🌷شهید نظرزاده 🌷
جشن تولد فرزندان #شهدای_مدافع_حرم با حضور عموی فیتیله ای(فروتن) در منزل شهید میثم نجفی برگزار شد. ت
#شب_یلدا
💞میثم جان، پارسال فکر میکردم #شب_یلدایمان با سالهای قبل فرق میکند، فکر میکردم در این شب طولانی #3نفره شده باشیم، ⚡️اما اصلا به ذهنم خطور نمیکرد که برای همیشه قرار است شب یلدای دونفره👥 داشته باشم
💞اما نه #باتو، بلکه با #دخترت، دختری که شب یلدا، طولانیترین شب سال به دنیا آمد👶 حالا امسال شب یلدا، شب تولد🎉 تنها دخترت هست و باید #بدون_تو برایش تولد بگیرم. ای کاش دیگر این طولانیترین شب تبدیل شود به #کوتاه_ترین شب، که زود بگذرد و چه سخت میگذرد😔
#شهید_میثم_نجفی
#دلنوشته_همسر_شهید 95
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
❣️ #پــدرم گاهے جزئيات را فراموش ميڪنم اما چهره ات موقع #خنديدن چيز جزئي نيست ڪه بتوان #فراموش ڪرد .
#دلنوشته_همسر_شهيد:
🌷سربندش رو بسته بود،
اومد در حالي كه #قاب_عكست رو بغل كرده بود،"گفتم مواظب باش الان ميوفته روي پاهات خيلي سنگينه"
🌷عزيزم چكار به قاب عكس بابا داري
گفت ميخوام با بابا سجادم #سلفي بگيرم.
حرفي براي گفتن نداشتم
🌷قاب عكست رو گذاشت كنار ديوار و نشست #كنارت و عكس دو نفري كه ميخواست رو گرفت
🌷گفت مامان عجب عكسي شد
ببين انگار بابا سجاد منو #بغل كرده
انگار نشستم روي پاهاش
#نازدانه
#شهید_سيدسجاد_حسينی🌷
#شهید_مدافع_حرم
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🔴دلتنگ پدر شده بود با "بغض و گریه" خوابید 🔻به روایت همسر شهید: دلتنگی خانواده شهدا هیچگاه رفع
💔 #دلنوشته_همسر_شهید
🌷سعید جان امروز که ساک وسایلت رو باز کردم تا #قمقمه باشگاهت روبه حسین بدم، دیدم چشمای حسین برق خاصی زد و باخوشحالی قمقمه رو تو دستش گرفت و پُرِ آبش کرد و گفت مامان ، قمقمه آب بابا از این خوباست، مراقبش هستم و حواسم هست...
🌷 احساس کردم با #انرژی بیشتری امروز باشگاه رفت.
سعیدم هر روز که میگذره حسینمون بیشتر #شبیهت میشه.
🌷رفتارش نگاهش کاراش همه یادآور خودته ... ؛
یادته میخواستی باشگاه بری ساکت رو برات میبستم وآماده میکردم
یادش بخیر چقدر زود گذشت... 😢
#شهید_سعید_انصاری 🌷
#شهید_مدافع_حرم
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
#دلنوشته_همسر_شهيد:
سربندش رو بسته بود،
اومد در حالي كه قاب عكست رو بغل كرده بود،"گفتم مواظب باش الان ميوفته روي پاهات خيلي سنگينه"
عزيزم چكار به قاب عكس بابا داري
گفت ميخوام با ، بابا سجادم سلفي بگيرم.🙂
حرفي براي گفتن نداشتم😔
قاب عكست رو گذاشت كنار ديوار و نشست كنارت و عكس دو نفري كه ميخواست رو گرفت💔
گفت مامان عجب عكسي شد🙂
ببين انگار بابا سجاد منو بغل كرده
انگار نشستم روي پاهاش🙂😭
شهیدمدافعحرم
#سيد_سجاد_حسيني
#نازدانه
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh