❣ #آغاز_امامت_حضرت_صاحب❣
🌸عالم امكان سراسر نور شد✨
💞شیعه بعد از سال ها مسرور شد
🎀پور زهرا #تاج بر سر می نهد
🌸بر همه آفاق فرمان می دهد
💞حكم تنفیذش رسیده از سما
🎀نامه ای با مُهر و #امضاءخدا
🌸می نشیند بر سریر عدل و داد
💞 #آخرین فرمانروای ابر و باد
🎀پادشاه كشور آیینه ها
🌸تك سوار قصه ی آدینه ها
💞امپراتور زمین و آسمان💫
🎀حُكمران سرزمین بی دلان
🌸پهلوان نامی افسانه ها
💞تحت امرش #لشگر پروانه ها
🎀لشگری دارد #بزرگ و بی بدیل
🌸افسرانش نوح و موسی و خلیل👌
❣نهم ربیع
#سالروزآغازامامت_حضرت_ولیعصر(عج)
بر همه شیعیان و منتظران حضرتش فرخنده و مبارک باد🌸🍃.
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
سردار #شهید_همدانی در استقبال از #شهادت با صراحت گفته بود: دشمنان ما نمیدانند و نمیفهمند که ما ب
سردار سلیمانی:
من در آن لحظه آخر که #شهید_همدانی را دیدم، یک لحظه تکان خوردم فهمیدم که او از شهادتش #مطلع بوده است
آنجا با #خنده به من گفت که بیا با هم یک #عکسی بگیریم؛ شاید این #آخرین عکس من و تو باشد.
خیلی اهل این کارها نبود که به چیزی #اصرار کند مثلا بخواهد عکسی بگیرد؛ چه از خودش چه با کسی
من وقتی این حرف را زد #تکان خوردم، خواستم بگویم که شما نروید، به همان جایی که او میخواست برود، من داشتم برمیگشتم، ولی یک حسی به من گفت خوب چیزی نیست، خبری نیست، چیزی به او نگفتم.حیف که نگفتم...
#سردارشهید_حسین_همدانی
#شهید_مدافع_حرم
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
حجٺ جلوے #ڪاروان حرڪٺ مےڪرد #میڪروفن را در دسٺش مےگرفٺ و مے گفٺ: «هرڪے دوسٺ داره برا !امام زمان
#آخرین دست نوشته📝
#شهید_حجت_الله_رحیمی
غـریبــــــــ مــــــــــولا
✍مےخواهم آنچہ در تمام عمر، علے الخصوص در این #اواخر، بیش از هر چیزی مرا بیشتر داغدار مےڪرد و جگرم را مےسوزاند💔 با شما در میان گذارم.
🌾عزیزان ...!
دورے از #امام_زمان (عج)💕 مرزِ سال ها و قرنها را در نوردیده است .اڪنون بیش از هزار و 300 سال🗓 از #محرومیت عالم از دیدار با آن حجت خدایـے مےگذرد.
🌾آنچہ تلخ و اسفبار بوده این است ڪہ شیعہ چہ بد با #غیبت مولایش خو ڪرده است😔چہ ناجوانمردانہ بریدن از #مولا برایش عادت شده است !
🌾چہ بـےمعرفتیم ما ڪہ اصل
«ڪل خیر» برایمان فرعی شده است.
شیعہ چہ بد با غیبت مولایش👤 خو ڪرده است
🍂ایــن #آخـرین دسـت نوشتـہ اے آقــا حجــت بــود.او خــو نڪـرد و #شهید شـد🕊 مــا خـو ڪـردیم و....😔
#خــادم_الشهــدا
#شهید_حجت_اللہ_رحیمی🌷
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
یادت #ای_دوست بخیر نازنینم خوبی⁉️ خبری نیست ز #تو دل من میخواهد، که بدانی #بی_تو دل منـ❤️ اندازه ی
5⃣2⃣8⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
🔸شهید مدافع حرم محمد حسین محمدخانی
🔹زمان شهادت: 1394/08/16
🔸مکان شهادت: سوریه ؛ حلب
🔹به روایت همرزمش
🔰محمد حسین #عاشق بود،واقعا غیر از این چیزی نمی تونم در موردش بگم.چون کارهایی که انجام می داد رو جز با #منطق عشق نمیشه توجیه کرد🚫همیشه وقتی همه ی ما کم می آوردیم اون #آماده بود✊
🔰خیلی از شبها🌙 که بعضی از یگان ها آمادگی #عملیات کردن نداشتند محمد حسین و یگان تحت امرش #داوطلب می شدند و نمی گذاشتند کار روی زمین بمونه❌.خیلی وقتها چندین شب پشت سر هم #مردشماره_یک عملیات ها بود✌️.
🔰علاقه عجیبی به #خانم و کودک نوزادش👶 داشت،واقعا وقتی با بچه اش بازی می کرد من حسودیم می شد از اینکه انقدر #ذوق بچه اش رو داره.قبل از #شهادتش حدود دو ماهی می شد که خانواده اش رو ندیده بود😔
🔰به زور و با #التماس از خط کشیدمش عقب و گفتم برو خانوادت رو ببین،اول چیزی نمی گفت🚫،ولی بعد از اصرار زیاد من گفت: حاجی من دیگه از خانواده ام دل کندم💕، #نمیخوام دوباره وابستشون💞 بشم.
🔰واقعا هم از دنیـ🌍ـا و همه تعلقاتش دل کنده بود، #آخرین دفعه ای بود که دیدمش،بعد از اون رفت و #دیگه_برنگشت😔.
#شهید_محمد_حسین_محمد_خانی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
عشقت #جگرم خورد و بدل روی آورد رنگ از رخ من برد زتو #بوی آورد پای از در تـــو باز نگیرم که مــرا سو
9⃣5⃣8⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
💠 کیفیت حضورش نبودنهایش را جبران می کرد
🔰آقا محمد هر وقت از #ماموریت میومد، یک هفته میفتاد. تب میکرد🤒 مریض میشد. سرم وصل میکردن بهش و از این چیزا🛌چون اونجا هم #خوابش خیلی کم بود، هم غذاش🍲 خیلی #ضعیف میشد.
🔰ولی بعد از چند روز استراحت، ما هر بار یه مسافرت🚗 می رفتیم. یعنی هر سال #اردیبهشت ماه، ما مسافرت می رفتیم . بندر انزلی، اصفهان، کاشان یا هر جای دیگه🗺 #حتما مسافرت می رفتیم. میگفت #روحیه_بچه ها عوض بشه.
🔰خیلی #مشهد می رفتیم، خیلی خوب بود😍 یه کار دیگه هم که برا جبران میکرد، این بود که وقتی میومد خونه🏡 #دست_پر میومد. اگر راهیان نور💫 غرب بود ،کردستان بود، یا جنوب بود، میرفت خرید🛍 میکرد.
🔰با اینکه میدونم چقدر خسته بود😪 اما با این وجود، همکارانش می گفتن با یه #ذوقی میرفت خرید میکرد که تعجب میکردن. بعد از #شهادتش، وقتی رفتیم #سوریه، بازاراشون رو دیدم، گفتم محمد اگر #برمیگشتی، میدونم کلی اینجا خرید میکردی😔
🔰آقا محمد خودش بدون اینکه من بهش بگم، خیلی #باسلیقه کادو🎁 میکرد. مثلا روز تولد🎊 همه مون رو یادش بود. دقیقا یک هفته🗓 قبل از #آخرین باری که بره جنوب، خیلی سوپرایزمون کرد. تولد گرفت و کادو خرید. اصلا از این بابت کم نمیذاشت🚫
🔰اینجوری نبود که فقط #کارش باشه. به بچه👶 میرسید. حواسش به همه چیز بود. به مادرش و خواهر و برادرش هم حواسش بود👌، به #ما هم همین جور... وقتایی که سرش خلوت بود، دیگه #حسابی وقت میداشت. خب من اینا رو که می دیدم، میگفتم این سختیها هم بالاخره #تمام_میشه، میگذره.
🔰یک ماه دو ماه📆 تحمل میکنیم، بعدش دوباره #برمیگرده خونه، دوباره همون رسیدگی ها، همون محبت ها💞 برا همین بهش می گفتم وقتی نیستی اشکال نداره❌ چون وقتی هستی #توجه_کامل داری و این برا من لذت بخشه😍
به نقل از #همسرشهید_مدافع_حرم #شهید_محمد_بلباسی🌷
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🌺🌸🌺🌸🌸🌺🌸🌺 🔰یکی از دوستانش #جملهای عربی را برایم پیامک کرده بود و اولش نوشته بود: این سخنی از #محمو
💢 #محمودرضا هرچه داشت از فرهنگ ایثار و شهادت🌷 بود. میراث فرهنگی دفاع مقدس را دوست داشت💞، مجموعه کتابهایش📚 را خوانده بود. « #همپای_صاعقه» را واو به واو خوانده بود.
💢تقریباً همه کتابخانهاش📚 به جز چند کتاب، کتابهای #دفاع_مقدسی بود. 📗«خاکهای نرم کوشک» را با علاقه بسیاری خواند، سری ✓«به مجنون گفتم زنده بمان»، ✓«ویرانی دروازه شرقی»، ✓«ضربت متقابل»، ✓«سلام بر ابراهیم» و این کتابهایی که در دسترس همه است.
💢تقریباً تا #آخرین کتابهایی را که در حوزه دفاع مقدس منتشر شده داشت و گرفته بود👌. « #کوچه_نقاشها» را به من توصیه کرده بود که بخوانم و من هنوز آن را نخواندهام❌ خواندن این کتاب را چند بار به من #توصیه کرد. خیلی او را به وجد آورده بود😃 به لحاظ روحی ارتباط تنگاتنگی با #شهدا داشت. علاقه خاصی به بهشت زهرا(س)🌷 و #مزارشهدا داشت.
راوی :برادر شهید
#شهید_محمودرضا_بیضایی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
همسرشهیدمدافع حرم محمدشالیکار🌷 گفت: یک #مشکلی برایم پیش آمد و بعد از ظهر داخل اتاق حاج محمد خوابم
4⃣8⃣8⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
🔰محمد شالیکار 1349 در خانواده ای متدین و معتقد به احکام شیعی از اهالی شهرستان #فریدون_کنار چشم به جهان گشود. چند سال پس از آغاز #جنگ_تحمیلی عراق علیه ایران🇮🇷 از ادامه تحصیل📚 انصراف داد
🔰و با پیگیری و تلاش سخت, در سال 1364 زمانی که هنوز #15سالش نشده بود🚫 وارد عرصه دفاع شد. در #عملیات های ✓کربلای 4 ✓کربلای 5 در ✓کربلای 10 و ✓والفجر 10 نیز حاضربود.
🔰در والفجر 10 تیری💥 به #سر او اصابت کرد اما از این مجروحیت سخت😣 و خطرناک جان سالم به در برد. در سال 69 ازدواج💍 کرد. مسائل #سوریه او را بی تاب کرده بود تا اینکه راهی شد. در سوریه هم پرتلاش و ایثارگر✊ حاضر شد.
🔰شبی که نیروهای ما عملیات کرده بودند محمد با فریاد #الله_اکبر , روحیه نیروها را تقویت می کرد.حین پیشروی تیری💥 راه نفس را در قاب سینه اش بست و او را نقش زمین #وادی_ترک کرد. #آخرین صدای او ذکر #شهادتین بود. 5 روز بعد او به حسین برادر شهیدش🌷 پیوست .
#شهید_محمد_شالیکار
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🍂از همان وقت که صــدای #یاحسیـن آخرتان را شنیدیم، دیگر تاکنون نغمه ی دلـ❤️انگیـز نوایتــان را گُم کرده ایم.
🌾 #آخرین باری که چهره ی نورانیتان✨ را دیده ایم، موقعی بود که صورتتان را بر خاک مزارتـان نهـاده بودند، سنگ لَحـد دیواری شد و نظاره ی رویتان را #برای_همیشه از ما دریغ کرد😭
🍂ای شقایق های🌷 آتش گرفته،
دل خونین ما شقایقی است که
#داغ_شهادت شما را بر خود دارد
🌾آیا آن روز نیز خواهد رسید که بلبلی🕊 دیگر در وصف #ما سرود شهادت🌷 بسراید⁉️
#شهید_سیدمجتبی_علمدار🌷
#سالروز_شهادت
#شبتون_شهدایی🌙
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🍃همیشه میگفت: هر چی میخواید از شهدا بگیرید.👌 🍃 ازشون بخواید براتون #دعــا ڪنن. من خودم خیلی چیزها
4⃣2⃣9⃣ #خاطرات_شهدا🌷
🔶از ته دلم از او دل کندم
🔮شهید محمود نریمانی متولد دوازدهم دی ماه سال 1366 اهل روستای دروان کرج، از نیروهای سپاه پاسداران که به صورت #داوطلبانه برای دفاع از حرم مطهر حضرت زینب(س) به #سوریه رفت و در روز دهم مرداد 95 در حماء به شهادت رسید.
🔮یک ماهی می شد که می خواستند به #سوریه بروند و ساکش گوشه اتاق آماده بود، منتها جور نمی شد که برود، هرروز می گفت که امروز می روم، فردا می روم، ولی جور نمی شد،
🔮سه روز قبل از رفتنش به من گفت: شما و مادرم به من #دلبسته هستید و نمی گذارید من بروم و گرنه تا کنون رفته بودم، من گفتم که خدا شاهد است من از ته دل #راضی هستم، مادرت هم اگر بعضاً می گوید چون جگرگوشه اش هستی و دلش نمی آید و می گوید ناراحت می شوم حرف از رفتن بزنی، وگرنه چه راهی بهتر از #شهادت،
🔮به اوگفتم واقعاً از ته دلم می گویم که از تو دل کندم، از طرف من خیالت #راحت باشد چون می دانم تو برای این دنیا و اینجا نیستی، بخاطر این هیچ وقت دوست ندارم تو را سمت خودم بکشانم، بعد از تو تنها که ماندم، #حضرت_زینب(س) به کمکم خواهدآمد و از خدا طلب #صبر خواهم کرد...
🔮 آقا محمود #آخرین باری که سال 95 به سوریه رفت گویا به ندای اذا کانا المنادی فاهلا بالشهاده (اگر دعوت کننده زینب (س) باشد سلام برشهادت) لبیک گفته و #عاشقانه فدایی حضرت زینب شده بود.
#شهید_محمود_نریمانی 🌷
#شهید_مدافع_حرم
#سالروز_ولادت
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🌷از همان روز ڪہ او رفـت ؛ زمستـــان آمد بعـــدِ او بهمن و اسفند چه فرقـی دارند ؟!🍃 #شهید_محمد_معا
7⃣8⃣9⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
😁محمد یک انسان بسیار بااخلاق، صبور و خلاق بود و همه او را بهعنوان یک #فرمانده میدانی قوی میشناختند. در عملیات #خانطومان ضربههایی که محمد به تکفیریها👹 وارد کرد اصلاً قابل وصف نیست❌
🔰از آنها #تلفات زیادی گرفت ولی دشمن کوردل همیشه دنبال جوانان ماست تا آنها را #شهید کند و بتواند بهاندازه یک نفر👤 هم که شده از یاران ولایت کم کند.
🔰همه دوستانی که در این راه به #شهادت رسیدند🕊 دوستان و #حافظان ولایت بودند. الآن در این شرایط مملکت به این بچهها نیاز داشتیم ولی دست تقدیر خواست شهادت🌷 نصیبشان شود.
🔰احمدی از #آخرین دقایق مکالمهاش📞 با این شهید و نحوه #شهادتش چنین میگوید: همیشه همدیگر را "داداش" صدا میزدیم☺️ این سری وقتی به مأموریت رفت به او گفتم: «زود برگرد، میخواهیم #عید دور هم👥 باشیم.» گفت: «باشد...»
🔰دیدم دیگر صدایش نمیآید📵 زمین و آسمان را به هم دوختم تا ببینم #کجاست. او را پیدا کردم ولی دیگر وقتی که #شهید شده بود😔 بیشتر از یک هفته🗓 بود که از او اطلاع نداشتیم.
🔰شنیدم مورد شناسایی گروههای #تکفیری قرار گرفت و از اهمیت جایگاه ایشان باخبر شدند و در صدد حذف⭕️ ایشان برآمدند. متأسفانه تیر💥 مستقیم به ایشان اصابت کرد💔
🔰از سال 2011 که جنگ #سوریه شروع شد، #محمد به سوریه رفتوآمد داشت. هر جایی از منطقه که پا میگذاشت، آنجا را آباد و رسیدگی میکرد👌 پشت فرماندهانی که محمد با آنها کار میکرد به #وظیفهشناسی و سختکوشی او گرم بود.
🔰محمود #بیضایی بیشترین اثر را روی محمد گذاشت چون بیضایی همدورهای👥 او بود. و روزهایی که بچههای تهرانی به مرخصی میرفتند، شهرستانیها با هم میماندند و مدتی را کنار یکدیگر💞 میگذراندند.
🔰محمود و محمد هر دو شهرستانی بودند. وقتی #محمود شهید شد، اصلاً بنیانمان از هم پاشید💔 و ناراحتی بر ما که اطرافیان او بودیم، غلبه کرد. احساس کردیم ما #جاماندیم. شهید مرتضی #مسیبزاده که از دوستان صمیمی ما بود و اکثر شهدایی که در این راه به شهادت رسیدند، همراه ما بودند.
🔰هر کدام از این بچهها در حد #فرمانده لشکر و یا فرمانده سپاه هستند ولی چون در غربت شهید🌷 میشوند و کسی از فعالیتهای آنان چندان خبری ندارد، در #گمنامی میمانند. حتی در شهر هم کسی نمیدانست محمد چهکاره است
#شهید_محمد_معافی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🍂هادی به همراه دیگر #مدافعان_حرم، حدود بیست کیلومتر جلوتر از حرمین عسکریین در سنگرها حضور داشتند.
🔰این #اواخر کمتر حرف میزد. زمانی که از تهران برگشته بود بیشتر مشغول #خودسازی بود. از خودش کمتر میگفت. به توصیههای کتب اخلاقی📚 بیشتر عمل میکرد.
🔰 #هادی عبادتها و مسائل دینی را به گونهای انجام میداد که در خفا🌚 باشد. کمتر کسی از حال و هوای او در #نجف خبر داشت. او سعی میکرد خلوت خود را👤 با مولای متقیان #امیرالمومنین (ع) حفظ کند.
🔰هادی حداقل هر هفته🗓 با تهران و دوستان و خانواده تماس☎️ میگرفت و با آنها بگو بخند داشت، اما در روزهای آخر #تغییرات خاصی در او دیده میشد. شماره همراه📱 خود را عوض کرد.
🔰 #آخرین بار چند روز قبل از #شهادت، با یکی از دوستانش تماس گرفت📲 هادی پس از صحبتهای معمول به او گفت: نمیخوای صدای من رو ضبط کنی⁉️ دیگه معلوم نیست بتونی با من حرف بزنی! بعد گفت: #به_مادرم_بگوازمن_راضی_باشد😔
#شهید_محمدهادی_ذوالفقاری
#مادران_شهدا🌷
پیشاپیش روز مادر مبارک🌺
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
💗 به پدرانتان #افتخار کنید . ♨️ #رهبر_انقلاب: فرزندان شهدا به نام #پدرانشان افتخار کنند. آنها کسان
6⃣2⃣0⃣1⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
💠خاطراتی از همسر شهید
🔰من همیشه میگویم ازدواجمان💍 از دو #توسل شروع شد. ماجرای این توسل کردن برای خودمان خیلی جالب بود. #شهید_نوری همیشه میگفت: من، شما را از حضرت زهرا(س)🌸 گرفتم.
🔰تعریف میکرد یک روز که به #مشهد رفته بود در حرم امام رضا(ع)🕌 نذر میکند ۴۰ #زیارت_عاشورا به حضرت زهرا(س) هدیه🎁 بدهد تا خدا یک #همسر خوب نصیبش بکند. ایشان ۴۰ شب پشت سر هم این زیارت عاشورا📖 را میخواند و دقیقاً در #آخرین شبی که زیارت عاشورا را میخواند فردایش شوهر خالهاش مرا به ایشان معرفی میکند☺️
🔰آن زمان خودم در کنگره #شهدا کار میکردم و یک هفتهای میشد که به شهدا متوسل💞 شده بودم و میخواستم یکی مثل خودشان👥 نصیبم کنند. نتیجه #توسلهایمان این شد که در اسفند سال ۱۳۸۸🗓 شهید نوری به #خواستگاری من آمد و با هم آشنا شدیم و بعد از آشناییهای اولیه کاملاً سنتی مراسم خواستگاری برگزار شد. ۱۱خرداد سال ۱۳۸۹ عقد و مهر همان سال عروسی💍 کردیم.
🔰از همان روزی که به خواستگاریام آمد، مطمئن بودم #علیرضا با شهادت🌷 از پیش من میرود. حتی زمانی که داشت وسایلش را جمع میکرد و گفت: میخواهم به #سوریه بروم، من گریه میکردم😭 و میگفتم تو اگر بروی #شهید میشوی. ۲۰ روز سوریه بود و ۲۹ اسفند ۹۳ ⏰ساعت ۸:۴۵ #صبح_جمعه شهید میشود🕊
🔰زمان دقیقش را هم به خاطر این میدانم که #لحظه_شهادت ساعتش روی مچ دستش⌚️ بوده و موج انفجار باعث میشود باتری🔋 ساعت بخوابد. حلقه ازدواج💍 و ساعتش را بعد از #شش_ماه در روز #تولدم برایم آوردند.
🔰یک بار سر مزار خواستم هدیه تولد🎁 برایم بفرستد که روز تولدم یکی از #همرزمانش این وسایل را برایم آورد. کتاب ارتباط با خدا با دفترچهای📚 که عربی جملاتی رویش نوشته بود و عکس #من داخلش بود هم جزو وسایل بود.
🔰وضو گرفتم و با کتاب ارتباط با خدا #زیارت_عاشورا خواندم و به ایشان هدیه کردم و جالب است که فردایش دیدم ساعتش⌚️ کار میکند.
#شهید_مدافع_حرم
#شهید_علیرضا_نوری
#سالروز_شهادت
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh