#حضرت_خدیجه علیهاالسلام
#غزل
🔹روزگاران غریبی🔹
در روزگاران غریبی، آشنا بودى
تنها تو با قرآن ناطق همصدا بودی
هر شب كنار خانه با یعقوب چشمانت
چشم انتظار یوسف غار حرا بودی
آیات كوثر روی دامان تو نازل شد
چون آیۀ تطهیر بودی، إنما بودی
وقتی امین مكه را مردم رها كردند
تنها امان جان ختمالانبیا بودی
با عشق، با لبخند، با احساس، با اشكت
بر جای زخم سنگبارانها دوا بودی...
شعب ابیطالب كجا و طف كجا بانو
ای كاش تو همراه زینب، كربلا بودی...
📝 #فاطمه_بیرامی
🌐 shereheyat.ir/node/344
✅ @ShereHeyat
#حضرت_خدیجه علیهاالسلام
#غزل
🔹خورشید عصمت🔹
اسلام جز به مهر تو جانی به تن نداشت
عصمت به غیر نام خدیجه سخن نداشت
جز دامن بهشتی آن مادر شریف
گیتی توان مادر کوثر شدن نداشت
غار حراست چلهنشین طعام او
جز او رسول، مَحرم سِرّ و عَلَن نداشت
آن سالهای سخت اگر با نبی نبود
گویی سپاه دین، علیِ بتشکن نداشت..
زخم زبان شهر به جانش خرید و باز
باکی ز جان فشانیاش آن شیرزن نداشت
چشم رسول در غم او بارها گریست
گویا به غیر لاله، گلی این چمن نداشت
📝 #میثم_مؤمنینژاد
🌐 shereheyat.ir/node/2560
✅ @ShereHeyat
برخیز که راه رفته را برگردیم
با عشق به آغوش خدا برگردیم
در عرش، صدای «اِرجعی» پیچیدهست
یا اَیَّتُها النَّفس! بیا برگردیم
📝 #میلاد_عرفانپور
✅ @ShereHeyat
#شهدا
#غزل
🔹رنگ بهاران🔹
در سینهام دوباره غمی جان گرفته است
«امشب دلم به یاد شهیدان گرفته است»
تا لحظههای پیش، دلم گور سرد بود
اینک به یُمن یاد شما جان گرفته است
در آسمان سینۀ من ابر بغض خُفت
صحرای دل، بهانۀ باران گرفته است
از هر چه بوی عشق تهی بود خانهام
اینک صفای لاله و ریحان گرفته است
دیشب دو چشم پنجره در خواب میخزید
امشب سکوت پنجره پایان گرفته است
امشب فضای خانۀ دل، سبز و دیدنیست
در فصل زرد، رنگ بهاران گرفته است
📝 #سلمان_هراتی
✅ @ShereHeyat
#شهدا
#غزل
🔹خانۀ آلالهها🔹
بیا به خانۀ آلالهها سری بزنیم
ز داغ با دل خود حرف دیگری بزنیم
به یک بنفشه صمیمانه تسلیت گوییم
سری به مجلس سوگ کبوتری بزنیم
شبی به حلقۀ درگاه دوست دل بندیم
اگر چه وا نکند، دست کم دری بزنیم
تمام حجم قفس را شناختیم، بس است
بیا به تجربه در آسمان پری بزنیم
به اشک خویش بشوییم آسمانها را
ز خون به روی زمین رنگ دیگری بزنیم
اگر چه نیّت خوبیست زیستن اما
خوشا که دست به تصمیم بهتری بزنیم
📝 #قیصر_امینپور
🌐 shereheyat.ir/node/3117
✅ @ShereHeyat
گفتند: که تا صبح فقط یک راه است
با عشق فقط فاصلهها کوتاه است
هرچند که رفتند، ولی بعد از آن
هر قطعۀ این خاک، زیارتگاه است
📝 #مریم_سقلاطونی
✅ @ShereHeyat
#دفاع_مقدس
#راهیان_نور
#غزل
🔹دنیای دیگر🔹
آدم در این کرانه دلش جای دیگریست
این خاک، کربلای معلای دیگریست
با هر نسیم، مردهدلی زنده میشود
آری دمش مثال مسیحای دیگریست
اینجا همیشه چشم به دنبال معجزهست
در هر نگاه شوق تماشای دیگریست
خون شهید در همه جا موج میزند
دریا در این کرانه به معنای دیگریست
خاکش چقدر بوی عجیبی گرفته است!
این پهنه جایگاه قدمهای دیگریست
بعد از وقوع کربوبلا، خون این زمین
در پای دین هر آینه امضای دیگریست
اینجا چقدر با همه جا فرق میکند!
اینجا شلمچه نیست که دنیای دیگریست
📝 #سیدمحمدجواد_شرافت
🌐 shereheyat.ir/node/3076
✅ @ShereHeyat
#مناجات
#شهدا
🔹این همه یوسف🔹
بهنام او که دل را چارهساز است
به تسبیحش زمین، مُهر نماز است
چراغی مردهام، دل کن دلم را
به بسمالله، بسمل کن دلم را...
بده حالی که حالی تازه باشد
که هر فصلش وصالی تازه باشد
مدد کن لحظهای از خود گریزم
که تاریک است صبح رستخیزم
تمام فصل من شد برگریزان
بده داد منِ از خود گریزان
الهی سینهای داریم پُر سوز
تبسم کن در این آیینه یک روز...
همه حیران، چو موساییم در طور
تجلی کن، شبی، یا نور، یا نور!
تجلی کن که ما گمکرده راهیم
ببخشامان که لبریز از گناهیم
الهی سربهزیران تو هستیم
اسیرانیم، اسیران تو هستیم
اسیرانی سراسر دلپریشیم
الهی، ما گرفتاران خویشیم...
دلم سرگرمِ کارِ هیچکاری
امان از این پریشانروزگاری
نه گفتارم به کار آمد، نه رفتار
گرفتارم، گرفتارم، گرفتار...
الهی درد این دل را دوا کن
همین امشب مرا از من جدا کن...
خوشا آن دل که با روحش بِحِل کرد
بدا دنیا که ما را خون به دل کرد...
خوشا آنان که پیش از مرگ، مُردند
به راز عشق پی بردند و بردند...
به جوش آمد دوباره خون مردی
تو اما ای دلِ غافل، چه کردی؟
بخوان امشب به آهنگ جدایی
«کجایید ای شهیدان خدایی؟»...
«سبکباران خرامیدند و رفتند
مرا بیچاره نامیدند و رفتند»...
خوشا آنان که چرخیدند در خون
خدا را ناگهان دیدند در خون
به پای دوست دست از دست دادند
حسینآسا به پایش سر نهادند
چو «ابراهیم همت» در منا باش
سراپا غرق در نور خدا باش...
اگر شوق خدا داری چنین کن
صفا و سعی در میدان مین کن
بیا چون «میثمی» عبد خدا باش
به شوق کعبهاش در کربلا باش
چقدر این آسمانیخاک، زیباست
به دنیا گر بهشتی هست، اینجاست...
مگو «چمران» بگو غیرت، بگو درد
بگو تنهاترین، عاشقترین مرد...
«بروجردی»، «جهانآرا» و «همت»
«محمد»های کوی عشق و غیرت...
در این شبهای غم، شبهای غربت
ز ما دستی بگیرید ای جماعت...
چو «مهدی» عاشقی بیادعا نیست
به «زینالدین» قسم، مثل شما نیست...
اگر «مهدی» شدی چون «باکری» باش
اگر خواهان حُسنی، «باقری» باش
«حسن» رازی که در خاکش سپردیم
دریغا پی به معنایش نبردیم
حسن یعنی حسین صبرپیشه
شهید کربلاهای همیشه
حسن گفتی، حسینیتر شد این دل
به یاد کربلا، محشر شد این دل
چه دید آن روز؟ قرآن روی نیزه
«حسین» کربلاهای هویزه...
حسینِ من ابوالفضلی دگر بود
صدایی تابناک و شعلهور بود
به حقّ حق، به حقّ «تندگویان»
شهید تازهای از من برویان
«ز جانان مهر و از ما جانفشانیست
جواب مهربانی، مهربانیست»
دلم دلتنگ مردان صمیمیست
مرید «حاج عباس کریمی»ست
چه ماند از او به جز مشتی غریبی؟
چه ماند از او؟ همین قرآن جیبی...
خوشا آنان که تا او پر گرفتند
حیات تازهای از سر گرفتند...
به «زینالدین» قسم اهل نبردیم
اگر سر رفت از دین برنگردیم
اگر «فهمیده» را فهمیده بودیم
همه شیران میداندیده بودیم...
تو یادت هست در شبهای پاوه
چراغی آسمانی بود «کاوه»
شما از عشق یک دم برنگشتید
شهید کربلای چار و هشتید
شهیدان سورۀ والفجر هشتاند
که چون آب از دل آتش گذشتند...
چقدر اروند رنگ نیل دارد
چقدر این لشکر اسماعیل دارد
شهادت را چو اسماعیل عطشان
تمام روزهاشان عید قربان
به حیدر سیرتانِ لیلةالقدر
به «اسماعیل»های لشکر «بدر»
به گلگون پیکران لشکر «نصر»
به حق سورۀ «والفتح» و «والعصر»
الهی گوشۀ چشمی به ما کن
به ما حال مناجاتی عطا کن...
تمام «قدسیان» «خوشسیرتاناند»
دل ما را به آتش میکشانند
به یاد بچههای «لشکر هفت»
قرار از دل شد و خواب از سرم رفت...
به حقِ «یا محمد! یا محمد!»
توسل کن بیاید «حاج احمد»
بیا در اوج زیبایی بمیریم
دم مُردن «تجلایی» بمیریم
افق، چاک دل خونینجگرهاست
سحر، جا پای مفقودالاثرهاست
بیا و مرتضایی کن دلت را
خدایی کن، خدایی کن دلت را
شهیدی بود چون «آوینی» این دل
چرا شد غرق در خودبینی این دل؟...
برادرهای من! امشب بمانید
برایم سورۀ یوسف بخوانید
چو ماهی بیتکلف بود یوسف
درون چاه، یوسف بود، یوسف
کجا یوسف اسیر چاه تن شد؟
به هر گامی خلیل بتشکن شد
چرا ما ماه کنعانی نباشیم؟
چرا ما یوسف ثانی نباشیم؟
چرا ما چشم یوسفبین نداریم؟
مسلمانیم و درد دین نداریم
📝 #علیرضا_قزوه
🌐 shereheyat.ir/node/3765
✅ @ShereHeyat
هدایت شده از احرار | هیأت و جهانیاندیشی
💢 بانی سفرههای افطار غزه باشید.
🔹 به مناسبت میلاد کریم اهلبیت(ع)
بنا داریم به تأسی از سیره کریمانه آن امام همام، افطاری میان مردم مظلوم و مقاوم غزه توزیع کنیم.
#یاوران_غزه
❇️ پویش ملی جمعآوری کمک
برای مردم غزه در ماهمبارکرمضان
🔸بنیاد خیریه جامعهایمانیمشعر
5041721113532122(برای کپی روی شماره کارت ضربه بزنید) #رمضان_کریم 🌙 💠 احرار | هیأت و جهانیاندیشی ✅ @ahrar1542
#شعر_اخلاقی
#حدیث | #رباعی
💠 #پیامبر_اعظم(صلواتاللهعلیهوآله)
«مِنْ أَفْضَلِ الْعَمَلِ إِدْخَالُ الـسُّرُورِ عَلَى الْمُؤْمِنِ تَقْـضِيَ عَنْهُ دَيْناً»
از بهترين کارها، خوشحال كردن مؤمن است با دستگیری از او.
📗 النوادر للراوندی، ص۱۱
🔹دستگیری از مؤمن🔹
ای ذرۀ کوچکِ مدار هستی
ای آنکه به رحمت خدا دل بستی
از مؤمن غمدیده به دست آر دلی
در رفع نیاز او برآور دستی
📝 #محمدجواد_غفورزاده
✅ @ShereHeyat
#مناجات
#امام_حسین علیهالسلام
فرازی از یک #مثنوی
🔹الهی و ربّی🔹
الهی به شور قیام حسین
به فریاد سرخ و پیام حسین
به آنان که محو نگاهش شدند
شهید سرافراز راهش شدند..
به مردانِ در عشق، ضربالمثل
به مرگی که شیرینتر است از عسل
به شیدایی مسلم بن عقیل
به اول شهید از تبار خلیل..
به دستی که در علقمه، شد قلم
وفایش به عالم، عَلَم شد عَلَم
به آبی که از چشمۀ مشک ریخت
به زینب که از روی تلّ اشک ریخت
به گودال بالاتر از طاقِ عرش
به خونی که پاشید بر ساق عرش
به «روز دهم» زیر چرخ کبود
که «خورشید بر نیزه گل کرده بود»
به قنداقهای که به معراج رفت
به پیراهنی که به تاراج رفت
به اسبی که کوبید سر بر زمین
به خونهای جاری در آن سرزمین
به ماهی که مهرش شده مشتری
به ایثار انگشت و انگشتری
به آیات کهف و به آیات نور
به مهمانی سر، میان تنور
به عاشقترین خواهر روزگار
که صبر و وفا را، شد آموزگار
به غمهای بانوی مَحمِلنشین
به ایراد آن خطبۀ آتشین
به شور مناجات مولا علی
به جانهای پیوسته با «یا علی»
به تأثیر شبنالههایِ کمیل
به سوز علی، در دعای کمیل
به دلهای عاشق، قراری ببخش
فروغی از آیینهداری ببخش
که نور دل اهل بینش تویی
سرآغاز هر آفرینش تویی
به راه تو آنان که سر دادهاند
ز فضل تو ما را خبر دادهاند..
ندارم کسی جز تو فریادرس
تویی دادخواه و تویی دادرس
الهی و ربی! پناهم بده
به سرمنزل عشق راهم بده
مرا جز تو، با کس سر و کار نیست
پذیرندۀ توبه غیر از تو کیست؟
نه چشمی نظر میکند سوی من
نه راه فراری فراروی من..
تو گرداندی از من بلا را به لطف
ندیده گرفتی خطا را به لطف
به صد مرحمت ای خدای جلیل
پراکندی از من ثنای جمیل
ثنایی که شایستۀ من نبود
سزاوار تشریف این تن نبود
ندیدی به کردار من جز قصور
مرا بردی از چاهِ ظلمت به نور
منم شرمسار از بَدِ حال خود
زمینگیرِ زنجیرِ اعمال خود..
نشد دامنم پاک از خارها
شکستم حریم تو را بارها
سزد گر ببارد بلا بر سرم
که در بند نفس جنایتگرم
نه این بددلی، در سرشت من است
حجاب دعا، فعل زشت من است
تو آگاهی از زشتی کار من
نباشد نهان از تو اسرار من
مرا اشکبارانتر از ابر کن
عقوبت اگر میکنی، صبر کن
مرا داد دنیا فریب از غرور
به زندانم از آرزوهای دور
نباشی اگر دستگیرم هنوز
به نادانی خود دلیرم هنوز
مرا خواب غفلت گرفتار کرد
مرا نفس فرمانروا خوار کرد
پی خواهش دل شدم سالها
شکستهست از من پر و بالها
هوای دلم گشت دام فریب
دچارم به این سرنوشت غریب
چرا بیاثر اشک و آه من است؟!
که سَدّ اجابت گناه من است
گناهم، زیان جای سود آورد
بَلا بر سر من فرود آورد..
به کف غیر اندوه چیزی نماند
ز مُلک تو راه گریزی نماند
الهی و ربّی! کرم کن کرم
بخوان چون کبوتر مرا در حرم..
تو پوشیدهای عیبهای مرا
ببین گریۀ هایهای مرا
من آنم که بَر خود ستم کردهام
و کسبِ رضای تو کم کردهام
دلم در حریم تو نااهل بود
دلیری من از سَرِ جهل بود
مرا نیست هر چند قلب سلیم
مکن چیره بر من عذاب الیم
الهی و ربّی! من آن بندهام
که اینک تهیدست و شرمندهام
ضعیفم من و دردمند و حقیر
ذلیلم من و مستمند و فقیر
ز بیم تو در چشم من خواب نیست
به روز عقوبت مرا تاب نیست
عقوبت ز اعمال خود میکشم
که طعم عذاب تو را میچشم
به جُرمی که کردم در آن سالها
اسیرم اسیر سیهچالها..
چو با یادت آوردهام شب به روز
امیدم تویی، هستیام را مسوز
اگر بر عذابت صبوری کنم
صبوری کی از داغ دوری کنم؟
به اکرام تو چشم اگر دوختم
به امید عفوت چرا سوختم؟
تو زنجیرِ جانِ مرا باز کن
در آتش، زبان مرا باز کن
که شیون برآرم در آن آستان
شوم با دل خسته همداستان
به حسرت بنالم ز دل مثل نای
بگریم بر احوال خود، هایهای
بخوانم تو را از سویدای جان
که اِی آرمانِ دلِ عارفان!
پشیمانم و سرپناهی نماند
به جز آستان تو راهی نماند
«عقوبت مکن عذرخواه آمدم
به درگاه تو روسیاه آمدم»
ندارم به جز لطف تو دادرس
تو بیچارگان را به فریاد رس
که غیر از تو بخشد گناه مرا؟
که رحم آوَرَد اشک و آه مرا؟..
نجاتم از این روسیاهی ببخش
به این بینوا آنچه خواهی ببخش
📝 #محمدجواد_غفورزاده
🌐 shereheyat.ir/node/5012
✅ @ShereHeyat
هرچند که غافل از تو بودم هردم
هرچند که خانۀ تو را گم کردم
هر سو رفتم نشانهای بود از تو
آغوش گشودهای مگر برگردم
📝 #سیدمحمدمهدی_شفیعی
✅ @ShereHeyat