🌷شهید نظرزاده 🌷
7⃣8⃣1⃣ #خاطرات_شهدا 🌷 🔹دانشجوی 23 ساله رشته کامپیوتر💻 بود 🔸بسیجے هم بود ، یا یک چهره معصوم و حزب ا
9⃣8⃣1⃣ #خاطرات_شهدا🌷
#شهید_حجت_الله_رحیمی🌷
💠 اسم بلوتوثش ...
🔹اسفند سال نود بود...خوب یادم هست همه دیده بودند با چه #تلاطمی روی خاک های #طلاییه می دوید..مثل ماهی دور مانده از #آب بود..
🔸کوله ی اسپیکر بزرگی را با خود حمل می کرد و از هرجا که رد می شد، صدای دکلمه ی #شهید_آوینی با موسیقی متنی که برایش تنظیم کرده بود، می پیچید و همه را مجذوب می کرد...
🔹بالاخره بعد از تلاش های زیاد، روز قبل از پر کشیدنش، برای گرفتن کلیپ صوتی ای که حقیقتا زیبا بود، پیدایش کردم؛ #حجب و حیایی مثال زدنی داشت؛ گفت؛ "امشب کلیپ های شلمچه را هم آماده می کنم..." و
روی #قولش ماند و کلیپ ها را به شلمچه رساند..
🔸اما خودش را نه...یک کوله، تنها روی خاک های شلمچه سنگینی می کرد..نگاهش مى کردم و به یادم می آمد که اسم #بلوتوث گوشی اش مانده روی گوشیم : "ما رأيت الا جمیلا" ...
شادی روحش #صلوات
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
درود بر اشک و لبخند #خدا گونه ات .... و سوگند به لحظه لحظه #شهادتت، که راهت را ادامه می دهیم
5⃣4⃣5⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
✍به نقل از همسر شهید:
🔰همیشه خودش این شعر را می خواند: "عاشقانـ❤️ را سر شوریده به پیکرعجب است
دادن #سر نه عجب، داشتن آن عجب است"
فقط به او می گویم: #مبارکت باشد.
🔰صادق همیشه خنده ی خاصی به لب داشت😄 حتی اگر جایی از بدنش هم #درد می کرد آن خنده را داشت و دایما شوخی می کرد تنها حرف جدی مان👌 راجع به #شهادتش بود.
🔰چیزی که تا به الان بین ✓من و ✓خدا و ✓صادق بود اینکه وقتی خود #صادق بود من به حد کافی برایش مراسم و تعزیه گرفته بودم و #خودش آرامم می کرد😌.
🔰الان به او می گویم:من هم چنان احساس می کنم که به #ماموریت رفته است و به ماموریت واقعی اش رسیده است و هر آن #منتظرم اما دیگر ♨️نه برای برگشتش بلکه برای عملی کردن #قولش؛ قول داده است من را ببرد☺️.
#شهید_صادق_عدالت_اکبری
#شهید_مدافع_حرم
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
آخرین نگاهها ... آخرین دیدار... و آخرین خداحافظی... شهید مدافع حرم #محمدتقی_سالخورده از خانواده و
یه شب #محمدتقی به همراه همسرش و خواهرش اومدن خونمون. ازش پرسیدم محمدجان اتفاقی افتاده، این وقت شب اینجا چیکار میکنی؟
گفت: اومدم برای #خداحافظی آخه فردا قراره اعزام بشیم #سوریه.
گفتم: این سری هم میخوای #دیر برگردی؟ گمان میکنم بهش #الهام شده بود، چون گفت: نه نگران نباش، خیلی طول نمیکشه، #هفت روز دیگه برمیگردم!
مثل همیشه سر #قولش موند و هفت روز بعد برگشت ولی اینبار با #تابوت...
#شهید_محمدتقی_سالخورده 🌷
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🎥فیلم لحظه شهادت شهیدان: #شهید_امیر_کاظم_زاده #شهید_اصغر_شنایی #شهید_مهدی_خراسانی🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNaz
#عاشقانه_شهدا💞
#همسفر_تا_بهشت🌷
💠روزهاے اول #ازدواج یہ روز دستمو گرفٺ و گفٺ:"خانوم...بیا پیشم بشین #کارِٺ دارم..."گفتم..."بفرما آقاے گلم من سراپا گوشم..."گفت "ببین خانومے...
همین اول بهٺ گفتہ باشمااا...ڪار خونہ رو #تقسیم میڪنیم هر وقٺ نیاز بہ ڪمڪ داشتے باید بہم بگے..."
گفتم "آخه شما از سر ڪار برمیگرے خستہ میشے
📎گفت: "حرف نباشہ ،#حرف آخر با منه..اونم هر چے تو بگے من باید بگم چشم...واقعاً هم بہ #قولش عمل ڪرد از سرڪٱر ڪہ برمیگشت با وجود خستڰے شروع میکرد ڪمڪ ڪردن...
مهمونـ ڪہ میومد بهم میگفٺ "شما #بشین خانوم...
💠من از مهمونا #پذیرایے ميڪنم..."
فامیلا ڪہ ميومدن خونمون بهم میگفتن "خوش بہ حالٺ #طاهره خانوم...
آقا مهدے، واقعاً یہ مرد واقعیہ..."
منم تو دلم صدها بار خدا رو شڪر میڪردم...واسہ #زندگے اومده بودیم تهران...
📎با وجود اینڪہ از #سختیاش برام گفتہ بود ولے با حضورش طعمـ تلخ غربٹ واسم شیرین بود...
سر ڪار ڪہ میرفٺ #دلتنـگ 💔میشدم..وقتے برمیگشت، با وجود خستگے میگفٺ..."نبینم خانوم من دلش گرفتہ باشہ هااا...#پاشو حاضر شو بریم بیرون...میرفتیم و یہ حال و هوایے عوض میڪردیم...
💠اونقدر# شوخے و بگو و بخند😄 راه مینداخت...که همہ اونـ ساعتایے 🕰ڪہ ڪنارم نبود و هم جبران میڪرد...
و من بیشتر #عاشقش💗 میشدم و البته وابسته تر از قبل...
🔗راوی: همسر شهیدمهدی خراسانی
#شهید_مهدی_خراسانی🕊🌷
#شهید_مدافع_حرم
ولادت: ۱۳۶۰/۵/۵، خورزان دامغان
شهادت: ۱۳۹۲/۳/۱۱، دمشق، سوریه
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
#تلنگر💥
#عشق_فقط_شهادت💔
❄️پدر #صورت پسر را بوسید
گفت:تا کی میخوای بری جبهه⁉️
پسرخندید و😅
گفت:
❄️قول میدم این #دفعه آخرم باشه بابا!
پدر:قول دادے ها...!
و پسر، سر #قولش "جان" داد:)💔✨
به یاد بچههای #مرصاد به ویژه #صیاد_شیرازی
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh