🌷شهید نظرزاده 🌷
🍃🌼🍂🌻🍂🌼🍃 🔻همسر #شهید_حسن_آبشناسان: ❤️✨آستان ملکوتی #امام_هشتم، او را شیفته خود کرده بود و به همین
#تلنگر
🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃
✍از #کودکی اشتباه به عرضتون رسوندن...
🍁 اگر #غیرت را دخالت معنا كردند و با #حیا شدن را در صندوق_کردن؛
شهید مطهری به من گفت #غیرت، #عشق_مرد_به_ناموسش است؛ و حیا، احترام زن به خودش.
🍃 اگر گفتند که مرد میتواند زنش را بزند؛
اسلام به من آموخت که #زن_ریحانه است و مرد وظیفه دارد تمام #اسباب_راحتی و آسایشش را فراهم کند... 💖
🍁 اگر به تو آموختند که #بی_حیایی_زن برایش آزادی است و با چادر او را اسیر میکنیم؛
شهید #مطهری در کتاب حقوق_زن به من آموخت که حجاب امنیت است و #بی_حجابی اسیر دست #مردان_هوس_باز شدن.
🍃 اگر گفتند که#زن_عقلش نصف مرد است و نمی تواند به تنهایی در دادگاه شهادت دهد؛
شهید مطهری در کتاب حقوق زن به من گفت که زن #احساسات و عواطفش دو برابر مرد است و از این رو ممکن است در شهادت دادن #دچار_تزلزل شود.
🍁 اگر به تو گفتند که دیه_زن نصف دیه ی مرد است چون #ارزشش کمتر از مرد است؛
#شهید_مطهری در کتاب حقوق زن به من آموخت که اگر مرد کشته شود برای اینکه همسرش_فرزندان را در آسايش و دور از دغدغه معيشت بزرگ كند، ديه او دو برابر است.
#جنگ_نرم 😈
#حجاب #غیرت
#شهید_مطهری🌷
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
⚜♥️⚜♥️⚜♥️⚜ 🔆وقتی #دیپلم گرفت و خدمت سربازیاش را گذراند,دانشگاه هم قبول شد. اما #دانشگاه نرفت و با
0⃣1⃣3⃣1⃣#خاطرات_شهدا🌷
♨️محمدحسین از همان #کودکی میگفت «هر کس #زیارت عاشورا بخواند شهید میشود» ولی نمی دانستم این #موضوع را از کجا میدانست. از بچگی آرزو داشت شهید شود و از بچگی کلمه #شهادت در ذهنش بود
♻️ و ما خیلی به او #توجه نمیکردیم، ما اصلا فکر اینکه محمدحسین یک زمانی بخواهد #رزمنده شود و جبهه برود و شهید شود را نمیکردیم و چنین چیزی به ذهنمان خطور نمیکرد ولی محمدحسین کلمه #شهادت از کودکی در ذهنش بود.
♨️از زمانی که #پدرش او را تشویق به نماز کرد، یک بار هم نشد من یا پدرش به او بگوییم #محمدحسین نماز بخوان یا روزه بگیر، همیشه خودش نماز اول وقت میخواند و روزه میگرفت. خیلی به انضباط و نظم اهمیت میداد و خیلی در لباس👚 پوشیدن منظم بود
♨️ و در یک کلمه خیلی #اخلاص داشت، یعنی بچه خالصی بود شاید من که مادرش بودم در این 24 سال او را نشناختم,کارها و #رفتارهای او را میدیدم و یک تفاوتی با سایر بچههای👥 من داشت ولی شاید مادر بین بچههایش تفاوت نمیگذارد
♻️و این ویژگی های #محمدحسین خیلی به چشم نمیآمد. از همان دوران دبستان , لوازم التحریر🖍📗 میخرید و در یکشنبهبازاری که در نزدیکی خانه ما بود#بساط میکرد و میفروخت.
♨️به او میگفتیم #محمدحسین تو که به پول 💶این کار نیاز نداری و ما به تو پول تو جیبی میدهیم، اما میگفت «اگر بیکار باشم بهتر است؟»
#شهید_محمدحسین_میردوستی🌷
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
📚#رمان_واقعی_مفهومی_بصیرتی ⛅️#افتاب_در_حجاب 1⃣3⃣#قسمت_سی_ویکم 💢فاطمه را در #آغوش مى فشرد... بر سر
📚#رمان_واقعی_مفهومی_بصیرتی
⛅️#افتاب_در_حجاب
#قسمت_سی_دوم
💢مى توانى ببینى که اکنون #حسین چه مى کند.... #اسب 🐎را به سمت #لشکر! دشمن پیش مى راند،
یا شمشیر 🗡را دور سرش مى گرداند...
و به سپاه دشمن #حمله مى برد
یا #ضربه_هاى_شمشیر و نیزه را از اطراف خویش دفع مى کند،..
یا سپر به #تیرهاى_رعدآساى دشمن مى ساید،
🖤یا در محاصره نامردانه #سیاهدلان چرخ مى خورد، یا به ضربات نابهنگام اما هماهنگ عده اى ، از اسب #فرو_مى_افتد...آرى ، لحن این لاحول ، آهنگ فرو افتادن خورشید بر زمین است.
تو ناگهان از زمین کنده مى شوى...
و به سمت #صدا پر مى کشى و از فاصله اى نه چندان دور، #ذوالجناح را مى بینى که بر گرد سوار فرو افتاده خویش مى چرخد،... و با هجمه هاى خویش ، #محاصره دشمن را بازتر مى کند.
💢چه باید بکنى ؟
حسین به #ماندن در خیمه #فرمان داده است... اما دل 💓، تاب و قرار ماندن ندارد... و دل مگر حسین است و
فرمان #دل مگر غیر از فرمان #حسین ؟
اگر پیش بروى فرمان پیشین حسین را نبرده اى و اگر بازپس بنشینى ، تمکین به این دل حسینى نکرده اى.کاش حسین چیزى بگوید.. و به کلام و #حجتى #تکلیف را روشنى ببخشد.این صداى اوست که خطاب به تو فریاد مى زند:
🖤دریاب این #کودك را!
و تو چشم مى گردانى... و #کودکى را مى بینى که بى واهمه از هر چه سپاه و لشکر و #دشمن به سوى حسین مى دود... و پیوسته #عمو را صدا مى زند.
تو جان گرفته از فرمان حسین ،
تمام توانت را در پاهایت مى ریزى و به سوى کودك خیز بر مى دارى....
#عبداالله صداى تو را مى شنود...
و حضور و تعقیب را در مى یابد اما بنا ندارد که گوش جز به دلش و سر جز به حسینش بسپارد....
💢وقتى تو از پشت ، #پیراهنش را مى گیرى و او را بغل مى زنى ،گمان مى کنى که به #چنگش آورده اى و از رفتن و گریختن بازش داشته اى . اما هنوز این گمان را در ذهن #مضمضه نکرده اى...
که او چون ماهى چابکى از تور دستهاى تو مى گریزد.. و خود را به امام مى رساند.در میان #حلقه_دشمن ، #جاى_تو نیست... این را #دل_تو و #نگاه_حسین هر دو مى گویند....
🖤پس ناگزیرى که در چند قدمى بایستى و ببینى که #ابجربن_کعب شمشیرش را به قصد حسین فرا مى برد
و ببینى که #عبداالله نیز دستش را به #دفاع از امام بلند مى کند...
و بشنوى این کلام کودکانه عبداالله را که:تو را به عموى من چه کار اى خبیث زاده ناپاك!و ببینى که #شمشیر، سبعانه فرود مى آید و از دست نازك #عبداالله عبور مى کند،...
💢آنچنانکه دست و بازو به پوست ، #معلق مى ماند.و بشنوى نواى (وا اماه ) عبداالله را که از اعماق جگر فریاد مى کشد... و #مادر را به #یارى مى طلبد.
و ببینى که چگونه حسین او را در آغوش مى کشد... و با کلام و نگاه و نوازش تسلایش مى دهد:صبور باش عزیز دلم! پاره جگرم ! زاده برادرم ! به زودى با پدرت دیدار خواهى کرد و آغوش #پیامبر را به رویت گشاده خواهى یافت و...
🖤 و ببینى ... نه ... دستت را به روى چشمهایت بگذارى تا نبینى که چگونه دو پیکر #عمو و #برادرزاده به هم دوخته مى شود.... حسین تو اما با اینهمه زخم ، هنوز ایستاده مانده است... ناى دوباره برنشستن بر اسب را ندارد اما اسب را تکیه گاه کرده است تا همچنان برپا بماند.
آنچه اکنون براى تو مانده ، #پیکر غرق به خون عبداالله است و #جاى_پاى خون آلوده حسین.#حسین تلاش مى کند که از #جایگاه توو خیمه 🏕ها #فاصله بگیرد...
💢و جنگ را به میانه #میدان بکشاند.
اما کدام جنگ ؟جسته و گریخته مى شنوى که او همچنان به دشمن خود پند مى دهد، نصیحت مى کند... و از عواقب کار، برحذرشان مى دارد. و به روشنى مى بینى که ضارب و #مضروب خویش را انتخاب مى کند. از سر تنى چند مى گذرد و به سر و جان عده اى دیگر مى پردازد.اگر در جبین #نسلهاى آینده کسى ، نور #رستگارى مى بیند، از او #درمى_گذرد...
#ادامه_دارد....
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
📆شنبه سی و یکم شهریور ۱۳۹۷، آغاز هفته فقط #اشک 😢بود و اشک...
🖇اما دیگر #اشک هم مرهمی بر قلب❣ های سوخته مان نبود. #هموطنان عزیزمان در اهواز مظلومانه در خون 💔خود غلتیدند و همین بس که بارها از خدا خواستم، کاش من جای آنها می رفتم اما #شهادت مظلومانه شما عزیزان، آن هم یک روز بعدِ #عاشورای حسینی، غبطه خوردنی است.😔
🖇لعنت خدا بر همه #تروریست ها و حرامیان. شنبه خونین گریه کردم برای سربازی که در خون خود غلتید و تمام آرزوهایش برای آینده اش را ندید. برای #کودکی که همچون فرشته 👶از این دنیا پرواز 🦋کرد و فرداها را ندید. برای همه #شهدای کادری که با جان و دل برای این انقلاب زحمت کشیده بودند و دیگر نیستند. شهیدمحمد طاها اقدامی، کوچکترین شهید #حادثه تروریستی اهواز بود.
🖇محمد طاهای عزیزم، #شهادت مظلومانه ات قلبم 💓را سخت به درد آورده است. عزیز دلم، نازنینم با #گریه😭 هایت، گریه کردم و از خدا تمنا کردم تا مرا به جای تو از این دنیا می برد. ای کاش آن تیرها ☄به تن من می نشست و تو اکنون در آغوش مادر و پدرت بودی. #فدای آن تن زخمی ات، فدای اشکهایت، فدای مظلومیتت.
🖇ت🥀و #بزرگمردی هستی که با شهادت مظلومانه ات، قلب همه را به درد آوردی. ای #نازنینم تو که در کنار علی اصغر (ع) امام حسین (ع) هستی، برای مادر و پدر و خواهرت دعا کن تا امام حسین (ع) قلبشان را آرام کند. محمد #طاهای عزیزم، اشکهایم برایت تمامی ندارد ولی انتقام تو را از #حرامیان خواهیم گرفت.✔️
🖇درست است که #تیرها💥 به تن تو نشست اما همان تیرها اینجا جگر مرا آتش زد و هنوز هم بی قرار آن اشکهایت هستم. #عزیزترینم آن دنیا شفیع من هم باش
✍پ. ن. سی و یکم شهریور؛ #سالروز_شهادت محمدطاها اقدامی و #شهدای مظلوم حادثه تروریستی اهواز
#شهید_محمدطاها_اقدامی🌷
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
#خاطرات_شهید
●محمد از#کودکي فردي آرام😇، خونگرم، #متين، خوش بين و خوش برخورد بود👌. اخلاق خوب او در #نوجواني باعث شده بود که در تمامي مجالس و محافل، محور گفتگوها قرار گيرد. ☺️
●او روحي با#عاطفه و حساس و چهره اي مهربان داشت😊همين امر باعث شده بود که دوستان زيادي داشته باشد. وي استعداد فوق العاده اي در امر#تحصيل داشت👨🎓 و حلال مشکلات خانواده، دوستان و حتي افراد نا آشنا بود. هيچگاه شخص برايش مطرح نبود، بلکه هدفش خدمت به عموم#مردم👥بود. وي مي افزايد: محمد هيچگاه خواسته مادي بيشتر از حد احتياج و#ضرورت نداشت.
● او در زندگي اش کارهاي خير زيادي انجام مي داد؛ اما هيچ وقت آنها را براي کسي بازگو نمي کرد. وقتي خبر#شهادت محمد در بين مردم پخش شد، هر کسي که به منزل ما مي آمد با حالتي متاثر از خدماتي که محمد براي آنها انجام داده بود، ياد مي کرد.
●وقتي علت#ازدواج را از محمد پرسيدم گفت که به قول يکي از روحانيون هنوز ايمان ما کامل نشده است، چون نصف ايمان در ازدواج و#متاهل شدن است. براي همين مي خواهم ايمانم کامل شود تا به فيض شهادت برسم.😍
✍راوی: مادرشهید
#شهیدمحمدسادات_سیدآبادی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
☆بسم رب الشهید☆
🍃درخت اگر ریشه اش استوار در خاک خفته باشد، محال است طوفانی لرزه بر اندامش اندازد!
🍃 #کودکی هم دوره ایست به ظاهر مملو از هیجان و بازیگوشی اما در بطن این دوره میشود ریشه ی درخت زندگی را محکم ساخت. همچون کاری که پدر و مادر #مهدی، در آن غفلت نکردند و از همان آغاز کودکی دست اورا به دست اهل بیت سپردند؛ بذر محبت را در #دل او کاشته و چشم هایش را به بندگیِ خدا بینا کردند...
🍃اصلا خیال میکنم، پدر و مادرش راه عاقبت بخیری را برای او هموار ساختند، فرزند نیز بوی #سعادت را از دامان آنها استشمام کرد و قدم در این راه گذاشت.
🍃زندگی نامه اش را که مرور میکردم، چشم هایم به شواهد #اخلاص و ایثارش خورد. همان اخلاصی که از آن جوان ۲۵ ساله الگویی برای همگان ساخته و ایثاری که سرآغاز شهادتش شده بود...
🍃لحظاتی قبل از #شهادت، به کمک رزمنده ای رفته بود که دشمن سنگر را نشانه گرفته و لحظاتی بعد بوی سیب همه جارا فرا میگیرد...
🍃درست است ندیده ام اما یقین دارم دم آخری، #مهدی_عرب سر بر پای #ارباب بی کفن گذاشت و دست برسینه زمزمه کرد «السلام علیک یا اباعبدلله»❤️
✍نویسنده : #اسماء_همت
🌺به مناسبت سالروز #تولد
#شهید_مهدی_عرب
📅تاریخ تولد : ۱۶ مهر ۱۳۳۵
📅تاریخ شهادت : ۵ خرداد ۱۳۶۰
📅تاریخ انتشار : ۱۵ مهر ۱۴۰۰
🥀مزار شهید : گلزار شهدای روستای محمد آباد
🕊محل شهادت : مریوان
#گرافیست_الشهدا #استوری_شهدایی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
♡بسم الله الرحمن الرحیم♡
🍃از #کودکی خیالِ پریدن داشت، همان موقع ها هم دلش میخواست بر فراز آسمان دست هایش را باز کند و #خدا را همان جا میان ستاره های کوچک و بزرگ در #آغوش بگیرد.
🍃کم کم قد کشید... برای خودش بچه بسیجی شده بود؛ هر چه میگذشت بیشتر برای اطرافیانش الگو میشد و قدم قدم به خدای قلبش میرسید. #قلبِ ناآرامش خدمت را طلب میکرد و دلش پر میکشید تا دمی در هوای #جبهه نفس تازه کند. خدا هم که منتظر اراده ی بندگان است. آرزوی پرواز میان آسمان ها همراه با روحیه ی شهادت طلبی اش همراه شد؛ دست اورا گرفت و با چند دست لباس و پوتین به #خلبانی در جبهه ها سپرد.
🍃#رفقایش هم بی تاثیر نبودند. هم رزمِ مالک ولی زاده، داریوش بسطامی و کیومرث سرمدی بودن راه به خدا رسیدن را برایش هموار تر کرده بود؛ رفقایی که هرکدامشان به نحوی از شهادت استقبال کردند و در زمره ی عشاقان جای گرفتند.
🍃حال، هفت آبان سالروز شهادت مردی است که #آسمان هارا فتح کرد؛ کلید درهای #بهشت را از دست خانوم فاطمه ی زهرا(س) گرفت و با رو سفیدی مقابل امام زمانش، قدم به #جنت خدا گذاشت.
✍نویسنده: #اسماء_همت
🌸به مناسبت سالروز #شهادت
#شهید_مظاهر_رضائیان
📅تاریخ تولد : ۱٣۴۵
📅تاریخ شهادت : ٧ آبان ۱٣۶٢
📅تاریخ انتشار : ۸ آبان ۱۴۰۰
🕊محل شهادت : زنجان
🥀مزار شهید : گلزار شهدای اسد اباد
#گرافیست_الشهدا #استوری_شهدایی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🍃به تابلوی #چشمانش می نگرم. آن چشم های آرام حالا روشن تر و زیباتر از هر زمانی به نظرم میآمد. عکس برای چند ماه پیش بود ولی انگار روز قبل رفتنش آن را گرفته بود.
🍃یادم است روزی که میخواست برود نتوانستم یک دل سیر به تماشایش بنشینم، نشد آن دو گوی بلورین چشمهایش را ببوسم. فقط توانستم از نگرانی های #مادرانهام برایش حرف بزنم. اینکه رفتنش برایم تاب و توان نمیگذارد، اینکه اگر برود چه بر سر #دلم میآید و هزاران "اگر" دیگر...
🍃میخواستم مجابش کنم که بماند. از #کودکی اش گفتم؛ زمانی که سال چهل و چهار متولد شد و #سیدعلی نام #حیدر را برایش انتخاب کرد. از آن روزی حرف زدم که برای اولین بار کلمه بابا را ادا کرد. گفتم که قد کشیدنش را دیدم، رویاهایم پیش چشمانم قد علم کردند، رخت #آرزوهایم را در تنش دیدم و لحظه شماری کردم برای #حقیقی شدنشان.
🍃از #همت و پشتکارش برای زمین زدن رژیم گفتم که آنها را در شب بیداری ها و #تظاهرات و اعلامیه نوشتن هایش دیده بودم. هر شب که برای گشت بیرون میزد از خانه، دلم آب میشد و پشت سرش میریخت. #قرآن نذرش میکردم که سالم برگردد.
🍃اینها همه را گفتم و تاکید کردم که تو #دِینت را دو سال پیش ادا کردی، بمان و اینجا خدمت کند، پشت #جبهه! یک کلمه گفت: مرگ با #عزت اگر خونین، بهتر از زندگی #ننگین. و من خاموش گشتم، دلم نیز هم...
🍃دیگر #نذرش نکردم، دیگر از شب بیداری هایم در دوران طفولیتش نگفتم، نخواستم بماند و جبران کند، از #خدمتش تا به الان برای این دیار نگفتم، منتی نبود! هرچه بود برای #خدا کرده بود... فقط دل و زبانم یک چیز را گفت: خدا به همرات! دلم آب شد و ریخت پشت سرش اما دیگر دلم شور نخورد، دیگر #نگران نشد. آرام گرفت و جگر گوشه اش را به امان خدا سپرد. و چه امانی بهتر و خوب تر از خدا! آنقدر خوب که #پرواز کرد سمت خدا، آنهم به وقت آذر هزار و سیصد و شصت در جبهه #مریوان...
◇سالگرد #شهادتت_مبارک حیدرم!◇
✍نویسنده : #مهدیه_نادعلی
🍁به مناسبت سالروز #شهادت
#شهید_سیدحیدر_حمیدی
📅تاریخ تولد : ۱ اسفند ۱۳۴۴
📅تاریخ شهادت : ۷ آذر ۱۳۶۰
📅تاریخ انتشار : ۷ آذر ۱۴۰۰
🥀مزار شهید : اطلاعاتی در دسترس نیست.
🕊محل شهادت : مریوان
#گرافیست_الشهدا #استوری_شهدایی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#شهید_نقی_نقی_دوست #سالروز_شهادت🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🍃 این روزها با دیدن تاریخ تولد #شهدا شرمندهی دلم میشوم، غبطه میخورم به حالشان و آهِ حسرت میکشم. این بار هم قهرمان قصه جوان دهه هفتادی💪 است که عاقبت بخیر شد.
🍃 به گفتهی مادرش دوران #کودکی و نوجوانیاش پر از شور و نشاط بوده، در مسجد🕌 و #بسیج محله قد کشیده و بزرگ شده است.
🍃 بعد از گرفتن دیپلم راهی #حوزه_علمیه و به خواندن درس مشغول شد و کمکم شخصیت شلوغ نقیِ نقیدوست آرام شد و تغییر کرد. پس از مدتی کبوتر #دلش از درس خواندن خسته شد، از پنجرههای حجره پرواز کرد🕊 و راه خدمت به مردم را در پیش گرفت.
🍃 پس از پذیرفته شدن در آزمون #نیروی_انتظامی، لباس خدمت بر تن کرد و مردانه به وظیفه اش عمل کرد. سرانجام در درگیری با قاچاقچیها مجروح💔 و پس از چندین روز به #شهادت رسید.
🍃 از #روحانی_پلیس قصهی ما، شجاعت و خدمت خالصانه✨ به یادگار مانده است. نقیها، اوج میگیرند و کوچ میکنند به سرزمین عشق♥️ و ما بالسوختگان از آتش گناه در #حسرت پروازیم.
✍نویسنده: #طاهره_بنایی_منتظر
#شهید_نقی_نقیدوست
📅 تاریخ تولد: ۱۹ فروردین ۱۳۷۲
📅 تاریخ شهادت: ۲۶ آبان ۱۳۹۵
🕊 محل شهادت: پیرانشهر
🥀 مزار شهید: خوی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#سالروز_شهادت #شهید_سیدحیدر_حمیدی 🌺 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🍃به تابلوی #چشمانش می نگرم. آن چشم های آرام حالا روشن تر و زیباتر از هر زمانی به نظرم میآمد. عکس برای چند ماه پیش بود ولی انگار روز قبل رفتنش آن را گرفته بود.
🍃یادم است روزی که میخواست برود نتوانستم یک دل سیر به تماشایش بنشینم، نشد آن دو گوی بلورین چشمهایش را ببوسم. فقط توانستم از نگرانی های #مادرانهام برایش حرف بزنم. اینکه رفتنش برایم تاب و توان نمیگذارد، اینکه اگر برود چه بر سر #دلم میآید و هزاران "اگر" دیگر...
🍃میخواستم مجابش کنم که بماند. از #کودکی اش گفتم؛ زمانی که سال چهل و چهار متولد شد و #سیدعلی نام #حیدر را برایش انتخاب کرد. از آن روزی حرف زدم که برای اولین بار کلمه بابا را ادا کرد. گفتم که قد کشیدنش را دیدم، رویاهایم پیش چشمانم قد علم کردند، رخت #آرزوهایم را در تنش دیدم و لحظه شماری کردم برای #حقیقی شدنشان.
🍃از #همت و پشتکارش برای زمین زدن رژیم گفتم که آنها را در شب بیداری ها و #تظاهرات و اعلامیه نوشتن هایش دیده بودم. هر شب که برای گشت بیرون میزد از خانه، دلم آب میشد و پشت سرش میریخت. #قرآن نذرش میکردم که سالم برگردد.
🍃اینها همه را گفتم و تاکید کردم که تو #دِینت را دو سال پیش ادا کردی، بمان و اینجا خدمت کند، پشت #جبهه! یک کلمه گفت: مرگ با #عزت اگر خونین، بهتر از زندگی #ننگین. و من خاموش گشتم، دلم نیز هم...
🍃دیگر #نذرش نکردم، دیگر از شب بیداری هایم در دوران طفولیتش نگفتم، نخواستم بماند و جبران کند، از #خدمتش تا به الان برای این دیار نگفتم، منتی نبود! هرچه بود برای #خدا کرده بود... فقط دل و زبانم یک چیز را گفت: خدا به همرات! دلم آب شد و ریخت پشت سرش اما دیگر دلم شور نخورد، دیگر #نگران نشد. آرام گرفت و جگر گوشه اش را به امان خدا سپرد. و چه امانی بهتر و خوب تر از خدا! آنقدر خوب که #پرواز کرد سمت خدا، آنهم به وقت آذر هزار و سیصد و شصت در جبهه #مریوان...
◇سالگرد #شهادتت_مبارک حیدرم!◇
✍نویسنده: #مهدیه_نادعلی
#شهید_سیدحیدر_حمیدی
📅تاریخ تولد: ۱ اسفند ۱۳۴۴
📅تاریخ شهادت: ۷ آذر ۱۳۶۰
🥀مزار شهید: اطلاعاتی در دسترس نیست.
🕊محل شهادت: مریوان
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
♡بسم الله الرحمن الرحیم♡
🍃«زمانیکه برخی از دوستانم را میبینم که با #قرآن مأنوسند، به حالشان غبطه میخورم. نه آنکه #قرآن بخوانند، بلکه با قرآن مأنوسند و دوست و رفیقشان قرآن است.
🍃اگر #انسان بخواهد باری ببندد، باید در #کودکی و #نوجوانی انجام دهد و الا سپس توأم با مشکلات میشود. ممکن است دیدار ما به قیامت بیفتد. هرچه #خدا بخواهد.
"سخنی از شهید"
#شهید_علی_مطیع🌷
#سالروز_ولادت🎊
📅تاریخ تولد : ۱۳ آذر ۱۳۴۳
📅تاریخ شهادت : ۴ اسفند ۱۳۶۵
🥀مزار شهید : اصفهان
🕊محل شهادت :شلمچه
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#شهید مدافع حرم
تازه دامادشهید،#هادی شجاع 💔
🍃⚘🍃
در ۲۳ آبان ماه سال ۱۳۶۸ درتهران،چهاردانگه اسلام شهر متولدشد.
متاهل بود و تازه داماد
۱۰#روز پس از #ازدواج به #سوریه اعزام شد و#چندروزبعدهم به #شهادت رسید.
🍃⚘🍃
سه خواهروبرادربودند،ایشان فرزند اول خانواده بود.
خانواده اش بسیارمذهبی و متدین بودند، از کودکی در مساجد و حسینیه ها #فعالیت می کرداز ابتدا #با#خدا و بانماز بود از اول #راه #خدا را شناخت،مادرش همیشه از #خدا می خواستند فرزندانشون، کنیزان و نوکران
#اهل بیت⚘ باشند. از بچه 7 ساله تا پیر 80 ساله همه #شهید را به #نیکی می شناختند. پدرش وعمویش،#رزمنده دفاع مقدس بودندو در #جبهه حضور داشتند و این باعث شده بود ایشان از #کودکی با #دفاع از #دین و #ناموس خو بگیرد.
🍃⚘🍃
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh