eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.3هزار دنبال‌کننده
32.6هزار عکس
10.3هزار ویدیو
223 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @MA_Chemistry
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷شهید نظرزاده 🌷
شهید شدن #دل می خواهد ❣دلی که‌... آنقــدر قوی باشد و بتواندبریده شود از همه #تعلقات ❣دل
یکی از همسنگرانش می گفت: چند هفته قبل از #شهادتش در تهران پای تخته نوشت: «اذا کان المنادی زینب سلام الله علیها فاهلا با الشهاده»: اگر دعوت کننده #زینب «سلام الله علیها» است، پس سلام بر #شهادت .... بعد از ظهر 29 دی 92 همزمان با #میلاد رسول مکرم اسلام «صلی الله علیه و آله» و امام صادق«علیه السلام» 5 سال پیش در یک چنین روزی #داماد شد و در سالروز ازدواجش به دیدار معشوق حقیقی خود رفت... #شهید_مدافع_حرم #شهیدمحمودرضا_بیضایی❤️ 🔸 راوی: برادر شهید 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
💠منتظرت هستم یک روز بعد از #شهادت عبدالمهدی، دلم خیلی گرفته بود‌. گفتم بروم سراغ آن دفتری که #خاطر
3⃣2⃣8⃣ 🌷 📃خاطره ای از شهید عبدالمهدی کاظمی از زبان همسرشان ✨قبل از شهادتش ديدم كه رفتم حرم حضرت (س). تمام عكس شهدا را در حرم چسبانده بودند. خانمي آنجا بود كه داشت. 🍁از آن خانم پرسيدم كه اينها عكس‌هاي چه كساني هستند؟ ايشان گفت: عكس . بعد هم گفت: اينها بسيارعزيز هستند. در ميان عكس‌ها تصوير من هم بود. 🍃خيلي نگران شدم تا اينكه خبر را به من دادند. عبدالمهدي در شب تاجگذاري امام زمان(عج)‌ همان طور كه آيت‌الله فرموده بودند به شهادت رسيد. 🌹29 دي ماه سال 1394 بود. عبدالمهدي با اصابت موشك به آرزويش رسيد. 🌾وقتي خبر را شنيدم، بال بال مي‌زدم كه پيكرش را ببينم. آخر خيلي دلم برايش شده بود. گفتم عبدالمهدي به حاجتت رسيدي. بعد از شهادتش ديدم كه پشت سر (عج) مي‌رود و از اينكه در كنار امام حسين (ع) است، بسيار خوشحال بود. ☘ مي‌گفت من فكر نكنيد كه مرده‌ام هيچ وقت ناشكري نكنيد. هر مشكلي داشتيد من برايتان مي‌كنم. 💫من و عبدالمهدي 9 سال با هم زندگي كرديم. ريحانه هفت ساله و فاطمه دو ساله يادگاري‌هاي شهيدم هستند. ⚡️ريحانه خيلي وابسته به پدرش بود. خيلي با پدرش حرف مي‌زد. 🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
شهید #روح_الله_قربانی در دوران کودکی طعم تلخ بی مادری را تجربه کرد خاطره ای بخوانید از دوران #یتیمی
2⃣3⃣8⃣ 🌷 📚بخشی از کتاب 📖روح‌الله بغض کرده بود😢، اما خودش را نگه داشت تا نکند. یاد روزهایی افتاده بود که وقتی به خانه🏡 می‌آمد را در بستر بیماری می‌دید. آن‌قدر دیدن این صحنه برایش بود که ترجیح می‌داد به خانه نرود❌. 📖بعد از مدرسه می‌رفت کلاس بسکتبال🏀 و از آنجا هم می‌رفت مسجد تا کمتر خانه باشد.می‌دید که بعد از هر باری که مادرش را از بر‌می‌گرداند، چقدر ناراحت است😔. 📖آرزو بر دلش ماند یک بار به خانه برگردد و مادرش را و سالم داخل آشپزخانه ببیند. دلش تنگ شده بود برای خورشت بادمجان🍲 مادرش که در کل فامیل معروف بود، ⚡️اما فقط به نگاه بی‌رمق نگاه می‌کرد و غصه می‌خورد😓. 📖روح‌الله سکوت کرده بود و چیزی نمی‌گفت🚫. انگار برگشته بود به همان . همۀ اتفاقات از جلوی چشمانش رد می‌شد. انگار همین دیروز بود که وقتی از کلاس برمی‌گشت، دید بدون توجه به او می‌رود سمت خانه‌شان🏡. 📖هنوز پیچ کوچه را نپیچیده بود که با خودش گفت: چرا مادربزرگ این‌جوری کرد⁉️ چقدر عجله داشت! یعنی من رو ندید😕؟ با این کجا داشت می‌‌رفت؟علامت سؤال‌های ذهنش💬 وقتی جواب داده شدند که پیچ کوچه را . 📖با دیدن آمبولانس🚑 و جمعیتی که جلوی خانه‌شان ایستاده بود👥، همه‌چیز را فهمید. چقدر سخت بود برایش باور اینکه دیگر همان نگاه بی‌رمق را هم ندارد🚫، اما این تازه شروع بود. 📖بعد از مادرش دیگر زندگی مثل قبل نشد❌. درسش خیلی افت کرد. تا از مدرسه پیش رفت. انگارنه‌انگار که این همان بود که مدام در ورزش و خط و دیگر درس‌ها مقام می‌آورد🏅. دیپلم ریاضی‌اش را که گرفت، رفت کلاس . 📖این حرف مادرش همیشه در ذهنش بود💭 که به او می‌گفت: دوست دارم یا بشی یا .گاهی هم او را «شهید روح‌الله🌷» صدا می‌زد. دوست داشت مادرش را به برساند. دو سال طلبگی خواند، اما چون به هنر هم علاقه داشت، کنکور هنر🎭 داده بود. 📖 به شانه‌‌اش زد و گفت: «کجایی؟ به چی داری فکر می‌کنی⁉️»روح‌‌الله که تازه به خود آمده بود، لبخندی زد😊 و گفت: «یه لحظه همۀ اومد جلوی چشمم.» نفس عمیقی کشید و گفت: «اما میون این‌همه اتفاقای ، یه چیزی برام خیلی جالب بود. هنوزم از یادآوری‌ش دارم.» ـ چی⁉️ 📖اون روزا که مامانم مریض بود، خیلی از لحاظ جسمی ضعیف شده بود. بنده‌خدا بابام با ویلچر♿️ می‌بردش دکتر، اما تو نمی‌دونی با اون قوت کمی که تو دستاش بود، چه‌جوری با رو می‌گرفت. آدم حظ می‌کرد😍. زینب به نگاه کرد. غرور در چشمانش موج می‌زد. شادی روحش 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🔸برای #شهید شدن .. هنر لازم استــ ! هنر بہ ← خدا رسیدن.. هنر ڪشتن ← نَفس.. هنر ← تَهذیبــ👌 .. ◈ ت
📝 ♦️همه گفتند ایم...!😔 ○خیلی ها شنیدند ؛ شهدا شرمنده ایم...! ○خیلی ها نوشتند ؛ شهدا شرمنده ایم...! ○خیلی ها دیدند ؛ شهدا شرمنده ایم ...! ♦️همـــــه .. ! همـــه شرمنده ایم..!😔😔 ای کاش زمانی از شرمندگی شهدا خارج شویم..! ♦️از هر جا که عبــــور میکنیم نام ِ میدرخشد✨ ! پس یادمان باشد♨️ ♦️قدم به قدم را به آنهایی که پل عبور ما شدند در دنیـ🌎ـا.. ♦️کربلا_شلمچه 65 95 ♦️بصره یا حلبـــــ فرقی نمی کند که فدای (علیه‌السلام) یا فدای (سلام الله علیها) همه اصحاب آخر الزمانی ♦️سلام بر آنهایی که لباس سبز رزمشان بود👌.. الهی هیچ از رفیقاش جا نمونه ..😭 ♦️ را ❌نــــه مـــا پیــدا کـه پیــدا میکنـــد ما را ✔️... 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
همسر بزرگوار شهید: چندماه بعد از #دفن همسر شهیدم، دخترجوانی درحالی که #‌اشک می ریخت نزد من آمد و گف
🔸خوف #محشر از کسی باشد 🔹که او بی صاحب است 🔸 #صاحب ما در قیامت 🔹عمه جانم #زینب(س) است😍 #شهید_جواد_جهانی🌷 #شهید_مدافع_حرم 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🐚🌷🐚🌷🐚🌷🐚 خودش #قبل_از_شهادت به دوستانش گفته بود که فردا فقط با یک گلوله💥 شهید می‌شوم و حتی ساعت⌚️ شه
#همسر_شهید_صدرزاده: وقتی دوستان دانشگاهی بهش #زنگ میزدن که فقط یه مدت سوریه نرو فقط #یک.ترم از درست باقی مونده مدرکت رابگیر بعد برو... درجواب میگفت من میخوام مدرکم را از دست بی بی حضرت #زینب سلام الله علیها بگیرم ... مبارکت باشه فارغ التحصیلی ومدرکی که از دست بی بی گرفتی #شهید_مصطفی_صدرزاده🌷 #ملقب_به_سیدابراهیم 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#همسر_شهید: وقتی که از مراسم #وداع با شهید برگشتم ساعت یازده صبح بود که با همان چادر سیاه خسته #خوا
🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂 .شهید   🔰می روم تا سیلی رابگیرم. 🔰 خودت میدانی که چقدر دارم وبهترین و شیرین ترین لحظات را در سپری کرده ایم بسیار است. 🔰اما عشقی از هرعشق دیگری،در هردوی ما وجود دارد که آن، عشق به بانوی دوعالم بی بی سلام الله علیها است و باید برای این عشق فراتر،از وابستگی ها و عشق های دیگر،گذشت. 🔰میدانی که چقدردوست دارم که عاقبت با از این دنیا بروم.و من جز ،از خداند دیگری را نمیخواهم. 🔰اما نمیگویم که دعا کنید بروم وشهید شوم.. شهادت است. 🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
📸 حضور کوثر بیضایی، دختر شهید مدافع حرم، شهید #محمودرضا_بیضایی در دیدار ۲۱ آذر خانواده‌های شهدا با ر
🌺🌸🌺🌸🌸🌺🌸🌺 🔰یکی از دوستانش #جمله‌‌ای عربی را برایم پیامک کرده بود و اولش نوشته بود: این سخنی از #محمودرضاست. 🔰آن جمله این بود: «اذا کان المنادی زینب (س) فأهلا بالشهادة». یعنی: «اگر #دعوت کننده #زینب (س) باشد، #سلام بر #شهادت»! پرسیدم: این جمله را محمودرضا کجا گفته؟ گفت: آخرین باری که تهران بود و با هم #کلاس اجرا کردیم، این جمله را اول کلاس روی #تخته.سیاه نوشت من هم آنرا توی #دفترم یادداشت کردم. 🔰جمله برای بیست و هشت روز قبل از #شهادتش بود. #شهید_محمودرضا_بیضایی 🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
همیشه میگفت دوست دارم بچه‌م #کتابخون باشه.📚 میگفت بزار به دنیا بیاد خودم کتابخونش میکنم.📔 اعتقاد دا
حلما؛ دختری که 17 روز پس از #شهادتـــــ پدر به دنیا آمد💕 حلما یعنی صبور؛ از صفات حضرت #زینب (س) است. این اسم را خودش انتخاب کرد. 17 روز بعد از #شهادت میثم به دنیا امد، پدری که #مشتاق دیدن دخترش بود و با دیدن #لباس نوزادی که برای او خریداری میشد، دلش قنج می رفت. #شهید_میثم_نجفی🌷 #شهید_مدافع_حرم 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
💥میدانی! بین خودمان بماند گاهی،دلمـ❤️ میخواهد دل #توهم برای #من تنگ شود #تولدت_مبارک #شهید_محمد
1⃣9⃣8⃣ 🌷 🔰وقتی محمدتقی جان به دنیا اومد👶، طبق سفارشی که در خواب کرده بودن، اسمش شد، محمدتقی😍 🔰چند روز بعد از ، وقتی بابا از جبهه برگشت، پدر و مادر محمدتقی رو بردن🚌 به روستای کوهستان،کنار مزار هاشمی نسب🌷 🔰مادرم محمدتقی قنداق شده رو گذاشت روی ، اطرافیان با تعجب😟 علت رو پرسیدن! مادرم گفت:می خوام بچه ام بشه🌹 شهید انتخاب کرد✅ 🔰نمی خوام فقط اسم شهید رو داشته باشه، می خوام زندگیش هم، باشه. و همینطورهم شد. واین پیش زمینه شهادت محمدتقی🌷 از کودکی بود. 🔰همانطور که در کلیپ🎬 معروف صحبتهای خودش قبل از اعزام به بیان کرد،برای اینطور نیست🚫 که یکدفعه به خواسته خودمون برسیم، یکسری پیش زمینه هایی لازمه، که باید از فراهم بشه👌 و این پیش زمینه رو براش فراهم کرده بودن 🔰محمدتقی همانند زندگی کرد، راه شهید هاشمی نسب را ادامه داد✅ همانند او دخترش را نامید😍 و سرانجام همانند او در ۲۹سالگی به آرزوی خودش رسید🕊 🔰گویی آنروز که قنداقه اش را بر قبر شهید گذاشت، این دو محمدتقی👥 با هم بسته بودند💞 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌾در روزگار قحطی پرواز🕊 گاهی عطر در کوچه پس کوچه های شهر می پیچد💫 🌾فدائیان (س)، یکی پس از دیگری،جام شهادت🌷 را از دست می نوشند... 🌾و نگاهم بر قافله ی شهدا خیره مانده😢 که چه آرام آرام از مقابلم ! 🌾و من چه در این کوچه ی سرگردانی😔 کاش میشد راهی فرات شد و گرفت... 🌷ــ ... 🌙 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh