #صلوات می فرستادن..
وبرای سلامتی اون و همه ی مدافعان حرم دعا 🤲می کردن😔
♨️مخصوصا شبی🌟 که منسوب به حضرت #علی اکبر بود، جوونای #شهابالدین مسئولیت میزبانی شام دادن به عزاداران حسینی رو به عهده گرفتن. اون شب🌜 همش حرف #محمدتقی بود. چقدر اون شب براش گریه کردیم😢
♨️یه شب ما سه تا #خواهرا تو حسینیه کنار هم نشسته بودیم، گوشیم📲 زنگ خورد، شماره ی عجیبی بود پیش شمارش 1000بود، #برنداشتم بعدگوشی حمیده زنگ خورد، یه شماره شبیه مال من. اونم جواب نداد. بعد هم گوشی محبوبه زنگ خورد. هرسه تا شماره تقریباً شبیه هم بودن، هیچکدوم برنداشتیم.
♨️وقتی خونه اومدم یهو به #ذهنم اومد، نکنه از سوریه بوده باشه!!! به #زنداداش نرگس زنگ زدم و ماجرا رو گفتم.
گفت: بله این شماره ها از #سوریه هستن..کلی خودمو سرزنش کردم که حد نداشت.. #داداشم دلش هوای خواهراشو کرده بود، اما ما گوشی رو نگرفته بودیم...🌱
♨️وقتی باز به #زنداش نرگس زنگ زد، زنداداش بهش گفت که خواهرات خیلی ناراحت شدن که #گوشی رونگرفتن، ومدام خودشونو سرزنش میکنن،
محمدتقی دوباره زنگ زد این بار گوشی روگرفتم و تا تونستم #قربون صدقه ش رفتم..
♨️اون شب✨ها تا اسم #محمدتقی میومد اشکمون 😢بی اختیار جاری میشد، به همه می گفتیم تورو خدا دعا کنین، #صحیح وسالم برگرده و.. صحیح وسالم هم برگشت.
♨️اما شبهای #محرم امسال...🍃
تا اسم #محمدتقی میاد، باز اشک تو چشمامون حلقه میزنه چون خیلی دلمون براش تنگ 💔شده...😔😢
اما این بار دیگه..خیلی دوره..اون قدر دور که #صداشم نمی شنویم..گرچه حضورش وحس می کنیم ..ولی..
♨️اینک دلم 💞به یاد برادر گرفته است
شاعر از او بخوان که #دلم پر 🦋گرفته است آن #شعر را که قیمتِ دیگر گرفته است این شعر ادامه داشت اگر #گریه می گذاشت...😭
راوی: نرگس سالخورده
#شهید_محمدتقی_سالخورده🌷
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
🍃خوب درس خوند و معنای #عشق واقعی را خیلی زود پیدا کرد که در ۱۳ سالگی برای #امام_زمان نوشت "نشانی گیرنده : نمی دانم کجایی یا مهدی؟! شاید در دلم باشی، یا شاید من از تو دورم. کوچه #انتظار، پلاک یا مهدی. سلام من به یوسف گمگشته ی دل زهرا و گل خوشبوی گلستان انتظار ای دریای بیکران، آفتاب روشنی بخش زندگی من که از تلالو چشمانت که همانند خورشید صبح دم از درون پنجره های دلم عبور می کند و دل تاریک و سیاه مرا نورانی می کند. تو کلید درِ تنهایی من! من تورا محتاجم. بیا ای انتظار شبهای بی پایان و..."
🍃با #تلاوت_قرآن سیمش وصل شده بود به خود خدا! که عهد نامه می نوشت، " بیحساب پیش، انشاالله چهل روز تمام کارمو خالصانه انجام بدم تا خدای مهربون از سر تقصیرات ما بگذرد و گناهامو ببخشه. توی این چهل روز ان شاالله توفیق پیدا کنم مادام العمر #دعای_عهد و زیارت امین الله را بخوانم و..."
🍃 در ورزش #کاراته پیشرفت های چشمگیری داشت و تونست در مبارزه با شیطان مدال شهادت را از آن خود کند. صحبت از غنچه نوشکفته ای است، راضیه نام که در ۱۱ شهریور ۱۳۷۱ همراه با صدای ملکوتی #اذان در مرودشت شیراز پا به زمین گذاشت ودرشامگاه بیست و چهارم فروردین ۱۳۸۷ در «حسینیه سیدالشهدا» شیراز زمانی که نغمه «بی تو ای صاحب زمان» مداح فضای #حسینیه را عطرآگین کرده بود در اثر انفجار به شدت زخمی شده و ۱۸ روز بعد زینت مسافران آسمانی شد🕊
✍نویسنده: #سودابه_حمزه_ای
🌸به مناسبت سالروز #تولد
#شهیده_راضیه_کشاورز
📅تاریخ تولد : ۱۱ شهریور ۱٣٧۱
📅تاریخ شهادت : ۱۰ اردیبهشت ۱٣٨٧
🕊محل شهادت : شیراز
📅تاریخ انتشار : ۱۰ شهریور ۱۴۰۰
🥀مزار شهید : بهشت زهرا
#گرافیست_الشهدا #استوری_شهدایی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🍃خوب درس خوند و معنای #عشق واقعی را خیلی زود پیدا کرد که در13 سالگی برای #امام_زمان نوشت "نشانی گیرنده : نمی دانم کجایی یا مهدی ؟! شاید در دلم باشی، یا شاید من از تو دورم. کوچه #انتظار، پلاک یا مهدی. سلام من به یوسف گمگشته ی دل زهرا و گل خوشبوی گلستان انتظار ای دریای بیکران، آفتاب روشنی بخش زندگی من که از تلالو چشمانت که همانند خورشید صبح دم از درون پنجره های دلم عبور می کند و دل تاریک و سیاه مرا نورانی می کند. تو کلید درِ تنهایی من! من تورا محتاجم. بیا ای انتظار شبهای بی پایان و..."
🍃با #تلاوت_قرآن سیمش وصل شده بود به خود خدا ! که عهد نامه می نوشت، " بی حساب پیش، انشا ا.. چهل روز تمام کارمو خالصانه انجام بدم تا خدای مهربون از سر تقصیرات ما بگذرد و گناهامو ببخشه. توی این چهل روز ان شاالله توفیق پیدا کنم مادام العمر #دعای_عهد و زیارت امین ا.. را بخوانم و..."
🍃 در ورزش #کاراته پیشرفت های چشمگیری داشت و تونست در مبارزه با شیطان مدال شهادت را از آن خود کند. صحبت از غنچه نوشکفته ای است، راضیه نام که در ۱۱ شهریور ۱۳۷۱ همراه با صدای ملکوتی #اذان در مرودشت شیراز پا به زمین گذاشت ودرشامگاه بیست و چهارم فروردین ۱۳۸۷ در «حسینیه سیدالشهدا» شیراز زمانی که نغمه «بی تو ای صاحب زمان» مداح فضای #حسینیه را عطرآگین کرده بود در اثر انفجار به شدت زخمی شده و ۱۸ روز بعد زینت مسافران آسمانی شد🕊
✍نویسنده: #سودابه_حمزه_ای
🌸به مناسبت سالروز #شهادت
#شهیده_راضیه_کشاورز
📅تاریخ تولد : ۱۱ شهریور ۱٣٧۱
📅تاریخ شهادت : ۱۰ اردیبهشت ۱٣٨٧
🕊محل شهادت : شیراز
🥀مزار شهید : بهشت زهرا
#گرافیست_الشهدا #استوری_شهدایی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
♦️بسمہ رب الزهراسلام علیها ♦️
🔸به مناسبت سالروز تولد
🔸شهیده_راضیه_کشاورز
🔸تاریخ تولد : ۱۱ /۶/ ۱٣٧۱
🔸تاریخ شهادت : ۱۰ /۲/ ۱٣٨٧
🔸محل شهادت : شیراز
🔸مزار شهید : بهشت زهرا
🥀خوب درس خوند و معنای عشق واقعی را خیلی زود پیدا کرد که در ۱۳ سالگی برای امام_زمان نوشت "نشانی گیرنده : نمی دانم کجایی یا مهدی؟! شاید در دلم باشی، یا شاید من از تو دورم. کوچه انتظار، پلاک یا مهدی. سلام من به یوسف گمگشته ی دل زهرا و گل خوشبوی گلستان انتظار ای دریای بیکران، آفتاب روشنی بخش زندگی من که از تلالو چشمانت که همانند خورشید صبح دم از درون پنجره های دلم عبور می کند و دل تاریک و سیاه مرا نورانی می کند. تو کلید درِ تنهایی من! من تورا محتاجم. بیا ای انتظار شبهای بی پایان و..."
🥀با تلاوت_قرآن سیمش وصل شده بود به خود خدا! که عهد نامه می نوشت، " بیحساب پیش، انشاالله چهل روز تمام کارمو خالصانه انجام بدم تا خدای مهربون از سر تقصیرات ما بگذرد و گناهامو ببخشه. توی این چهل روز ان شاالله توفیق پیدا کنم مادام العمر دعای_عهد و زیارت امین الله را بخوانم و..."
🥀 در ورزش کاراته پیشرفت های چشمگیری داشت و تونست در مبارزه با شیطان مدال شهادت را از آن خود کند. صحبت از غنچه نوشکفته ای است، راضیه نام که در ۱۱ شهریور ۱۳۷۱ همراه با صدای ملکوتی اذان در مرودشت شیراز پا به زمین گذاشت ودرشامگاه بیست و چهارم فروردین ۱۳۸۷ در «حسینیه سیدالشهدا» شیراز زمانی که نغمه «بی تو ای صاحب زمان» مداح فضای #حسینیه را عطرآگین کرده بود در اثر انفجار به شدت زخمی شده و ۱۸ روز بعد زینت مسافران آسمانی شد🕊
<<برای سلامتی امام عصر عجل الله...>>
هدیه به ارواح مطهر شهدا....امام شهدا....
شهیده سرافراز<<راضیہ کشاورز>>
<<صلــــــــــوات>>
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
خبر دارید... .
.
هنوز که هنوز است #حمید_باکری از #عملیات فاتحانه خیبر بر نگشته... .
..
خبر دارید که #غلامحسین_توسلی آن دلیرمرد
خطه #جنوب مهمان نهنگ های خلیج فارس شد و برنگشت...
.
..از #ابراهیم_هادی خبری دارید... .
..
بعد از اینکه یارانش را از #کانال_کمیل به عقب بازگرداند
دیگر کسی او را ندید...
از جوانانی که خوراک کوسه های #اروند شدند خبری دارید... .
.هنوز از #شلمچه صدای #اذان بچه ها می آید... .
.
.هنوز صدای مناجات #رزمندگان از #حسینیه
#حاج_همت به گوش می رسد... .
.
.هنوز وصیت نامه شهدا خشک نشده؛
#خواهرم #حجاب.... #برادرم #نگاه....
هنوز که هنوز است #شهدا می ترسند
از اینکه #رهبر رو تنها بگذاریم... .
و هنوز که هنوز است
شهدا بند پوتینهایشان را باز نکرده اند
و منتظر منتقم #حسین علیه السلام هستند تا دوباره در رکابش شهید شوند.....
#بیاییم_گناه_نکنیم
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh