🌷شهید نظرزاده 🌷
8⃣7⃣ به یاد #شهید_عباس_دوران🕊❤️🕊 شادی روحش #صلوات 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
2⃣4⃣2⃣ #خاطرات_شهدا🌷
🌷🌷((( #عباس ي است كه در #دوران ما به علقمه زد)))🌷🌷
#قهرمان_وطنم
#خلبان_شهید_عباس_دوران🌷
((٣٠ تير؛ سالروز شهادت))
🔹بغداد ميزبان اجلاس سران عدم تعهد بود و اجراي آن، #امنيت خدشه ناپذير اين شهر را نشان ميداد و #صدام به شدت روي آن تبليغ مي كرد
🔸ايران هرچه كرد تا با #رايزني ها، محل اجلاس تغيير كند نتيجه اي نگرفت.تصميم براين شد كه بغداد ناامن شود.
#نيروي_هوايي ارتش مامور اين كارشد
🔹صدام مي گفت: هیچ #خلبان ایرانی جرات نزدیک شدن به آسمان بغداد را ندارد.
#پدافند هوايي بغداد با مسكو مقايسه ميشد.
🔸ساعت ٥:٣٠ صبح ۳۰ تیر ۱۳۶۱ شش خلبان با ٣ فروند #جنگنده فانتوم براي این عملیات آماده شدند.
فرمانده آنها سرهنگ خلبان #عباس_دوران بود.
🔹طرح اين بود: ٣ فروند فانتوم مسلح به پرواز درآیند.
هرسه تا مرز بروند.
٢فروند از مرز گذشته و به هدف #حملهور شوند.
فانتوم سوم بايد رزرو ميماند
هدف فانتوم ها، #پالایشگاه «الدوره»، #نیروگاه اتمی و ساختمان الرشید یا #هتل محل اجلاس در بغداد بود.
🔸هواپیماها در۳۰کیلومتری بغداد با ۳دیوار آتش مواجه میشوند.
چند گلوله به هواپیماي #عباس_دوران🕊 برخورد میکند و موتور سمت راست از کار میافتد، خلبان حاضر به لغو عمليات نيست.
🔹هواپیماها بهسمت جنوب شرقی بغداد (پالایشگاه الدوره) ادامه مسیر داده و تمام #بمبها را روی آن ميريزند.
🔸 بعداز تخلیه بمبها، به مسیری ادامه میدهند كه به سالن محل اجلاس ختم میشد.
درهمین زمان،عقب هواپیمای
#عباس_دوران نیز مورد اصابت قرارمیگیرد.
🔹علائم و نشانگرهاي كابين از كار مي افتد و منصور کاظمیان (خلبان عقب) #ايجكت مي كند.عباس دوران بيرون نمي پرد و هواپيماي نيمه سوخته را به مكاني در نزديكي هتل محل اجلاس مي كوبد
🔸عمليات به نتيجه رسيد.
با ناامن شدن بغداد، اجلاس سران عدم تعهد نيز به دهلي نو منتقل شد.
🔹بقاياي پيكر #شهید_عباس_دوران ٢٠ سال بعد در ٣٠تيرماه ٨١ به ميهن بازگشت و در زادگاهش #شيراز به خاك سپرده شد.
شادی روح این قهرمان وطن #صلوات
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🌸اول مرداد سالروز شهادت دانشمند هسته ای گرامی باد🌸 🌹داریوش رضایی نژاد اول مرداد 1390 توسط عوامل سرو
4⃣5⃣2⃣ #خاطرات_شهدا🌷
💠 دل تنگی برای آرمیتا
🔹یک شب #شیـراز بـود،
اما یـک مرتبـه غافلگیـرمان کـرد،
#زنگ خانـه را زد. دویـدم دم در. گفتـم:
«مگه تـو شیـراز نبـودی؟»
🔸گفت:«دلم خیـلی برای #آرمیتـا تنگ شده بـود
نتونستـم #طاقت بیـارم!»
🔹ایـن همه راه آمده بـود تا #تهـران،
شب را پیش آرمیتـا مانـد و صبـح دوباره رفت شیـراز!
راوی : همسر شهید
#داریوش_رضایی_نژاد🌷
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
مرا که تبعید کردند تفرش، بار خانواده افتاد گردن #مهدی. تازه دیپلمش را گرفته بود و منتظر نتیجه ی کنکور بود. گفت:«بابا، من هر جور شده کتاب فروشی📚 رو باز نگه می دارم. این جا #سنگره. نباید بسته بشه.» جواب کنکور آمد. دانشگاه #شیراز قبول شده بود. پیغام دادم «نگران مغازه نباش. به دانشگاهت برس.» نرفت. ماند مغازه را بگرداند.
#شهید_مهدی_زین_الدین
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
شهیدی که به دیدار امام زمان نائل آمد و امام زمان هدیه اش را پذیرفتند. #شهید_خانمیرزا_استواری🌷 #بخو
2⃣8⃣8⃣ #خاطرات_شهدا🌷
💠فرمانده امام زمان عجل الله فرجه 🇮🇷
🔰نامش #خانمیرزا_استواری بود، هرگز ندیدمش ⚡️اما بعد از عملیات #کربلای_پنج وصیت نامه اش📜 را بطوراتفاقی خواندم چندجمله مراتکان💓 داد!!!
🔰سلام بر مولایم #صاحب_الزمان عجل الله فرجه که #زیارتش را نصیب من کرد!!! و بر من منت گذاشت. وسلام برآن مولایی که عزیزترین چیز من یعنی قرآنی📖 که هدیه بود و همیشه باخود داشتم را آنحضرت به رسم هدیه🎁 از من #قبول_کرد!!!!
🔰عزیزان، برادران، امام زمان علیه السلام در #جبهه ها حضوردارد✅ و ماهمه زیر #پرچم آن بزرگوار هستیم. #خدایا توشاهدی، من درطول عمرم چشمم به نامحرم نیفتاده🚫 زیرا باتو عهد بستم که دردنیا ازدواج نکنم❌ وفقط با حورالعین ازدواج کنم💍!!! خدایا سپاست که توفیق دادی نمازم📿 را همیشه در #اول_وقت بخوانم...
🔮سرتا پا اشتیاق شدم تا #قبرش را زیارت کنم..فقط شنیدم اهل مرودشت #شیراز هست رفتم و درگلزار شهدای🌷 مرودشت قبرش راپیدا و زیارت کردم😃 نشانه خانه شان🏡 پرسیدم و پیدا کردم خانه ای بسیار #ابتدایی وزندگی تقریبا روستایی عشایری از نام #شهید هم معلوم بود ترک بودند. در را بازکردند🚪 گفتم: منزل #شهیداستواری⁉️
🔮گفتند:بله. گفتم:آمده ام #خانه_شهید دقایقی بنشینم باروی باز پذیرفتند. #برادرش بود وهیچکس جز او در منزل نبود❌ گفتم #وصیتنامه اش من رابه اینجا کشانده. برادرش متوجه حال وهوای من شد.
🔮گفت ایکاش #مادرم الان می بود تا به جای من اوتعریف می کرد. گفتم: اشکال ندارد🚫 حرف شما #سند هست.ابتدا پرسیدم موضوع قرآن هدیه ای🎁 چیست؟؟؟گفت برادرم #دانشجو بود ونیز ورزشکارهم🏓 بود سابقه جبهه و مجروحیت💔 زیاد داشت زمانی مجروحان جنگی را به زیارت #امام_خمینی می برند.
🔮برادرم تعریف کرد در حسنیه #جماران همه دریک صف بودند وامام هم روی صندلی🛋 نشسته بودند. رزمندگان هریکی به نوبت دست امام را #می_بوسیدند و میرفتند. وقتی نوبت به من رسید👤 دیدم باکمال تعجب😧 #امام ازجابرخواستند دوقدم جلو امدند وخواستند دست من ببوسند.
🔮من #شرمنده شدم ونگذاشتم من خم شدم و #پای_امام رابوسیدم. امام انجا به من قرآن کوچکی📕 هدیه دادند خیلی برایم تعجب بود که چطور امام این برخوردبامن داشتند⁉️میدانستیم که این قران راخیلی دوست دارد (شهید) و همیشه #باخودش همراه دارد و بعد ما هم در وصیتش خواندیم که درجبهه به امام عصر (ع) هدیه داده است💞
#شهید_خانمیرزا_استواری🌷
شادی روحش #صلوات
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🍃🌹🍃🌹 💠 #مادر سرگرم کار بودم که یکی بلند گفت: مادر شروع کرد دورم #چرخیدن و تکرار این جمله: مادر حلا
8⃣6⃣9⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
💠معرفی سرداران گمنام
2⃣ #سردارشهید_محدرضا_عقیقی
🔻قسمت اول
🌷شهید محمدرضا عقیقی درسال 1341 در #شیراز و در خانواده ای متدین و مذهبی دیده به جهان گشود. دستهای پر #عطوفت خانواده، اورا از همان کودکی به آغوش مهربان #مساجد سپرد تا با صدای گرم خود گلدسته هارا به آوای #اذان بنوازد و نوای توحید و دعوت به خیرالعمل را در همه جا سر دهد.
🌷از کودکی با #قرآن مأنوس گردید و در اوقات فراغت با تلاوت قرآن و با شنیدن آوای روح بخش قاریان جان شیفته و عطشناک خود را از زلال کلام ربّانی سیراب ساخت.
🌷شهید عقیقی دوران تحصیل را تا مقطع عالی ادامه داد، و سرانجام مدرک کارشناسی #الهیات را که نتیجة زحمات چندین سالة او را در امر تحصیل علوم دینی بود از دانشگاه دریافت داشت.
🌷وی همزمان با اوج گیری مبارزات مردمی علیه حکومت ستمشاهی با درایت کامل به #تبیین_فلسفه_انقلاب پرداخت و با تکثیر و توزیع اعلامیه های حضرت امام (ره)و با راه اندازی و شرکت در #تظاهرات و راهپیمائی های مختلف نقش بسیار حساسی را در برقراری نظام اسلامی عهده دار گردید.
🌷پس از پیروزی انقلاب نیز زبان گویای او ، #مبلغ قرآن و معارف اسلامی در گوشه گوشة میهن اسلامی حتی دور افتاده ترن روستاهای کشور بود. #دعای_کمیل را بسیار دلنشین قرائت می نمود وذکر معصومین علیهم السلام و آیات شریف قرآن همواره زینت کلام او بود .
محمد رضا عقیقی در طول هشت سال دفاع مقدس در جبهه های حق علیه باطل حضوری #مداوم داشت و با مسئولیتهایی که عهده دار گردید، در عملیاتهای رمضان، فتح المبین، والفجر و کربلای 4و5 شرکت کرد.
🌷کلام ملکوتی او که از حنجره های آسمانی بر می خاست فضای روحانی جبهه را حال و هوائی خاص بخشیده و #روحی_تازه در رزمندگان همیشه پیروزمکتب توحید می دمید. وی بعنوان مسئول واحد عقیدتی- سیاسی لشکر19 فجر زحمات بسیاری در جهت #رشد_معنوی سربازان اسلام متحمل گردید.
🌷عملیات #کربلای_5 یادمان آخرین مویه های عاشقانه اوست. شهید عقیقی سرانجام در ناگهانی سرخ، شقایقزار #شلمچه را از قطره قطرة خون خود رنگین ساخته و بال در بال ملائک در بیکران عشق به پرواز در آمد. 25 دیماه 1365 خاطرةپرواز ملکوتی او را در دل خونین خود جای داده است.
#سردارشهید_محمدرضا_عقیقی🌷
#روحش_شاد_ویادش_گرامی_باد
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#عاشقانه_شهدا💞 ❣مسجد که میرفتم، چند باری دیدمش... خیلی ازش خوشم می اومد چون #مرد بودن را در اون می
🔸چند سالی از #تولد مهدی نگذشته بود که پدر دعوت حق را لبیک گفت🕊 و به #دیار_باقی شتافت، مهدی به همراه مادر و برادرش👥 به شیراز رفتند وتا کلاس پنجم ابتدایی در #شیراز درس خواند و بعد از آن با خانواده به کرج مهاجرت کردند.
🔹در #کرج شروع به کار کرد تا هفده سالگی📆 که برای خدمت سربازی به #سپاه پاسداران رفت، در حین خدمت به عضویت سپاه درآمد و تا زمان #شهادت در سپاه بود.
🔸همزمان با عضویت در سپاه به درس خواندن📚 ادامه داده و چون در قسمت #نیروی_دریایی سپاه بود بیشتر مواقع در قشم حضور داشت. مهدی بعلت فیزیک بدنی قوی💪 که داشت دوره های مختلف #غواصی رزمی و ورزشی را در سپاه گذرانده بود✔️
🔹حین انجام کار، #مهدی درس میخواند و تا زمانی که در #قشم حضور داشت موفق به اخذ دیپلم📃 میشود و در سن بیست و پنج سالگی ازدواج💍 کرد.
راوی: همسر شهید
#شهید_مهدی_عسگری
#شهید_مدافع_حرم
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🍂۳۰ تیر🗓 سالروز #شهادت اسطوره ای است که به گفته کارشناسان نیروی دریایی عراق را به نابودی کشاند 🍃فرد
4⃣6⃣1⃣1⃣ #خاطرات_شهدا🌷
💠عباس ي است كه در #دوران ما به علقمه زد
#قهرمان_وطنم
#خلبان_شهید_عباس_دوران🌷
🔰بغداد ميزبان اجلاس سران عدم تعهد بود و اجراي آن، #امنيت خدشه ناپذير اين شهر را نشان ميداد و #صدام به شدت روي آن تبليغ مي كرد. ايران هرچه كرد تا با #رايزني ها، محل اجلاس تغيير كند نتيجه اي نگرفت. تصميم براين شد كه بغداد ناامن شود. #نيروي_هوايي ارتش مامور اين كارشد
🔰صدام مي گفت: هیچ #خلبان_ایرانی جرات نزدیک شدن به آسمان بغداد را ندارد❌ #پدافند هوايي بغداد با مسكو مقايسه ميشد.
🔰ساعت ٥:٣٠ صبح⏰ ۳۰ تیر ۱۳۶۱ شش خلبان با ٣ فروند #جنگنده فانتوم براي این عملیات آماده شدند. فرمانده آنها سرهنگ خلبان #عباس_دوران بود.
🔰طرح اين بود: ٣ فروند فانتوم مسلح به پرواز درآیند. هرسه تا مرز بروند. ٢ فروند از مرز گذشته و به هدف #حملهور شوند. فانتوم سوم بايد رزرو ميماند هدف🎯 فانتوم ها، #پالایشگاه «الدوره»، #نیروگاه اتمی و ساختمان الرشید یا #هتل محل اجلاس در بغداد بود.
🔰هواپیماها در۳۰کیلومتری بغداد با ۳ دیوار آتش🔥 مواجه میشوند. چند گلوله به هواپیماي #عباس_دوران🕊 برخورد میکند و موتور سمت راست از کار میافتد، #خلبان حاضر به لغو عمليات نيست❌
🔰هواپیماها✈️ بهسمت جنوب شرقی بغداد (پالایشگاه الدوره) ادامه مسیر داده و تمام #بمبها را روی آن ميريزند.
🔰بعداز تخلیه بمبها💣، به مسیری ادامه میدهند كه به سالن محل اجلاس ختم میشد. درهمین زمان، عقب هواپیمای #عباس_دوران نیز مورد اصابت💥 قرار میگیرد.
🔰علائم و نشانگرهاي كابين از كار مي افتد و منصور کاظمیان (خلبان عقب) #ايجكت مي كند.عباس دوران بيرون نمي پرد و هواپيماي نيمه سوخته را به مكاني در نزديكي هتل محل اجلاس مي كوبد
🔰عمليات به نتيجه رسيد. با ناامن شدن بغداد، اجلاس سران عدم تعهد نيز به دهلي نو منتقل شد. بقاياي پيكر #شهید_عباس_دوران ٢٠ سال بعد در ٣٠تيرماه ٨١📆 به ميهن بازگشت و در زادگاهش #شيراز به خاك سپرده شد.
#شهید_عباس_دوران
#سالروز_شهادت
شادی روح این قهرمان وطن #صلوات
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
شهیدی که به دیدار امام زمان نائل آمد و امام زمان هدیه اش را پذیرفتند. #شهید_خانمیرزا_استواری🌷 #بخو
5⃣5⃣2⃣1⃣ #خاطرات_شهدا🌷
💠فرمانده امام زمان عجل الله فرجه 🇮🇷
🔰نامش #خانمیرزا_استواری بود، هرگز ندیدمش ⚡️اما بعد از عملیات #کربلای_پنج وصیت نامه اش📜 را بطوراتفاقی خواندم چندجمله مراتکان💓 داد!!!
🔰سلام بر مولایم #صاحب_الزمان عجل الله فرجه که #زیارتش را نصیب من کرد!!! و بر من منت گذاشت. وسلام برآن مولایی که عزیزترین چیز من یعنی قرآنی📖 که هدیه بود و همیشه باخود داشتم را آنحضرت به رسم هدیه🎁 از من #قبول_کرد!!!!
🔰عزیزان، برادران، امام زمان علیه السلام در #جبهه ها حضوردارد✅ و ماهمه زیر #پرچم آن بزرگوار هستیم. #خدایا توشاهدی، من درطول عمرم چشمم به نامحرم نیفتاده🚫 زیرا باتو عهد بستم که دردنیا ازدواج نکنم❌ وفقط با حورالعین ازدواج کنم💍!!! خدایا سپاست که توفیق دادی نمازم📿 را همیشه در #اول_وقت بخوانم...
🔰سرتا پا اشتیاق شدم تا #قبرش را زیارت کنم..فقط شنیدم اهل مرودشت #شیراز هست رفتم و درگلزار شهدای🌷 مرودشت قبرش راپیدا و زیارت کردم😃 نشانه خانه شان🏡 پرسیدم و پیدا کردم خانه ای بسیار #ابتدایی وزندگی تقریبا روستایی عشایری از نام #شهید هم معلوم بود ترک بودند. در را بازکردند گفتم: منزل #شهیداستواری⁉️
🔰گفتند: بله. گفتم:آمده ام #خانه_شهید دقایقی بنشینم باروی باز پذیرفتند. #برادرش بود وهیچکس جز او در منزل نبود❌ گفتم #وصیتنامه اش من رابه اینجا کشانده. برادرش متوجه حال وهوای من شد.
🔰گفت ایکاش #مادرم الان می بود تا به جای من اوتعریف می کرد. گفتم: اشکال ندارد🚫 حرف شما #سند هست.ابتدا پرسیدم موضوع قرآن هدیه ای🎁 چیست؟؟؟گفت برادرم #دانشجو بود ونیز ورزشکارهم🏓 بود سابقه جبهه و مجروحیت💔 زیاد داشت زمانی مجروحان جنگی را به زیارت #امام_خمینی می برند.
🔰برادرم تعریف کرد در حسنیه #جماران همه دریک صف بودند وامام هم روی صندلی🛋 نشسته بودند. رزمندگان هریکی به نوبت دست امام را #می_بوسیدند و میرفتند. وقتی نوبت به من رسید👤 دیدم باکمال تعجب😧 #امام ازجابرخواستند دوقدم جلو امدند وخواستند دست من ببوسند.
🔰من #شرمنده شدم ونگذاشتم من خم شدم و #پای_امام رابوسیدم. امام انجا به من قرآن کوچکی📕 هدیه دادند خیلی برایم تعجب بود که چطور امام این برخوردبامن داشتند⁉️میدانستیم که این قران راخیلی دوست دارد (شهید) و همیشه #باخودش همراه دارد و بعد ما هم در وصیتش خواندیم که درجبهه به امام عصر (ع) هدیه داده است💞
#شهید_خانمیرزا_استواری🌷
شادی روحش #صلوات
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
📚 #رمان_شهدایی
🌷 #خاطرات_شهید_یوسف_کلاهدوز
↶° به روایت: همسرشهید
4⃣ #قسمت_چهارم
#مادر و پدر هم سخت میگرفتند.
میگفتند «#دختر به راه دور نمی دیم. #نظامی هم که هر روزِ خدا🕋 به یک شهره.» با#ازدواج فامیلی هم موافق نبودند.❌
📝یکی از دوستان #حسن که وقتی به #شیراز منتقل شده بود تا دوره ی عالی افسری را بگذراند، باهم هم #خانه شده بودند،
📝یوسف بود. #خانواده یوسف #مشهدی بودند توی رفت و آمدهایی که برای دیدن پسرشان به شیراز داشتند، حسن با حوری #خانوم، خواهر یوسف آشنا شد و باهم ازدواج کردند.😍
📝حسن چند #ماهی بود که حوری را عقد کرده بود، ولی نیاورده بودش شیراز.
از وقتی حسن شیراز بود، چندبار خاسته بودیم با #دخترخاله هایم برویم #خانه شان. با تعریف هایی که از شیراز شنیده بودیم، خیلی #دلمان 💞میخواست آن جارا ببینیم ولی نشده بود.
📝تازه سال دوم #دانشگاه را تمام کرده بودم. #تابستان بود. من و صدیقه دختر خاله ام، همراه یکی از زن داداش هایش، قرار شد برویم #خانه ی حسن و او مارا ببرد گردش.👌
📝درست همان#🌙 شبی که رسیدیم شیراز، ده روز اول به حسن #مأموریت دادند.
📝خیلی نگران و ناراحت شد. خب بعد از این همه مدت که ما را دعوت کرده بود، ما درست موقعی رفتیم که خودش نمی توانست همراه ما باشد.
📝ما هم که جایی را بلد نبودیم. حسن مانده بود چه کار کند. خیلی عذرخواهی کرد،
بعد گفت «#دوست من از خودم بهتره. میسپرمتون دست #یوسف کلاهدوز. هر جا بخواید میبرتتون،
تو که زحمتت نیست، یوسف جان،»
یوسف هم گفت « نه. اصلاً. من و حسن نداره. خودم در #خدمتتون هستم.»
ماندیم. #روزها صبح🌤 تا عصر که آقا یوسفنبود، خودمان خرید و پخت و پز می کردیم.
📝خودش ماشین نداشت. پیکان دوستش را یک هفته قرض گرفته بود.
#عصرها که از سرکار بر میگشت، دوش می گرفت و چاییش را که میخورد، مارا می برد بیرون. همه جا رفتیم؛
حافظیه، #آرامگاه سعدی، شاه چراغ، بازار وکیل.
#آقا یوسف خیلی نجیب بود.
جلوی ما سرش را هم بلند نمی کرد.
#ادامه_دارد
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh