🌸ز یک #مشرق نمایان شد
🍃دو خورشید جهان آرا
🌺که رخت #نور پوشاندند
🍃بر تن آسمان ها را💫
🌸دو مرآت جمال #حق
🍃دو دریای کمال حق
🌺 #دونور لایزال حق
🍃دو شمع🕯 جمع محفل ها
🌸دو #وجه الله ربانی
🍃دو سرّ الله #سبحانی
🌺دو رخسار سماواتی
🍃دو انسان خدا سیما😍
🌸دو عیسی دم، دو موسی ید
🍃دو #حسن_خالق سرم
🌺یکی #صادق یکی #احمد
🍃یکی عالی یکی اعلا👌
🌸یکی بنیانگر مکتب 📚
🍃یکی آرنده ی #مذهب
🌺یکی انوار را مشعل
🍃یکی #اسرار را گویا
🌸یکی از مکه🕋 انوار
🍃رخش تابید در عالم
🌺یکی شد در #مدینه
🍃آفتاب طلعتش پیدا
💞در شام ولادت دو قطب عالم تبریک به #صاحب_الزمان(عج) باید گفت
🌸میلاد #پیامبر_رحمت(ص) و #صادق_آل_محمد(ع) بر شما و همه مسلمانان جهان مبارک
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
مداحی آنلاین - درد و دل با امام زمان - علیمی.mp3
4.92M
⏯ #درد و دل با #امام_زمان(عج)
🌾کدوم آقا
🌾یا #صاحب_الزمان
🎤 #حمید_علیمی
بسیار دلنشین👌
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
شهیدی که به دیدار امام زمان نائل آمد و امام زمان هدیه اش را پذیرفتند. #شهید_خانمیرزا_استواری🌷 #بخو
5⃣5⃣2⃣1⃣ #خاطرات_شهدا🌷
💠فرمانده امام زمان عجل الله فرجه 🇮🇷
🔰نامش #خانمیرزا_استواری بود، هرگز ندیدمش ⚡️اما بعد از عملیات #کربلای_پنج وصیت نامه اش📜 را بطوراتفاقی خواندم چندجمله مراتکان💓 داد!!!
🔰سلام بر مولایم #صاحب_الزمان عجل الله فرجه که #زیارتش را نصیب من کرد!!! و بر من منت گذاشت. وسلام برآن مولایی که عزیزترین چیز من یعنی قرآنی📖 که هدیه بود و همیشه باخود داشتم را آنحضرت به رسم هدیه🎁 از من #قبول_کرد!!!!
🔰عزیزان، برادران، امام زمان علیه السلام در #جبهه ها حضوردارد✅ و ماهمه زیر #پرچم آن بزرگوار هستیم. #خدایا توشاهدی، من درطول عمرم چشمم به نامحرم نیفتاده🚫 زیرا باتو عهد بستم که دردنیا ازدواج نکنم❌ وفقط با حورالعین ازدواج کنم💍!!! خدایا سپاست که توفیق دادی نمازم📿 را همیشه در #اول_وقت بخوانم...
🔰سرتا پا اشتیاق شدم تا #قبرش را زیارت کنم..فقط شنیدم اهل مرودشت #شیراز هست رفتم و درگلزار شهدای🌷 مرودشت قبرش راپیدا و زیارت کردم😃 نشانه خانه شان🏡 پرسیدم و پیدا کردم خانه ای بسیار #ابتدایی وزندگی تقریبا روستایی عشایری از نام #شهید هم معلوم بود ترک بودند. در را بازکردند گفتم: منزل #شهیداستواری⁉️
🔰گفتند: بله. گفتم:آمده ام #خانه_شهید دقایقی بنشینم باروی باز پذیرفتند. #برادرش بود وهیچکس جز او در منزل نبود❌ گفتم #وصیتنامه اش من رابه اینجا کشانده. برادرش متوجه حال وهوای من شد.
🔰گفت ایکاش #مادرم الان می بود تا به جای من اوتعریف می کرد. گفتم: اشکال ندارد🚫 حرف شما #سند هست.ابتدا پرسیدم موضوع قرآن هدیه ای🎁 چیست؟؟؟گفت برادرم #دانشجو بود ونیز ورزشکارهم🏓 بود سابقه جبهه و مجروحیت💔 زیاد داشت زمانی مجروحان جنگی را به زیارت #امام_خمینی می برند.
🔰برادرم تعریف کرد در حسنیه #جماران همه دریک صف بودند وامام هم روی صندلی🛋 نشسته بودند. رزمندگان هریکی به نوبت دست امام را #می_بوسیدند و میرفتند. وقتی نوبت به من رسید👤 دیدم باکمال تعجب😧 #امام ازجابرخواستند دوقدم جلو امدند وخواستند دست من ببوسند.
🔰من #شرمنده شدم ونگذاشتم من خم شدم و #پای_امام رابوسیدم. امام انجا به من قرآن کوچکی📕 هدیه دادند خیلی برایم تعجب بود که چطور امام این برخوردبامن داشتند⁉️میدانستیم که این قران راخیلی دوست دارد (شهید) و همیشه #باخودش همراه دارد و بعد ما هم در وصیتش خواندیم که درجبهه به امام عصر (ع) هدیه داده است💞
#شهید_خانمیرزا_استواری🌷
شادی روحش #صلوات
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
❣﷽❣ 📚 #رمان 💥 #تنها_میان_داعش #11قسمت_یازدهم 💠 و صدای عباس بهقدری بلند بود که حیدر شنید و ساکت شد
❣﷽❣
📚 #رمان
💥 #تنها_میان_داعش
2⃣1⃣#قسمت_دوازدهم
💠 فرصت همصحبتیمان چندان طولانی نشد که حلیه دنبالم آمد و خبر داد امشب همه برای نماز مغرب و عشاء به مقام #امام_حسن (علیهالسلام) میروند تا شیخ مصطفی سخنرانی کند.
💢 به حیدر که گفتم خواست برایش دو رکعت نماز حاجت بخوانم و همین که قدم به حیاط مقام گذاشتم، با خاطره حیدر، خانه خیالم به هم ریخت.
💠 آخرین بار غروب روزی که عقد کردیم با هم به مقام آمده بودیم و دیدن این گنبد سفید نورانی در آسمان نیلی نزدیک اذان مغرب، بر جراحت جالی خالی حیدر نمک میپاشید.
💢نماز مغرب و عشاء در فضای غریبانه و عاشقانه مقام اقامه شد در حالی که میدانستیم #داعش دور تا دور شهر اردو زده و اینک ما تنها در پناه امام حسن (علیهالسلام) هستیم.
💠 همین بود که بعد از نماز عشاء، قرائت دعای فرج با زمزمه گریه مردم یکی شده و به روشنی حس میکردیم صاحبی جز #صاحب_الزمان (روحیفداه) نداریم.
💢شیخ مصطفی با همان عمامهای که به سر داشت، لباس رزم پوشیده بود و بلافاصله شروع به سخنرانی کرد :«ما همیشه خطاب به #امام_حسین (علیهالسلام) میگفتیم ای کاش ما با شما بودیم و از شما #دفاع میکردیم! اما امروز دیگه نیاز نیست این حرف رو بزنیم، چون ما امروز با #اهل_بیت (علیهمالسلام) هستیم و از #حرم شون دفاع میکنیم! ما به اون چیزی که آرزو داشتیم رسیدیم، امروز این مقام و این شهر، حرم اهل بیت (علیهمالسلام) هست و ما باید از اون دفاع کنیم!»
💠 گریه جمعیت بهوضوح شنیده میشد و او بر فراز منبر برایمان #عاشقانه میسرود :«جایی از اینجا به #بهشت نزدیکتر نیست! دفاع از حرم اهل بیت (علیهمالسلام) عین بهشت است! ۱۴۰۰ سال پیش به خیمه امام حسن (علیهالسلام) حمله کردن، دیگه اجازه نمیدیم دوباره به مقام حضرت جسارت بشه! ما با خونمون از این شهر دفاع میکنیم!»
💢شور و حال #شیعیان حاضر در مقام طوری بود که شیخ مصطفی مدام صدایش را بلندتر میکرد تا در هیاهوی جمعیت به گوش همه برسد :«داعش با چراغ سبز بعضی سیاسیون و فرماندهها وارد #عراق شد، با خیانت همین خائنین #موصل و #تکریت رو اشغال کرد و دیروز ۱۵۰۰ دانشجوی شیعه رو در پادگان تکریت قتل عام کرد! حدود چهل روستای اطراف #آمرلی رو اشغال کرده و الآن پشت دیوارهای آمرلی رسیده.»
💠 اخبار شیخ مصطفی، باید دلمان را خالی میکرد اما ما در پناه امام مجتبی (علیهالسلام) بودیم که قلبمان قرص بود و او همچنان میگفت :«یا باید مثل مردم موصل و تکریت و روستاهای اطراف تسلیم بشیم یا سلاح دست بگیریم و مثل #سیدالشهدا (علیهالسلام) مقاومت کنیم! اگه مقاومت کنیم یا پیروز میشیم یا #شهید میشیم! اما اگه تسلیم بشیم، داعش وارد شهر میشه؛ مقدساتمون رو تخریب میکنه، سر مردها رو میبُره و زنها رو به اسارت میبَره! حالا باید بین #مقاومت و #ذلت یکی رو انتخاب کنیم!»
💢و پیش از آنکه کلامش به آخر برسد فریاد #هیهات_من_الذله در فضا پیچید و نه تنها دل من که در و دیوار مقام را به لرزه انداخت. دیگر این اشک شوق #شهادت بود که از چشمه چشمها میجوشید و عهد نانوشتهای که با اشک مردم مُهر میشد تا از شهر و این مقام مقدس تا لحظه شهادت دفاع کنند.
💠 شیخ مصطفی هم گریهاش گرفته بود، اما باید صلابتش را حفظ میکرد که بغضش را فروخورد و صدا رساند :«ما اسلحه زیادی نداریم! میدونید که بعد از اشغال عراق، #آمریکاییها دست ما رو از اسلحه خالی کردن! کل سلاحی که الان داریم سه تا خمپاره، چندتا کلاشینکف و چندتا آرپیجی.» و مردم عزم مقاومت کرده بودند که پیرمردی پاسخ داد :«من تفنگ شکاری دارم، میارم!» و جوانی صدا بلند کرد :«من لودر دارم، میتونم یکی دو روزه دور شهر خاکریز و خندق درست کنم تا داعش نتونه وارد بشه.»
💢 مردم با هر وسیلهای اعلام آمادگی میکردند و دل من پیش حیدرم بود که اگر امشب در آمرلی بود فرمانده رشید #مدافعان شهر میشد و حالا دلش پیش من و جسمش دهها کیلومتر دورتر جا مانده بود.
💠 شیخ مصطفی خیالش که از بابت مقاومت مردم راحت شد، لبخندی زد و با آرامش ادامه داد :«تمام راهها بسته شده، دیگه آذوقه به شهر نمیرسه. باید هرچی غذا و دارو داریم جیرهبندی کنیم تا بتونیم در شرایط #محاصره دووم بیاریم.» صحبتهای شیخ مصطفی تمام نشده بود که گوشی در دستم لرزید و پیام جدیدی آمد.
💢عدنان بود که با شمارهای دیگر تهدیدم کرده و اینبار نه فقط برای من که #خنجرش را روی حنجره حیدرم گذاشته بود :«خبر دارم امشب #عروسیات عزا شده! قسم میخورم فردا وارد آمرلی بشیم! یه نفر از مرداتون رو زنده نمیذاریم! همه دخترای آمرلی #غنیمت ما هستن و شک نکن سهم من تویی! قول میدم به زودی سر پسرعموت رو برات بیارم! تو فقط عروس خودمی!»...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🌻🌱 🌱 🌙 #رسم_شیدایـے دشمنان نمےدانند و نمیفهمند❗️ کہ ما براے شهادت مسابقہ میدهیم و #وابستگے نداریم و
🖇سلام سردار
امروز چند #خطی برایت حرف دارم.
امروزی که به قول #سردار شهید سلیمانی جوان شده ایی.راست هم گفته!
#شهادت ،برای مردانی که تشنه ی لقاء الله هستند، #اکسیر جوانیست.
🖇پیر #دلخسته💕 ای چون تو بعد از عمری به آب و آتش🔥 زدن برای #عروج،حالا که دارد به مراد دلش میرسد باید هم جوان شود.اما #حبیب جان!بغضی مانده ته گلویم، بگذار بگویم.
فرمانده ی پادگانِ #صاحب_الزمان
شمایی که بعد از عمری #مجاهدت
شوق وصال آسمانیتان کرد.
🖇دم رفتن،به ما هم فکر کردید⁉️حال چه؟از آن بالا بالاها هوای مارا دارید؟
میبینید چقدر #دنیایمان تنگ و تاریک است؟چقدر محتاج نگاه شما و اربابمان صاحب #الزمانیم میدانید چقدر آرزو داریم آن خنده های لحظه ی آخر عمرتان را نصیبمان کنید و آن حال رقص آگین را به ما هم #ببخشید؟
🖇میدانید #چقدر دلتنگتان💔 هستیم؟
چقدر آرزوی #شفاعت داریم از شما؟
ما را یادتان هست؟حتما هست..مگر نه؟
کسی که این دنیا اینقدر به یاد #مستضعفان بوده حتما آن دنیا هم هست.دست ما را هم #میگیرد..مگر نه؟
✍نویسنده : #فاطمه_زهرا_نقوی
🕊به مناسبت سالروز شهادت
#شهید_حسین_همدانی🌷
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
🍃غم بزرگی بیخ گلویم نشسته و دست بر دار نیست، #محروم شده ام از دیدن امام زمانم و غم بزرگتر این است که نفسم بند نیامده از این محرومیت!
قسمت نشد که گاه به گاهی ببینمت
حتی به قدر نیم نگاهی ببینمت
🍃جمعه ها را بدرقه می کنم و دلم بی قرارتر می شود، عقربه های ساعت #انتظار به سختی می گذرند و زیر لب زمزمه می کنم #متی_ترانا_و_نراک...
تکلیف بیقراری این دل چه میشود؟!
اصلاً شما اگر که نخواهی ببینمت…
🍃پرونده اعمالم بر قلبم سنگینی می کند و به این می اندیشم که اگر نگاهت به سیاهی های دلم بیفتد چه کنم؟
آقا خدا نیاورد آن روز را که من
سرگرم میشوم به گناهی ببینمت
🍃آقاجان، اشک ریختی و در درگاه خدا برای گناهانم طلب بخشش کردی.هرچه به خود می نگرم می بینم یار که نه #سربار بوده ام و گاهی #العجل_بقیه_الله زمزمه کرده ام.
با این دل سیاه و تباهم چه دلخوشم
بر این خیال کهنه واهی، ببینمت!
🍃از خودم شرمنده ام اما می دانم روزی می آیی و این انتظار پایان می یابد .کاش #آرزو به دل نمیرم و چشمم به جمال زیبایت روشن شود.
دارم یقین که روز وصال تو میرسد
ذکر لبم شده که الهی ببینمت
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
✍نویسنده : #طاهره_بنائی_منتظر
#جمعه_های_انتظار
#گرافیست_الشهدا #استوری_شهدایی #صاحب_الزمان #ظهور #غیبت #صلوات
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
❃بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن❃
🥀به مناسبت سالروز شهادت
🥀شهید_صابر_ازوجی
🥀تاریخ تولد : ۸ /۳/ ۱۳۳۹
🥀تاریخ شهادت : ۵ /۷/ ۱۳۶۲
🥀مزار شهید : ولبال، مازندران
🥀از پیاده روی برگشته بودم، همان هایی که برای جاماندگان برپا میکنند تا تسلای دل زخم خورده شان باشد، تا مرهمی شود بر درد جاماندگی و قدم هایی که دست و پا میزدند برای خستگی های میان راه کربلا....
🥀چشمم به نام شهیدی افتاد؛ حدس لازم نبود، یقین داشتم که هم اکنون در محضر ارباب است و لب های تشنه اش را با جامی از حوض کوثر سیراب میکند....
🥀شهید صابر ازوجی! میدانم از همان هاییست که در اوج گمنامی دل به جبهه زده، اخَر هرچه گشتم، نشانی جز نام از او نیافتم! تنها میدانم #صابر نامیست که در راه سیدالشهدای جان ها، علم بر دوش گرفته و به جهاد اقتدا کرده است.
🥀او که پر گرفت و میان رفقای شهیدش در ملکوت جاودان شد اما برای دلسوختگان نیز، مأمنی در مازندران برپا کرده است.
همان جایی که وقتی دست بر سنگ سرد مزارش میگذاری، وجود همیشگی اش دلت را گرم میکند!
مانند اکنون که نامش باران رحمت شد و دلگرم کرد قلمِ روسیاهم را.
🥀حسین است دیگر! دلش نمی آید نوکرش دل شکسته بماند؛ اشک هایش را که نظاره میکند، با نور نگاهش دست به صورت او میکشد و آرام میکند قلب ناآرامش را...رزق های ناگهانی اش هم با همه فرق دارد!
🥀بگذریم که اگر بخواهم از لطف حسین(ع)بگویم تا قیامت، قلم جوهر میخواد و چشم یاری خواندن؛ برادر صابر ازوجی!
گمنامی شهرت شماست! اصلا مادرمان زهرا(س)گمنام میخرد. میان تمامی مجاهدت های پنهانی ات، نام خود را برای ما جا گذاشتی تا چراغ راهمان بشود!
🥀امروز که میهمان اربابی و چشم هایت منور به نور مولایمان #صاحب_الزمان شده است، سلاممان را به پدر دلسوزمان مهدی(عج) میرسانی؟!
🥀ما نیز از بام خانه هایمان سلام میدهیم و میگوییم : «گمنامِ عاشق ٬ سالروز شهادتت مبارک»
برای سلامتی امام عصر عجل الله...
هدیه به ارواح مطهر شهدا....امام شهدا....
شهیدسرافراز<<صابرازوجی>>
<<صلــــــــــوات>>
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
طرح جدید به مناسبت سالروز شهادت شهید حمیدرضا دایی تقی🌺 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🍃بسم الله الرحمن الرحیم🍃
🍃 #قرآن که میخوانی، وقتی به آیه ی «وَقالَ رَبُکُمْ ٱُدعونی اَسْتَجِبْ لَهُمْ» میرسی، سراسر وجودت #نور و آرامش میشود. خیال میکنم اصلا از همینجاست که #عاشقی ما با آن بالایی رقم میخورد. صدا زدن های ما و جانم گفتن های خدا؛ تنها باید چشم ها را بست و با دل توکل کرد.
🍃حمیدرضا هم از آن بنده هایی بود که بی ترس و نگرانی فرمان #زندگی اش را به دست بهترین راننده سپرده بود؛ از جاده ی هوی و هوس به خاکی زد و در مسیر مستقیم #خدا افتاد. خدا را خواند و آنقدر بر دعا و جهادش پافشاری کرد تا استجابت خدا مستقیم آمد و راه #قلب حمیدرضا را در پیش گرفت.
🍃هر چه پیش میروی و زندگی شهدای #مدافع_حرم برایت آشنا تر میشود، پی میبری که همه شان غلام عباس بودند؛ اصلا خود عباس بن علی رضایت نامه هایشان را امضا کرده و آن ها را به حریم خواهرش راه داده است.
🍃آخر عباس هم #جانباز بود و هم #باغیرت، مگر میشود در مکتب ابالفضل باشی و غیرت در وجودت ریشه نداند؟! مگر میشود معلمِ لحظه به لحظه ی #نفس کشیدنت ابالفضل باشد و تو منشِ جانبازی را نیاموزی؟!
🍃حمیدرضا شاگرد برتر این #مکتب نیز به مولایش اقتدا کرد و سر بلند، رجز خواند «کُلُنا عَباسَکَ یا زینَبْ» و آنقدر عباس وار جنگید تا نهایت روز #تاسوعا این ترکش ها بودند که #عاشقانه به سمت حمیدرضا میدویدند.
🍃آری! حمیدرضا به خود و خدای خودش قول شهادت داده بود، قول روسفید شدن. اینجا هم مرید ابالفضل بودن خودش را نشان داد، به عهدش وفا کرد و صدای لبیک گفتن هایش، تسکینی شد برای دل مهدیِ #صاحب_الزمان. خدایا! ما اینجا تورا میخوانیم. باشد که ما هم در این مکتب روسفید شده و شامل استجابت #خاص تو باشیم.
✍️نویسنده : #اسماء_همت
🌸به مناسبت سالروز #شهادت
#شهید_حمیدرضا_دایی_تقی
📅تاریخ تولد : ٢٩ شهریور ١٣۵٩
📅تاریخ شهادت : ٢ آبان ١٣٩۴
🕊محل شهادت : سوریه
🥀مزار شهید : گلستان شهدای اصفهان
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🍃غم بزرگی بیخ گلویم نشسته و دست بر دار نیست، #محروم شده ام از دیدن امام زمانم و غم بزرگتر این است که نفسم بند نیامده از این محرومیت!
قسمت نشد که گاه به گاهی ببینمت
حتی به قدر نیم نگاهی ببینمت
🍃جمعه ها را بدرقه می کنم و دلم بی قرارتر می شود، عقربه های ساعت #انتظار به سختی می گذرند و زیر لب زمزمه می کنم #متی_ترانا_و_نراک...
تکلیف بیقراری این دل چه میشود؟!
اصلاً شما اگر که نخواهی ببینمت…
🍃پرونده اعمالم بر قلبم سنگینی می کند و به این می اندیشم که اگر نگاهت به سیاهی های دلم بیفتد چه کنم؟
آقا خدا نیاورد آن روز را که من
سرگرم میشوم به گناهی ببینمت
🍃آقاجان، اشک ریختی و در درگاه خدا برای گناهانم طلب بخشش کردی.هرچه به خود می نگرم می بینم یار که نه #سربار بوده ام و گاهی #العجل_بقیه_الله زمزمه کرده ام.
با این دل سیاه و تباهم چه دلخوشم
بر این خیال کهنه واهی، ببینمت!
🍃از خودم شرمنده ام اما می دانم روزی می آیی و این انتظار پایان می یابد .کاش #آرزو به دل نمیرم و چشمم به جمال زیبایت روشن شود.
دارم یقین که روز وصال تو میرسد
ذکر لبم شده که الهی ببینمت
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
✍نویسنده : #طاهره_بنائی_منتظر
#جمعه_های_انتظار
#گرافیست_الشهدا #استوری_شهدایی #صاحب_الزمان #ظهور #غیبت #صلوات
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
19.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✨ میخواهی دعای امام زمان ارواحنافداه بدرقه راهت باشد؟ ✨
گفته شده هرکس صلوات ابوالحسن ضراب اصفهانی را بفرستد، حضرت حجت ارواحنافداه برای او دعا میکند! چه سعادتی بالاتر از این؟
🌟 بیایید در این جمعهی نورانی، با فرستادن این صلوات، دلهایمان را به عطر یاد امام زمان ارواحنافداه معطر کنیم و مشمول دعای حضرت شویم.
📌 همراه شو و این پویش را به دوستانت معرفی کن!
#پویش_گنج_پنهان #جمعه #میلاد_امام_زمان #صاحب_الزمان #صلوات_ابوالحسن_ضراب_اصفهانی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh