eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.3هزار دنبال‌کننده
32.4هزار عکس
10.2هزار ویدیو
223 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @MA_Chemistry
مشاهده در ایتا
دانلود
سنگر به #سنگر به دنبالت گشتم کجا جا خوش کرده ای⁉️ میان کدامین بوته گل سرخـ🌷 که چنین در #سکوت مانده دلت افتان و خیزان سنگر به سنگر به #جستجویت بودم ↫نشانه ای❓❓ ↫آثاری‼️ ↫پلاکی ... ⁉️ یافتم ... ! بالاخره یافتم😃 پلاکت را می گویم #خاک_مقدس ِ روی پلاک را رُبودم طوطیای دیدگانمـ👀 نمودم پلاکت🏷 نیز همنام ِ اسمت بود " #شهید_گمــــــــــنام " 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#در_محضر_شهید 2⃣3⃣ سختے ها را تحمـل کنید، این انقلاب بـا نهایـت اقتـدار و توان به انقلاب جهانے امام
خمپاره💥 صاف خورد کنار #سنگر حاج همت گفت: #بر_وآل_محمد_صلوات نگاهش کردم انگار #هیچ_چیز نمی توانست🚫 تکانش بدهد دلمـ❤️ از این #ایمان ها میخواهد... #شهید_محمدابراهیم_همت 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
❣ای فروغ ماه حسن از روی رخشان شما😍 آب💧 روی خوبی از چاه زنخدان شما ❣عزم #دیدار_تو دارد
1⃣0⃣0⃣1⃣ 🌷 💠آقا محمدتقی ولحظات آسمانی شدنش 🔰 از پیش که برگشت حدود ده دقیقه به 2⏰ بعداز ظهر بود. 21فروردین🗓 صدای تانکهای دشمن و میشنیدیم👂اسلحه تو دستش بود وداشت . 🔰یهو محمدتقی به نیروها هشدارداد🚨 که: وهمه خیز برداشتیم و بخیر گذشت. ازجاش بلند شد👤 ومی خواست بده توی سنگر. منم اومدم برم سمتش که لباسش وبتکونم. دیگه نفهمیدم چی شد. 🔰خمپاره ای💥 خورد به نیم متری جایی که ایستاده بود و از انفجار من پرت شدم به دیواره ی سنگر وچند ثانیه ای⏱ گیج بودم، گرمای خون پیشونی💔 وبینی م به من فهموند که م. 🔰یهو یاد لحظه قبل انفجار افتادم🗯 که محمد داشت میومد سمت من. کل فضای پر از خاک بود و چیزی دیده نمیشد❌ فقط یه سیاهی، یه سایه👤 روبروم میدیدم، باهمه ی وجودم میگفتم فقط تقی من نباشه😢 🔰رفتم دیدم 😭 وقتی میخوابید دهنش بازبود اونجا هم دیدم دهنش بازه. دوسه تا کوچیک و...چشم راستش👁 کاملا پراز خون بود. دست کشیدم روی چشاش، سوراخ شده بود😔 🔰پشت بیسیم📞 فقط داد میزدم محمود-محمود-تقی. واز بچه ها خواستم سریع آمبولانس🚑 بفرستن. عزیزترین دوستم💞 ومهربان برادرم جلوی چشمام پرپرشده بود😭 اتفاقی که همش ازش . 🔰همه ی توانمون رو جمع کردیم تا از اونجا حرکتش بدیم و از مهلکه خارج کنیم. شده بود. جسم بی جانش😔 رو که امیدوار بودیم باشه بلندکردیم. چندقدم میرفتم وزمین می خوردم. بالاخره ماشین امداد🚔 رسید ورسوندیمش پست . 🔰فقط داد میزدم🗣 تورو خدا زودتر بهش برسین. رو از گردنش گرفتم. آمبولانسی اومد و خودمم دیگه داشتم ازهوش میرفتم😓 رسیدیم بیمارستان به من آرامبخش تزریق کردن💉 و دیدم یکی از پرسنل بیمارستان داشت به همکارش می گفت:اون که توی اون اتاقه.... ومن داد زدم گفتم ؟؟؟😭😭😭 راوی: آقای حسین مولوی 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🔹فرازی از وصیتنامه📜 🔸خويشتن را در قفس #محبوس ميبينم و مي خواهم از قفس به در آيم🕊 🔸سيمها
🌷🍃🌷🍃🌷🍃 من خاک پای #بسیجی‌ها هم نمی‌شوم🚫 ای کاش من یک بسیجی بودم😔 و در #سنگر نبرد از آنان جدا نمی‌شدم💕 #شهید_محمدابراهیم_همت 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌹چـــــــادر🌹 🍁جانت را که بدهی در راه خدا "" می نامند تو را 🌿به گمانم اگر را هم بدهی شاید...! 🍀و مݧ احساس میکنم اینجا و در این سرزمین، دختران زیادی هستند که هر روز پشتِ ِسیاه ِساده ی سنگینِ خود می کنند از ...😌😍 🍁و هر لحظه می شوند🕊 انگار! ☘پس "" حواست به باشد...☺️ 🍂گـــآهی که خاکی می شود از های مردم شهــــر...😔 🌾یاد هایی باش که برای ماندنت، خونی💔 شدند... 😊 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
#حجـــابــ🌸🍃 🌾با همان پاکی #چادر که برسر داری 🌸میتوانی #غم_مهدی زتنش برداری 🌾دوره ی جنگ و جدال💥 است و 🌸زمان #ناپاک است 🌾 #چادرت روی سرت😇 هست 🌸تو #سنگـــر داری 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🌾¥🌸🍂₰🌹₰🍂🌸¥🌾 یک روز خانومش ازش پرسید: محمد چرا اینقدر #چشمای_تو قشنگه؟😍 گفت: چون تا حالا با این چش
سیره عملی شهید 🔸برای سرکشی به بچه‌ها آمد توی #سنگر می دانستم چند روز است چیزی نخورده🚱 آنقدر #ضعیف شده بود که وقتی کنار سنگر می ایستاد پاهایش👣 می لرزید 🔹وقتی داشت میرفت گفتم: حاجی جون، بیا یه چیزی بخور🍜 بی اعتنا نگاهم کرد و گفت: خدا #رزق_دنیا رو روی من بسته من دیگه از دنیــ🌍ـا سهم غذا ندارم❌ و از سنگر رفت بیرون. #شهید_محمدابراهیم_همت 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🕊♥️در بعضی خانه‌ها فرقی ندارد لیوان باشد یا #ترکش ساعت باشد یا خمپــ💥ـاره ماشین🚗 باشد یا تانک... 🍂بعد از بیست و چند سال📆 هنوز هم شب‌ها در بعضی خانه‌ها #عملیات می‌شود... 🍂مادر جلوی اتاق کودکان #سنگر می‌گیرد؛ پدر حمله می‌کند😭 و هر شب مجروح💔 می‌دهند... #برای_سلامتی_جانبازان_عزیز_دعاکنیم 🙏 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🔹یکی از که داخل یک نشسته بود و ظاهرا تیر یا ترکش💥 به او اصابت کرده و شده بود را یافتیم....🌷 🔸خواستیم بدنش را داخل یک کیسه بگذاریم و جمع کنیم که انگشتـر💍 و انگشت وسط دست راست او نظرمان را جلب کرد. از آن جالب تر اینکه تمام بدن کاملا شده بود ولی آن انگشت و گوشتی مانده بود. 🔹خاک های روی انگشتر را که پاک کردیم، همه مان درآمد😭 روی آن نوشته شده بود: ♥️ ♥️ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
شهــدا🌷 چالش داشتنـد ما هـم داریـم! آنها در نیمـه شب های در چالش شرکـت میکردند... و ما در نیمـه شب های در چالـش شرکـت میکنیـم... آنهـا با ساده برگزار کـردن مراسـم در چالـش شرکت کردند و ما با سنگین برگزار کردن مراسم ازدواج در چالـشِ ... آنها با نگاه نکردن به و سنگین برخورد کردن با نامحرم در چالش و شرکت کردند و ما با نگاه به عکس و شوخی در ها در چالش بی غیرتی و ... آنها با تواضع در چالش شرکت کردند و ما با در چالـش ... برنده ی این چالش ها بـودند و جایزشان هـم همان بـود... و اما ما ... ✍پی نوشت: هـر دو هستند... 💥اما این کجـا و آن کجا... 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
اگر بود حماسی می‌نوشت برای بچه هایی که می‌دانستند این به زدن ها شاید خودشان را گرفتارِ این کند ❌اما میدان خالی نکردند❌ حماسه ای از جنسِ همان حماسه بچه های جان بر کف های جنگ! 👈برای بچه هایی که این روز ها خطر کردند💥 و هر کدوم تو یه دارن زحمت میکشن یکی معبر، یکی تولید ماسک😷 و ... 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨🌹 🕊 🌾راهی جبهه شد ... شجاعت و بی باکی اش در جبهه مثال زدنی بود ،کنار برای خودش گودالی کنده بود و شبها🌜 با خدای خود راز نیاز میکرد📿 ✅در قنوت نماز های شبانه🌙 اش از خدا میخواست :مانند امام علیه السلام بدنش قطعه قطعه شود .تا در روز قیامت پیش اربابش و دیگران شرمنده نباشد😔 💥روز موعود فرا رسیده بود درعملیات 4 دل عاشقش💗 شوق پریدنی🕊 زیبا را داشت . 🍀شهادتی از جنس آرزوهایش نصیبش شد. با آرپیچی تمام پیکر اربن اربا شد .هماننداربابش امام حسین علیه السلام به شهادت رسید💔 📅تاریخ ولادت: ۱۳۴۶/۰۵/۷ محل ولادت: شریف اباد تاریخ شهادت: ۱۳۶۵/۱۰/۵ محل شهادت: کربلای 4ام الرصاص سوغات شهدا برای الشهدا پاره پاره های بدنشان بود حالا تو چه داری برای کردن به سیدالشهدا❗️ 🌷 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh